سقوط تاور در ملاصدرای تهران و زخمی دیگر بر پیکر مجروح و خسته‌ ترکمن‌چای

سقوط تاور از ارتفاع ۳۰ متری، در پروژه‌ی ساختمانی ملاصدرا، در ساعت حدود ۳ بامداد روز دوشنبه گذشته، موجب جراحات و آسیب‌دیدگی شدید چند نفر از کارگران صنعتی شد. دست یکی از آنان قطع شده است؛ یکی دیگر در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان فیروزگر، بستری است و امید می‌رود که رو به بهبود باشد؛ با شکستگی‌های مختلف در قفسه سینه و دست‌ها و پاها و آسیب دیدگی ریه. نفر سوم، محمد کاظمی، دیروز با رضایت پدرش، از این بیمارستان به بیمارستان حضرت رسول اکرم منتقل شد تا با اهدای اعضای تن نازنینش، زندگی‌بخش بیماران در نوبت باشد.

محمد کاظمی از اهالی ترکمن‌چای است. همان‌جایی که قرارداد ننگین با روسیه، در عهد فتحعلی‌شاه منعقد و نیمی از آذربایجان به روسیه تزاری، واگذار، و زخمی عمیق بر پیکر ایران‌زمین وارد شد. از ان پس (سال ۱۲۰۶ هجری شمسی)، نام ترکمن‌چای، روستایی در ان زمان و شهری در این زمان، میان تبریز و میانه، در تاریخ معاصر ایران به نامی آشنا تبدیل شده است.

این شهر، به دلیل دیگری نیز، به ویژه برای سدسازان و تونل‌سازان و ساختمان‌سازان کشور، نامی آشناست. یکی از تامین‌کنند‌‌گان مهم نیروی کار صنعتی ماهر این پروژه‌هاست.
تامین معیشت، از طریق پروژه‌های صنعتی مذکور، به ویژه در موارد بدون استاندارد، به معنای پرداخت هزینه‌ی جانی، در ابعاد بالا، از سوی ساکنان این شهر، از گذشته‌ی دور تاکنون، بوده است. چراغ وجود جان‌های نازنینی بر اثر سقوط از سدها و تاورها، بر اثر انفجارها در تونل‌ها، بر اثر احداث راه‌آهن‌ها و راه‌ها، بر اثر تصادف‌ها در حین رفت و امدهای بیش از اندازه و بر اثر سوانح و حوادث دیگر، خاموش شده و خانواده‌های زیادی برای همیشه سیاهپوش و داغدار شده‌اند.

شهری که رد پای کارگران ماهر صنعتی‌اش در اکثر پروژه‌های سدسازی و تونل‌سازی و ساختمان‌سازی ایران، با رنگ خون، دیده‌ می‌شود، و شهری که مجروح و خسته و گریان است، از مساله‌ای دیگر نیز رنج می‌کشد. عدم تکمیل فرآیند تبدیل بخشداری آن به فرمانداری. اقدامی که می‌تواند مرهمی بر این رنج‌های بیش‌از اندازه باشد؛ همین‌طور می‌تواند با تامین شرایط رفاهی و کاری بهتر، میزان چنین مرگ‌ و میرهایی را کم‌تر کند.

دیروز پدر محمد کاظمی با چشمانی گریان جان جانانش را با دستان خود، در آمبولانس گذاشت تا اعضای جسم نازنینش، به بیماران دیگر اهدا بشود. او و فرزندانش جزو استثناهای جامعه‌ی کارگری نیستند که توانسته‌اند موقعیت خود را تا حدی ارتقا دهند. جزو اکثریت غالبی هستند که به‌ علت موقعیت اجتماعی و طبقاتی‌شان، ناچار از قرار گرفتن در این وضعیت‌ها و خون گریستن‌‌های فراوان هستند.

پدر محمد، دومین و آخرین فرزند پسر خود را، آن هم بعد از چند ماه از ازدواجش، از دست داد. فرزند پسر اولش، در تصادفی، پیش‌تر، جان به جان آفرین سپرده بود.

ترکمن چای و قربانیان کارگری که برای پیشبرد پروژه‌های صنعتی ایران، می‌پردازد، موضوع دردناک فقط مرتبط با استثمار کار و حداکثرسازی ارزش اضافی (یا با مسامحه سود) و ساخت برج‌ها در مناطقی چون ملاصدرای تهران به بهای جان‌های شیفته مناطقی چون ترکمن‌چای نیست. مرتبط با رویه‌های نادرست حکمرانی هم هست. رویه‌های بدون قاعده. جایی که حق مسلم فرمانداری شدن را دارد، به دلیل قدرت لابی‌های مخالف، مغفول می‌ماند و جاهایی با ضریب اهمیت کم‌تر، مورد توجه قرار می‌گیرند. تقسیمات کشوری و تخصیص منابع و امکانات، بیش از آن‌که تابعی از شرایط اقلیمی و جمعیتی و به اصطلاح آمایشی باشد، تحت تاثیر میزان قدرت نفوذ سیاست‌مداران است. طرح‌های زیادی توجیه اقتصادی نداشته‌اند، اما عملیاتی شده‌اند چون پشتوانه‌ای در ساخت قدرت داشته‌اند. گاهی نیز بی‌ثباتی در رویه‌های اداری موجب کنار رفتن مصوّبات پیشین می‌شود.

عدم رعایت استانداردها از سوی پیمانکاران و بی‌دقتی یا زد و بند ناظران با آن‌ها نیز مساله‌ی جدی مرتبط با فساد و رویه‌های حکمرانی است. مساله‌ای که فرآیند انباشت سرمایه در ایران را با بسیاری از اقتصادهای دیگر، کاملا متفاوت می‌کند. بی‌استاندارد بودن اقتصاد و پروژه‌های سرمایه‌گذاری، ربط چندانی به مساله‌ی کلی انباشت و خلق ارزش اضافی ندارد. مرتبط با نوعی از شیوه‌ی انباشت است که بر بستر حکمرانی ضعیف ایران شکل می‌گیرد. حکمرانی که وجه مشخصه‌ی اساسی آن ” تو در تویی نهادی” است. تودرتویی که در سطح نهادی، موازی کاری و دور زدن قانون و فساد و استانداردزدایی را دامن می‌زند.

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله