علی عینِ رهایی است…

وقتی شمشیر “جهالت” بر فرق سر “عدالت” فرود آمد، قربانی فریاد زد:” به خدای کعبه قسم که رستگار شدم”. این فریاد، فریاد رهایی بود ، رهایی او که سرشار از اضطراب های وجودی بود. رها شدن از بار مسوولیتی سنگین،چرا که آنها که در تاریخ مانند علی بوده اند، در خوفی بزرگ هستند با پرسشی بزرگ:” کجا ایستاده ام و به کجا خواهم رفت؟ چه بوده ام و چه خواهم شد؟” پس دغدغه دارند که مبادا گامهایشان عقب رود. برای همین است گفتارهای علی، سرشار از اضطرابِ خوب بودن است.
آنچه که او در نامه به فرزندش حسن نوشت عبرت از تاریخ است: چه بوده اند بزرگانی که مسیر را با آزادگی پیموده اند اما از تداومش منصرف شده اند یا منحرف. پس به حسن می گوید تاریخ بخوان و ببین تا چه اندازه به قداره بندان، ستمگران و توجیه کنندگان ظلم بی وفا بوده:”و در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن”. دنیا را پر از مصیبت و سرانجامش را نیستی می داند و فرزندش را به مقاومت در برابر زُمُختی این سرای فانی دعوت می کند. فراخوان علی به فرزندش، نه گوشه نشینی و انزوا، نه اصالت دادن به دنیا که ایستادگی در راه حق است :” براى حق در مصایب غرق شو ، دین را در حد اعلی بشناس، خود را براى ایستادگی برابر بحرانهای سخت عادت ده، كه صبر در راه حقیقت عادتى پسنديده است” .
شمشیری که فرقش را شکافت، همان شمشیر رهایی بود. رهایی از یک عمر اضطراب و تلاش خستگی ناپذیر در راه حق. اما علی با کُنِش و عملش خود را برای همیشه رها کرد؛ رهایی از هر گونه مصادره نامش. او در آیین حکومتداری ، آنقدر پیشرو و انقلابی بود که اگر منبرها، شب و روز نامش را صدا بزنند و به اسمش اعمال قدرت کنند، تاریخ نمی پذیرد.
تاریخ اگر چه در حق خیلی ها بی رحم است ولی در باره علی مجبور به تسلیم شده. چه کسی می تواند تصویر آن مرد ایستاده بر آرمان را دَستکاری کند وقتی که در قامت فرمانروای مسلمین، اسلام اصیل را در برابر اسلام های دروغین نمایندگی کرد؟ وقتی برای مبارزه با فساد درخواست کوچک برادر بزرگش را که در فقر می زیست با داغ کردن دستانش پاسخ داد؟ وقتی به یاران نزدیک پیامبر اعلام کرد دوران خویشاوند سالاری و رابطه سالاری پایان یافته است. وقتی که به مخالفانش، حد اعلای آزادی را داد؛ نه قصاص قبل از جنایت کرد نه زندانها را به بهانه توهین به رهبر نظام سیاسی آباد کرد. وقتی که در برابر تیره قلبانِ ظاهر بینِ پیشانی بسته، بدون هیچ تعارفی ایستاد و اگر اسلام معاویه اسلام ریا بود، اسلام آن حافظان قرآن، برپاکنندگان نماز در شب و روز، اسلام جهل بود و نادانی. و چه سخت است ایستادگی در برابر جبهه اصحاب ریا، مجهز به پول ، رسانه و اسلحه و اصحاب جهل مجهز به کلام خدا، و چه سخت است اتحاد ناخواسته ریا و جهل در برابر او که کتاب خدا را با کُنش وعملش معنا می کرد.
همین اضطراب های وجودی بود که علی را به درب خانه فقیر ترین ها، به حاشیه رانده شدگان، تحقیرشدگان، فراموش شدگانِ از مناسبات بی رحم اجتماع در ساختار و نظام قبیله ای می کشاند. علی مبارزه کرد برای رهایی . رهایی از میراثخواران نامش در تاریخ ، رهایی از جبر زمانه اش که گفتمان قدرت را در برابر گفتمان آزادی، با پول و رسانه جلا داده بود.
علی با کُنِشَش رها شد برای همیشه، در گستره تاریخ. رها شد برای اسلام راستین که نه در قُل قُلِ کلمات عربی که در مَنِش اصیل انسانی حساس به رنج ضعیف ترین ها، تجسم یافته بود. حالا اگر “صحنه ها از ابن ملجم پر باشد و از علی خالی “، اگر به نام علی زندان ها برافراشته شوند و فسادها بیداد کنند، اگر او را به جای انسانی که همیشه دغدغه “شدن ” ،اصلاح خطاها و عبرت از تاریخ و انجام وظیفه را داشته، به “ربات” بی اختیار خدا تبدیل کنند؛ چه غم که باز هم علی هست برای رهایی از همه جبرهایی که می سازند تا او نباشد.
علی شده است مصداق رهایی از قدرتی که فساد میآورد، از اسلامی که با جهل و نادانی تعریف می شود، از یاس و ناامیدی که انفعال می آورد، از ریا و نفاقی که فاجعه می آفریند …علی شده است نماینده اسلام راستین, اسلام آزادی ، اسلام قیام کنندگان برای اعاده حق، برای کمک به ضعیف ترینها، تحقیر شده ها و به حاشیه رانده شدگان …:
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب، که علم کند به عالم شهدای کربلا را..
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان، چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله