قتل روحانی همدانی و شادی تعدادی از ایرانی ها در شبکه های اجتماعی، نمایی از جامعه بحران زده ایرانی را به تصویر می کشد که بیشتر از هر زمان دیگر نیازمند گفتگو و آموزش است. این گفتگو و آموزش، به دلیل شرایط اضطرار، نگاه محافظه کاران حاکم بر قدرت، فشارهای بین المللی و وضعیت نامناسب اقتصادی و تعمیق بحرانهای اجتماعی و شکافهای طبقاتی به حالت تعلیق در آمده است.
از نگاه صفر و صدی باید اجتناب کرد. با تمام ضعفها ما در مسیر “مدنی” قرار داریم به این معنی که جامعه ایران به این بلوغ رسیده که توانایی حل مسایل عمومی اش را طریق گفتگو دارد اما این “مسیر مدنی” گاه با اقتدارگرایی داخلی و گاه با فشارهای رسانه ای خارجی که در قالب پروپاگاندا با اهداف خاص اعمال می شوند با اختلال مواجه شده . برای همین در این مسیر، سیر قهقرایی هم وجود دارد. اصولا نوع نگاه به روحانیون که در زبان عامیانه “آخوندها ” خطاب می شوند نگاهی پیش پاافتاده است. سالها حاکمیت دین بر ساختار قدرت و عدم تفکیک نهاد دولت از مذهب، آنچه را که قربانی خود کرده رویکرد مذهبی و نگاه به جهان و اجتماع از دریچه دین است. این همان هشداری بود که منتقدان حکومت دینی به صورت عام و ولایت فقیه به صورت خاص اعلام کردند که با در هم تنیدگی این دو ساختار، دو قربانی پدیدار می شود: یکی “دین” است که می تواند در عرصه عمومی در جهت تقویت اخلاق و زندگی معنوی تر نقش ایفا کند و دیگری کارآمدی حکومت است که با تعبیر “نظام مقدس “که مانع از شکل گیری بحث آزاد درباره کیفیت حکومتداری در ایران است از بین می رود.
جامعه ایران دیر یا زود نیازمند رخت بر بستن نقش دین در ساختار قدرت است و تا زمانی که این نقش محدود و ملغی نشود، دیندارانی که بعضا خود قربانی حکومت دینی هستند، تحت کینه و دشمنی قرار دارند. حکومت دینی از آنجا که دین را از اصالت می اندازد به نوعی ستیزه گری با رویکرد ضد دینی دامن می زند. این موضوع صرفا به قاتل طلبه دینی محدود نمی شود حتی در بین برخی تحصیلکردگان، نگاه از دریچه دین به جهان و اجتماع به رسمیت شناخته نشده و مفاهیمی مانند سکولاریسم که بیشتر از هر چیز تفکیک نهاد دولت از دین است و نه حذف نگاه دینداران در عرصه عمومی، به خوبی تبیین نشده است.
در نتیجه خطری که جامعه ایران را بیشتر از هر چیزی در سایه فشارهای داخلی و خارجی تهدید می کند، ستیزه گری، یکی به نام بنیادگرایی دینی و دیگری به نام رویکرد ضد دینی است. این دو خطر نشان می دهد که ما همچنان به جا انداختن و به رسمیت شناختن ” تکثر” نیازمندیم. نیازمندیم ک توضیح دهیم سکولاریسم نه حذف دین از عرصه عمومی که تفکیک نهاد دین و دولت است، عرصه عمومی خانه همه گرایشهایی است که از دریچه های متفاوت به زندگی می نگرند و جایی برای گفتگو درباره مسایل عمومی و محل اختلاف هاست. نباید اجازه بدهیم فضای تنفر، خشونت و نفی “دیگری” جای تکثر و به رسمیت شناختن “دیگری” را بگیرد.
در آینده خطر اصلی نه بنیادگرایی دینی که در حال شکست خوردن است وآخرین نفسهایش را می کشد، که ستیزه گری ضد دینی خواهد بود. رهایی از این خطر، نیازمند آموزش هر چه بیشتر است. آموزش همان حلقه مفقوده در وضعیت اضطرار است. گاهی این وضعیت به نام حفظ دین و گاهی به نام حفظ کشور توجیه می شود. در وضعیت اضطرار از بحثهای آزاد و گفتگو به معنای واقعی خبری نیست. تا زمان تداوم این وضعیت اسفناک که دستپخت اقتدارگرایی داخلی و فشار خارجی است ، باید از امکانات موجود در شبکه های اجتماعی برای ترویج “تکثر” و احترام به حقوق دیگری نهایت استفاده را برد. از امروز باید با ستیزه گری چه با نام دین و چه با رویکرد ضد دینی مبارزه کرد.