افزایش روزافزون اعتیاد در ایران چنان است که بدون توجه به آمار اعلام شدهی منابع رسمی و غیر رسمی، میتوان بهراحتی آن را دریافت. آیا کسی هست که بگوید در میان اقوام درجه یک و درجه دواش، کسی درگیر اعتیاد نیست؟
حدود ۱۰ درصد جمعیت کشور درگیر اعتیاد است. دامنهی سنی معتادان به سمت پایین تغییر کرده و نوجوانان را بیش از پیش در بر گرفته است. با گذری به مناطقی چون جوادیه، شوش، و دره فرحزاد در تهران و اشترجان در اصفهان میتوان ابعاد عظیم فاجعه را به چشم دید.
چندی پیش در حین عبور در مسیر اصفهان – فولاد شهر، برای تعمیر اتومبیلم ناچار از ورود به اشترجان شدم. شنیده بودم که یکی از مراکز مصرف و توزیع مواد در اصفهان است. اما، آنچه دیدم قابل باور نبود: افراد زیادی پشت دیوار خانهها در حال مصرف مواد بودند.
نشسته در اتومبیل، کنجکاوانه صحنههای حیرت اور و غمانگیز را نگاه میکردم که جوان موتورسواری سراغم آمد. پرسید: پایپ میخواهی؟ متوجه نشدم. گفتم چی. دوباره پرسید: پایپ میخواهی؟ پرسیدم: پایپ چیه؟ بدون جواب، با کمی اخم و تخم، گاز داد و رفت. بعدا فهمیدم پایپ وسیله مصرف شیشه است.
برایم باور کردنی نبود که در روز روشن، عدهای به صورت جمعی در حال مصرف مواد باشند و عدهای دیگر به راحتی مواد را در اختیارشان بگذارند. عدهای خانههایشان را انبار مواد کنند و عدهای دیگر پشت دیوار آن خانهها مواد را مصرف کنند.
دو دسته علل، برای تبیین وقوع این فاجعه اجتماعی قابل طرح است. در طرف تقاضا، میتوان به عوامل فردی و خانوادگی، خشونت، جامعه ناشاد، بیکاری بالا، محیطهای کاری نامناسب و غیراستاندارد اشاره کرد. در طرف عرضه، میتوان به وجود باندهای مافیایی وارد کننده مواد از افغانستان و پردازشکنندهی مواد صنعتی در داخل، وجود شبکه توزیع قوی، وجود فساد و زد و بند برخی از اعضای نهادهای نظارتی با بادهای مذکور، و نبود عزمی جدی برای مبارزه با اعتیاد اشاره کرد.
رشد این دو دسته علل را میتوانیم به عنوان نبود اقدامات پیشگیرانه تعریف کنیم. در طرف تقاضا، تامین شغل مناسب در محیطی مناسب، اقدامی پیشگیرانه هست. همینطور ارتقای سطح رفاه آحاد افراد جامعه، ایجاد فضای اجتماعی شاد، از مدرسه گرفته تا شهر و روستا، از جمله عوامل پیشگیرانه در طرف تقاضاست. در طرف عرضه نیز، مبارزه با شبکه توزیع و ممانعت از دسترسی آسان به مواد در میان هست. در کنار اقدامات پیشگیرانه، اقدامات قوی درمانی پس از ابتلای به اعتیاد هم اهمیت جدی دارد. در این زمینه نیز، کمپها، استاندارد و متکی بر تیم درمانی قوی نیستند موارد معدود استاندارد نیز هزینه بالایی دارند که استفاده از انها برای بسیاری از خانوادههای درگیر امکانپذیر نیست.
کنترل اعتیاد، امکانپذیر است. مسالهای اجتماعی و تاریخی است. راهکارش هم اجتماعی و تاریخی است. چین در زمان جنگ جهانی دوم، به اشغال ژاپن در آمد. پیش از آن نیز در اشغال استعمار بریتانیای کبیر بود. هر دو کشور تلاش کردند با اشاعه مصرف مواد، چینیان را جامعهپذیرتر و فرمانبرتر کنند. در پی جنگهای موسوم به تریاک یک و دو (در اواخر قرن نوزدهم)، چین با پذیرش شکست از انگلستان، ناچار از قانونی کردن تجارت مواد مخدر شد. با این قانون، انگلستان به روش رذیلانه هم درآمد کسب میکرد و هم جامعه را تخدیر میکرد.
بعد از جنگ جهانی دوم، با روی کار آمدن دولت مائو، عزم جدی برای ریشهکن کردن اعتیاد و بیسوادی شکل گرفت که نتیجهی آن کنترل این مساله اجتماعی در این کشور بوده است (اشتباهات او در زمینههای دیگر فعلا مد نظر نیست).
تجربههای بین کشوری نشاندهندهی امکانپذیری کنترل فاجعه اعتیاد است. عزم جدی، پرهیز از جهتگیریهای نادرست به مسایل اجتماعی مانند حساسیت به حجاب یا نوشیدنیهای الکلی و تخصیص انرژی و منابع مالی و انسانی برایکنترل آنها از سویی و ناتوانی در پرداختن جدی به اعتیاد از سوی دیگر، و اجازه دادن به رسانهها جهت افشای باندهای سازمانیافته، از جمله اقدامات لازم برای مواجههی مطلوب با فاجعه خانمانسوز اعتیاد است.
کلام آخر. با صرف خواستن، اعتیاد کنترل نمیشود. سازوکار یا دینامیسم درونی سیستم اقتصاد سیاسی باید به گونهای باشد که امکان کنترل آن را بدهد.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده