بانوی آب‌ها و آیینه‌ها!

برای منی که از ۱۶ سالگی با شریعتی آشنا شده بودم و در سال‌های بعد، این آشنایی به عشقی بی‌پایان به او و اندیشه‌هایش منجر شده بود پوران، همسر شریعتی، یک رمز و راز بود. هر وقت به او فکر می‌کردم با خود می‌اندیشیدم او کیست که این شریعتی اینگونه عاشق اوست.
نامه‌ها و جملاتی را که شریعتی راجع‌به پوران می‌گفت و می‌نوشت با ولع بسیار می‌خواندم تا از لابلای آن با شخصیت پوران بیشتر آشنا شوم.
صادقانه بگویم گاهی به او حتی حسادت می‌کردم که اینگونه مورد توجه علی شریعتی بوده است گاهی از او بسیار عصبانی می‌شدم که چرا شریعتی ما و وضعیتش را درک نمی‌کرده و به جای آن که باری از دوش او بردارد باری بر دوش او شده است.
سال‌ها گذشت از عاشق به سالک عبور کردم و زائر اندیشه و راه عرفان، برابری و آزادی شدم. عصر آرمان‌گرایی و انقلابی‌گری تغییر شیفت داد و وارد عصر واقعیت‌گرایی و نسبی‌گرایی شدیم. من نیز بزرگتر شدم و تجارب بیشتری اندوختم. این فرصت را نیز یافتم که با خانواده شریعتی و همسرش پوران از نزدیک‌تر رابطه داشته باشم. آن زمان دریافتم که که هیچ‌یک از آنها نه پوران و نه علی افرادی غیر عادی نبوده فقط اشکالشان این بوده که هر کدامشان در وضعیت خاص خود به‌سر می‌بردند.
شریعتی مرد خانواده نبود روح مرموز و دردمند و غریبی بود که در کالبدی افتاده بود و بار نبوتی سنگین و آتش رسالتی سوزان را در جان خود پنهان داشت. او پایه گذار یک جریان نیرومند فکری و اجتماعی بود. روح او در آتش‌های شگفت غیبی می‌سوخت دردهای مرموز در آن گره خورده بود دلش مالامال پیام‌های وحیانی بود که بر او باریدن داشت و صحابی می‌خواست و حواری و هارون و سن پل و خدیجه‌اش را جستجو می‌کرد تا شنوایی برای شنیدن آیاتی که بر او می‌بارد تا که به همراهش با او به معراج رود. ولی پوران! او به شریعتی عشق می‌ورزید ولی معتقد بود علی باید او را آنچنان که هست بپذیرد. می‌گفت نمی‌خواهم مرا بسازی. شریعتی مومن عاشق می‌خواست پوران عاشق مومن بود! پوران نمی‌خواست او را آنچنان که می‌خواهد و بدان نیاز دارد بسازد می‌گفت من تو را همچنان که هستی می‌پرستم و تو همچنین باش!
و شریعتی آرزو کرد: شاید پس از مرگ من خدیجه‌ای رسید، خدیجه شد و خدیجه‌ام دانست! و اینچنین شد.
پوران زنی که علی شریعتی پایش به عشق او فرو شد و او را پرومته خود خواند زیرا که توانست آتش را به او بخشد و دلی را که در آسمان پرواز می‌کرد به زمین آورد. زنی که شریعتی تمامی دردها، رنج‌ها، بدی‌ها و خوبی‌های روزگار، موفقیت‌ها و شکست‌ها، برنامه‌ها و طرح‌ها، چشم‌اندازها و مشکلات و سختی راه را با پوران یعنی با سنگ صبورش بود مطرح می‌کرد، بعد از شهادت علی خدیجه‌اش شد.
پوران شریعت رضوی این بانوی آرامِ پرآشوب، بانوی آب و آیینه‌ها، این رازدار دردهای دردمند استوارِ در بیداری، که بسیار خاطره‌ها و اندیشه‌ها از آن قامت بلند آفریننده در گنجینه دیدارهایش پنهان کرده و بسیار بودن‌های پر رمز و راز آن روح بزرگ را به چشم سر و دیده دل به تماشا نشسته و در خویشتن پرورده در ۴۰ سال بعد از درگذشت علی شریعتی این بار خودخواسته نه به واسطه خواست دیگری ـ حتی اگر آن دیگری علی شریعتی باشد ـ وفادارانه کمر همت به حفظ دو میراث ارزشمند او بست. گفتارها و نوشتارهای او و فرزندانش. تاریخ این ۴۰ سال بعد از انقلاب گواه بر موفقیت این زن بی‌نظیر در زمانه پرحادثه‌ی ایران و حفظ این میراث‌ها از دستبرد دیوان و ددان و پروراندن آنها به نیکوترین وجه ممکن بوده است. به احترامش کلاه از سر برمی‌داریم او که در عمل مستقل بودن زن را به ما آموخت. جاودانگی‌اش بر دل‌های ما ارزانی باد!
ایران فردا

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله