جماعت اصلاحطلب گاه بر پایهی منطق «دشمن دشمن ما دوست ماست» و گاه بر اساس منطق «انتخاب بین بد و بدتر» پنج سال تمام قد از دولت روحانی حمایت کردند. اعتراضات دیماه و پس از آن، تداوم رکود در اقتصاد، برهوا رفتن ادعای پوپولیستی تورم تک رقمی، بیحاصلی برجام و بیاثر بودن آن در سفره خانوارها، گزارشهای مکرر از سوءاستفاده و فساد در کل نظام از جمله دولت و… هریک شوکی بود که میتوانست مدتها پیش از این سرآمدان اصلاحطلب را از خواب خوش بیدار کند.
در پی بروز نشانههای جدی از مشکلات و بحرانها در ساختار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود و ناکارآمدی دولت در تعدیل یا توقف این بحران ها، افراد، احزاب و گروههای اصلاحطلب شوکدرمانی شدند و به این نتیجه رسیدند که بر خلاف تصورشان، ایران جزیره باثباتی نیست.
اولین نشانههای این چرخش اصلاحطلبان را در موضعگیری آقای خاتمی شاهد بودیم. وی برخلاف رویه چند ساله از بدو شروع به کار دولت روحانی، در چند نوبت تصریح کرد که با وجود حمایت از دولت از عملکرد آن راضی نیست و باید دولت را نقد کرد. یکی از مهمترین نشانههای این چرخش در اظهارات آقای خاتمی در دیدار با نمایندگان ادوار مجلس منعکس شد.
جمعی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب در بیانیهای تحلیلی ضمن اشاره به گرفتاری کشور با بحرانهای متعدد درعرصههای مختلف داخلی و خارجی و همزمانی و همافزایی آنها از وضعیت کشور اعلام نگرانی کردند. آنها در بیانیهی خود مدعی شدند: «در چنین شرایطی استفاده از ظرفیتهای اجتماعی و جلب مشارکت و همکاری مردم در کاستن از شدت بحرانها و کنترل نتایج مشکلات میتوانست تا حدود زیادی چارهساز باشد اما متأسفانه ضعف مدیریت، مصلحت اندیشیهای غیرواقعبینانه و بهویژه عدم برخورد شفاف با جامعه از یکسو و اصرار برخی بخشهای حاکمیت به روشهای گذشته و بیتوجهی به مطالبات اجتماعی از سوی دیگر بر حجم نارضایتیها و بیاعتمادیها و تشدید واگراییها در سطح ملی افزوده است».
بیانیه دیگری را که چند روزی در فضای مجازی بازتاب داشت، گروهى ۳۸ نفری منتشر کردند. بیانیه در آغاز، ضمن اشاره به انقطاع در مبارزات ملى از مشروطه تا کنون همگان را به عدم انفعال و استقبال از گفتگوى ملى و اقدام جمعى فراخواند و با اشاره به اینکه گفتگوى ملى، به سازمان سراسرى ملى نیاز دارد از ضرورت تشکیل جبهه نجات ملی سخن به میان آورد.
شکی نیست که جامعه سیاسی اصلاحطلب نسبت به شرایط خطیر کنونی نگران بوده و از این رو با واکاوی شرایط تلاش میکند راهی برای ممانعت از تداوم بحرانهای کشور بیابد اما تناقضات و ضعفهای تحلیلی مانع از آن میشود تا این تلاشها به سرانجام برسد.
اصلاحطلبان با در نظر گرفتن عدم موفقیت خود در تلاشهای پیشین بهمنظور اصلاح امور کشور، برای ارائهی هر راه حلی در وهله اول چارهای جز بازخوانی مشی و استرتژی گذشتهشان ندارند. در حالی که اصلاح طلبان در ارزیابیهای اخیر خود بر ساختاری بودن بحرانها و نتیجتاً ضرورت اصلاحات ساختاری بهمنظور کنترل و کاهش بحرانها صحه میگذارند، آنان چگونه انتظار دارند با راه حلهای رفرمیستی (اصلاحطلبانه کلاسیک) طرف مقابل یا نهادها و ساختارها را وادار یا متقاعد به تغییر کنند؟
همانطور که در بیانیهی اعضای مجاهدین انقلاب اسلامی اشاره شد با وجود تظاهر بحرانها در قالبها و اشکال اقتصادی و اجتماعی، راه حل آنها سیاسی است. نتیجه این پیشفرض موافقت مدیریت کلان کشور با تجدیدنظرهای اساسی در سیاست داخلی و خارجی است. از اینجا به بعد اصلاحطلبان دچار یک خوشبینی مفرط شده و تصور میکنند با نصیحت و گفتگو میتوان چرخشی در سیاستهای کلان ایجاد کرد و به همین دلیل آنها بازهم با افتادن در تله رفرمیسم خطاب اصلی خود را کلیت قدرت در نظام سیاسی قرار میدهند و انتظار دارند در حالی که در تحلیل نهایی تعادل قدرت به سود حافظان وضع موجود است آنها تن به تغییرات جدی دهند.
تلاش برای همگرایی سیاسی، ایجاد وفاق ملی و دعوت به گفتگوی بدون تعریف مشخص از حدود و ثغور طرفهای گفتگو و وفاق، موضوع گفتگو و همگرایی و رعایت مقدمات وفاق و گفتگو آب در هاون کوبیدن است. اگرچه در بیانیهی جبهه نجات ملی تلاش شده تا با تمرکز بیشتری مسئله وحدت و هماهنگی نیروها مورد بحث قرار گیرد اما در همه دعوتها برای همگرایی سیاسی یا ایجاد جبهه شاهد نوعی سادهسازی و سهلانگاری هستیم. اگر چه تلاشهای مورد اشاره اغلب از روی حسن ظن و نیات پاک انجام میشود اما این امر مانع از آن نیست تا با در نظر گرفتن شرایط حساس کشور ایدههای خوب را بلافاصله وارد کارزارهای عملی نکنیم و با ژرفنگری بیشتر پیچیدگی و دشواریهای کار جمعی بهویژه تشکیل جبهه سیاسی در ایران را از یاد نبریم.
(منتشرشده در شماره ۴۲ ایران فردا)