در روزهای اخیر به دنبال نزدیک شدن به موعد تشدید تحریمهای آمریکا علیه ایران، لحن آیت الله خامنهای و حسن روحانی و به تبع آنها مقامات نظامی ایران علیه دولت آمریکا تندتر شده است. بحث بر سر بستن تنگه هرمز بر روی نفتکشها داغ شده است. حسن روحانی به دنبال بسیج همه ارکان قدرت پشت سر خود است و برای این امر به حمایت آیت الله خامنه ای نیاز دارد. سخن گفتن از بستن تنگه یا تنگهها از سوی او به نظر می رسد بیش از همه با این منظور انجام میشود. هرچند ممکن است که اهداف دیگری مانند افزایش هزینه روانی برای اقدامات آمریکا و افزایش فشار بر بازار نفت و همینطور کشورهای اروپایی و آسیایی نیز مطرح باشد
هدف روحانی و خامنه ای از این تهدیدها هرچه که باشد؛ اما نشان میدهد که کلیت نظام جمهوری اسلامی هنوز با پذیرش بحرانهای موجود و تلاش برای حل آنها فاصله دارد و سعی دارد با شعا رو تهدیدهای مقطعی رسیدگی به بحران را به تعویق بیاندازد و منتظر معجزه بماند. در اینکه دولت ترامپ دولتی نامعقول و غیرقابل پذیرش برای بسیاری از کشورهای دنیا و حتی مردم و نخبگان سیاسی آمریکا است؛ تردیدی نیست اما این واقعیت ذرهای از مسئولیت مجموعه نظام سیاسی در قبال کشور کم نمیکند. مجموعه حاکمیت سیاسی که بخش اعظم اختیارات آن در سه دهه گذشته متعلق به آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر کشور بوده؛ مسئول اصلی وضعیت کنونی کشور است و اکنون باید برای مقابله با بحران موجود نیز برنامه مشخص و واقع بینانه ای ارائه و اجرا نماید. تهدید و یا حتی فراتر از آن بستن تنگه هرمز یا باب المندب هر چند که ممکن است دیگران را نیز با مشکلاتی روبرو کند اما بدون تردید به حجم بحران کنونی کشور به شدت خواهد افزود و رنج و مرارت غیرقابل تحمل مردم زحمت کش ایران را از این هم بیشتر خواهد کرد.
برای عبور از بحران کنونی باید به دنبال باز کردن تنگه هایی بود که نظام جمهوری اسلامی بر روی مردم بسته است. نخستین تنگه ای که آیت الله خامنه ای باید بر روی مردم بگشاید؛ تنگه آزادی های مدنی و سیاسی است. تنگه ای که گشودن آن نه تنها هزینه ای بر دوش اقتصاد ایران بار نمیکند بلکه باری از دوش آن هم بر خواهد داشت. تبدیل اسلام از دین رحمت و مهربانی به دین شلاق و زندان در دهه های اخیر با صرف هزینه های گزاف گشت ارشاد و بسیج و قاضی و داغ و درفش؛ مصداق بارز « گر تو قرآن بدین نمط خوانی، ببری آبروی مسلمانی» است. و تغییر فوری آن، هم گره ای از مشکلات اقتصادی کشور میگشاید و هم سبب رضایت قشرهای مختلف مردم میگردد و هم بیش از این آبروی اسلام بر باد نمیرود. لغو قانون حجاب اجباری، گزینش، ماهواره، سانسور اینترنت و … نخستین تنگه ای است که باید گشوده شود.
تنگه دومی که باید گشوده شود؛ تنگه آزادی های سیاسی و صنفی است؛ نظام جمهوری اسلامی دهههای متوالی است که آزادی های سیاسی و صنفی و مدنی مردم را مسدود کردهاست. صدها فعال سیاسی و مدنی و حتی برخی از مراجع تقلید در این نظام طعم حبس و حصر و سرکوب را چشیده اند هم اینک میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد، نورعلی تابنده، نرگس محمدی،روئین عطوفت، رضا آقاخانی، عفیف نعیمی و … در حبس و حصر به سر میبرند. آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی تنگه دیگری است که باید گشوده شود. گشایشی که بدون تردید پلهای برای افزایش انسجام ملی برای گذر از این شرایط سخت خواهد شد.
تنگه دیگری که نظام جمهوری اسلامی بر روی مردم بسته است؛ دسترسی به مشاغل مختلف حرفه ای و سیاسی بر اساس شایستگی است. مشهور ترین قوانین ظالمانه و مخرب این حوزه قانون گزینش و در سطحی کلان تر نظارت استصوابی است. لغو قانون نظارت استصوابی و گزینش تنگه های استراتژیکی را بر روی کشور خواهد گشود. و مسلما ریشه بسیاری از مشکلات کنونی را می خشکاند. افراد و احزاب بر اساس شایستگی خود می توانند اداره امور کشور را در دست بگیرند و امور را سامان دهند و کارشناسان مجرب در حوزه های مختلف به جای فرار ، منشاء خیر و برکت برای کشور گردند.
اینها تنها چند نمونه از تنگه هایی است که باید بر روی مردم گشوده شود و البته تنگه های زیادی نیز باید بسته شود. تنگه هایی که بستن آنها همانند تنگه هرمز و باب المندب و احیاناً تنگه واشی خطری برای کشور در بر ندارد و برای خروج کشور از شرایط کنونی ضروری است. نخستین تنگه، مفاسد اقتصادی است. آیت الله خامنهای اینک بیش از بیست سال است که وعده ریشه کن کردن مفاسد اقتصادی را میدهد و اگرچه افراد نگون بختی را از فاضل خداداد گرفته تا مه آفرید امیرخسروی به چوبه دار فرستاده است؛ اما ایران تحت زعامت وی به بهشت بزرگ دزدان تبدیل شده است. رئیس جمهور محبوب او محمود احمدی نژاد ۸ سال برگه ای در جیب داشت که نام مفسدان اقتصادی بر آن نوشته شده بود و وعده می داد که آنها را رسوا می کند اما هرگز این برگه از جیب او بیرون نیامد مگر زمانی که با لاریجانیها درگیر شد و به کمک سعید مرتضوی فیلم مشهور کارچاق کنی فاضل لاریجانی را در مجلس نمایش داد که آن هم توسط قوه قضائیه مورد اعتماد رهبر به بایگانی سپرده شد و کسی هرگز سؤالی در مورد اظهارات لاریجانی کوچک مطرح نکرد. . بستن تنگه مفاسد اقتصادی اما بدون اصلاح جدی دستگاه قضائی و تعقیب مقامات و مسئولینی که خزانه ملت را همانند جیب شخصی خود قلمداد میکنند و مدعی سهم از سفره انقلاب هستند میسر نخواهد شد. البته نباید فراموش کرد که بخش مهمی از مفاسد اقتصادی، مفاسد اقتصادی قانونی است. پولی که صرف دین دولتی و پروژه های سیاسی و فرهنگی و ایدئولوژیک شکست خورده حاکمیت می شود؛ دست کمی از مفاسد اقتصادی ندارد. دولت سالهاست که برای پروژه های بدون توجیهی مانند بخشهای فرهنگی نیروهای نظامی، بنیادهای مختلف ایدئولوژیک از حفظ آثار و اندیشه های آیت الله خمینی گرفته تا سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه های علمیه و … مبالغ کلان میپردازد. هزینه ای که بدون تردید هیچ نفعی برای مردم ندارد و منافع آن به جیب افرادی خاص رفته و سبب دوری مردم از اسلام نیز میگردد.
اینها تنها نمونه های محدودی از بحرانهای کنونی کشور است؛ بحرانهایی که حتی قبل از آغاز تحریمهای آمریکا کشور را با خطر روبرو کرده است. بحرانهایی که اگرچه با اقدامات قلدرمابانه و خارج از عرف ترامپ تشدید شده اند؛ اما ریشه اصلی آن در نحوه مدیریت و سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی از آغاز تا اکنون است و راه برخورد با آن نیز اصلاح رویه های مدیریتی کشور در سیاست داخلی و خارجی است.
سرنوشت کشور بدون تردید به تصمیم استراتژیک مجموعه نظام گره خورده است؛ آیا نظام حاضر به نقد خود و اصلاح این رویه های نادرست حتی با شیبی آرام خواهد شد یا اینکه همچنان عرصه را برای دشمنی و تحقیر ایران، برای افراد منفوری چون ترامپ و پمپئو و بولتون و … باز خواهند گذاشت؟