در حاشیه خاطرات امیر انتظام و سه نکته

از سال 1367 تاسال 1373 با آقای امیر انتظام یا هم اتاق یا هم بند بودم خاطراتی شنیدنی و هم دیدنی با او دارم اما در حاشیه مصاحبه وی با خشت خام لازم بود که برای جلوی گیری از سو تفاهم و سو استفاده امثال آقای عزت شاهی که با سایت فارس در مورد دمپائی به جهت لوث کردن مصائب انتظام در زندان آورده است به سه نکته بپردازم.

داستان امیر انتظام را می توان مقاومت یک قربانی در برابر تراژدی دانست و خواند.

1- امیر انتظام را بسیاری از پاسداران و مقامات زندان برای اذیت وی عباس جاسوس می گفتند. در حالیکه او وطن پرست ( وطن پرست واژه ای بود که خود وی استفاده می کرد )و مصدقی بود که این واژه جاسوس او را عصبی می کرد اما خرد نمی کرد. البته به گفته امیر انتظام حاکم شرع در توضیح حکم او نوشته بود گشودن سفره دل نزد بیگانکان. امیر انتظام در سلول هایی زندان کشیده است که به جای ظرفیت3 نفره اسمی گاه بیش از 20 نفر را جای می دادند آن هم برای چندین ماه که داستانش مفصل است.

دادیار زندان اوین شیخی پور در سال 1372 گفت: چند بار پرونده شما را خوانده ام پرونده شما در بدترین قضاوت در باره شما ،می توان گفت که این اتهام به شما،یک سو تفاهم بزرگ است. شما جاسوس نیستید.

امیر انتظام بسیار احساسی و عاطفی است وقتی نام مصدق می آمد چشمانش اشک می افتد نام بازرگان را با احترام می آورد.

امیر انتظام در برابر زندانبان مقاوم و با زندانیان بسیار اهل گفتگو بود.او به گفته و شاهدت همه کسانی که با او هم بند بودند در برابر لاجوردی و حاج داوود کم نمی آورد و حرفش را می زد علامه مفتی زاده هم چنین بود.

2- امیر انتظام برای مداوای بیماری هایی که در زندان به آن مبتلا شده بود در زندان بسیاری محرومیت و سختی می کشید. به یک مورد کوچک اشاره می کنم که در اوین یکبار او را با وانت بار در سرما جا به جا کردند که باعث شد که به دلیل باد شدید گوش چپ وی دچار مشکل و پاره گی پرده شود.اما در مورد بستن به الاغ من چنین تجربه ای ندارم . اما سختی و تحقیر امیر انتظام در زندان به وسیله زندانبان بسیار بدتر از این روش ها بود که نمونه ان را گفتم.

امیر انتظام همیشه برای مداوا با مقاومت زندانبان روبرو می شد این مقاومت دو دلیل داشت زندانبان برای زندانی جایگاه انسانی قائل نبود . امیر انتظام نیاز به مداوا داشت زندانبان حاضر به فراهم کردن این نیاز نبود.

3- در مورد دمپائی که در مصاحبه می گوید مطلب از این قرار است که در زندان دمپائی بسیار نا مرغوب داده می شد که پای زندانی را زخم می کرد پاهای برخی حساس بودند که این دمپائی ها باعث تاول زدن روی پا و انگشتان می شد.امیر انتظام حساسیت پوستی داشت که حتی برای تهیه کرم نرم کننده ایرانی در زندان مشکل داشت.این دمپائی برای امثال او که کم هم نبودند قابل استفاده نبود .

زندانیان با پارچه و گاه با بخشی ازپتوی مندرس برای خود رو فرشی تهیه می کردند زندانبان نه حاضر به تهیه دمپائی مناسب حتی با پول زندانی بود و هم این کار یعنی روفرشی ساختن را حیف میل اموال زندان می دانست و با این کار برخورد می کرد و زندانی را مجازات می کرد. البته قابل توجه اقای عزت شاهی قربانی که بعد از انقلابی خود شکنجه گر شد.

امیر انتظام سختی که در زندان کشید در آن مصاحبه به دلیل وضع جسمی اش به خوبی بیان نشد. اگر اشتباهی در نقل خاطرات او است به دلیل این است که او مردی در 86 سالگی است که در نهایت فشار، اما مقاوم سال ها زندان کشیده است آن هم بی گناه .اما بر سر باور به ایران دوستی اش مانده است.
امروز همین حالت بدنی وی نشان می دهد که چه ظلمی به او رفته است.اما امروز هم در روز سوم ماه اول سال 97 اقای کمال خرازی اعلام کرده است که با هماهنگی دادستان وقت ، انتظام را برای دستگیری به تهران به بهانه مشورت برای پاره ای از مسائل کاری به تهزان فراخوانده است. در حالیکه قرار بوده است که انتظام به خاطر طرح انحلال مجلس خبرکان قانون اساسی به توصیه بازرگان به تهران نیاید. بی گمان داستان ظلمی که به انتظام رفته است باز باید گشوده تر شود.

مطالب مرتبط

آصف بیات

«فوراً تخلیه کنید؟ کجا؟» یکی از دوستانم در تهران پرسید؛ «اصلاً می‌دانند تهران کجاست؟ آیا تا به حال در خیابان‌ها یا بازار بزرگ آن پرسه زده‌اند تا زندگی پر جنب و جوشش را حس کنند؟» تهران شهری با حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت است

عزت‌الله سحابی

ما به ضرورت سراسری بودن و فراگیر بودن یک نهضت نجات‌بخش در ایران پی برده‌ایم‌. «همه پاسخ به چه می‌توان کرد؟» ما به‌طور خلاصه و کلی، در سعی و تلاش برای آغاز و پرورش یک نهضت عمومی فراگیر و سراسری هستیم

محمدرضا نیکفر

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟

مطالب پربازدید

مقاله