✅درگفتمان محافظه کاران ایرانی “شهروند معترض” غایب است. علت هم مشخص است. نگاهی که هنوز معتقد است وظیفه حکومت به بهشت بردن مردم است جایگاه یک شهروند صاحب اختیار را به رسمیت نشناخته است. به خصوص در دستگاه فکری محافظه کاران ایرانی حاکم، انسان مستقلِ صاحب اختیارِ دارایِ حقوق غایب است.
✅واقعیت این است تا “شهروند معترض” به رسمیت شناخته نشود پیگیری وظایف “شهروند مسئول” دشوار است. تاریخ نظام سیاسی مستقر را نمی توان یکنواخت و کلیشه ای دید، فراز و نشیب ها زیاده بوده اما تلاش محافظه کاران برای محدود کردن عرصه عمومی در تمام دوره ها مخرج مشترک است. خانه شهروند معترض هم عرصه عمومی است.این خانه نیازمند بزرگ شدن است.تشنه امنیت است.
✅مشکل عمده ایران این است محافظه کاران هیچ گاه از قدرت حذف نمی شوند تا برای کسب رضایت مردم تلاش کنند . آنها حتی اگر در انتخابات ها هم شکست بخورند باز هم در قدرت هستند بدون اینکه از مشروعیت رای مردمی برخوردار باشند. تخصیص بخش مهمی از قدرت به جریان محافظه کار بدون اینکه در برابر رای مردم حساب پس بدهند باعث شده روند پذیرش و به رسمیت شناخته شدن “شهروند معترض” با اختلال مواجه شود. به رسمیت نشناختن “شهروند معترض” یعنی اینکه پرسش از “شهروند مسئول” هم مشکل می شود.
✅چند هفته ای است که با انبوه پیام های دوستانی مواجه می شوم که قصد مهاجرت تحصیلی یا شغلی دارند و دنبال مشاوره هستند. حجم پیام ها آنقدر زیاد شده که مرا به وحشت انداخته است. این اشتیاق خروج نسبتِ شهروند معترض و مسئول را در ذهنم پررنگ کرده است. آیا وقتی حق اعتراض شهروند به رسمیت شناخته نشود می توان از او مسئولیت مطالبه کرد؟
✅ایران ما تشنه است. رودها و دریاچه های زیبایش یک به یک خشک می شوند. ایران ما مشکل تنگی نفس دارد. گردو غبار و آلودگی نفسش را بریده.تسلیم شدن در برابر زلزله را پذیرفته ایم. به اخبار اختلاس هایی که حتی رقم بالایش دیگر حساسیت خود را از دست داده اند عادت کرده ایم. تا بحران فساد و نظارت ناپذیری قدرت هم حل نشود هیچ یک از این بحران ها حل نخواهد شد. انباشت فساد در ایران نتیجه محدود کردن و به رسمیت نشناختن شهروند معترض است.نتیجه لرزان کردن خانه شهروند معترض در عرصه عمومی است. اگر شهروند معترض به رسمیت شناخته می شد از شهروند مسئول هم راحت سئوال می کردیم.
✅به هر صورت همه مسئله تنها “حقوق ما” نیست “تکالیف ما” هم هستند. مسئولیت ما در برابر خشک شدن سرزمینی که در آن نفس کشیده ایم چیست؟ تا چه حد به مناسبات فاسد تن نداده ایم؟ تا چه حد رانت را رد کرده ایم؟ چقدر اعتراض کرده ایم حتی به بهای از دست رفتن آسایش و امتیازاتمان؟چقدر از مصرف گرایی مان برای کمک به سازمان های مردم نهاد فعال در مبارزه با بحران های اجتماعی مان کم کرده ایم؟ یا چقدرتوانایی هایمان را متناسب با نیازهای کشورمان تنظیم کرده ایم؟ اینها پرسش هایی است که در سایه محدود کردن شهروند معترض کمرنگ شده اند.
✅اما در کنار شهروند مسئول ما “شهروند مسئول فداکار” هم داریم. شهروندانی که بار بیشتری بر دوش می کشند. خستگی بیشتری را به جان می خرند. قناعت پیشگی را در مسیر “دیگرخواهی” همساز می کنند. امید کاذب نمی دهند اما تسلیم ناامیدی هم نمی شوند. پشت رانت یا آسایش مشکلات مردم را نفی نمی کنند . شهروندانی که بیشتر از اینکه بپرسند “وطن برای من چه کرد” می پرسند “برای وطنم چه کردم؟ ”
✅اینکه حاکمیت در نهایت شهروند معترض را به رسمیت بشناسد نیازمند تکثیر شهروندان مسئول فداکار است. شهروندانی که عرصه را خالی نمی کنند. حتی اگر طوفان بیاید حتی اگر زلزله بیاید حتی اگراز آسمان آتش ببارد.