✅حامد طالبی جوان اصولگرا از مینو خالقی به خاطر انتشار عکسی که منجر به محرومیت منتخب مردم اصفهان از حضور در مجلس شد حلالیت خواسته است. باید از حلالیت خواستن استقبال کرد. انتشار علنی این موضوع نشان می دهد درون فرد خاطی وجدانی هست که او را به بازنگری دعوت می کند. در میان اصولگرایان در این مورد نشانه های امیدوار کننده ای هر چند اندک یافت می شود. دفاع از حقوق زندانیان صنفی و سیاسی از جمله رضا شهابی و اعتراض به آنچه که بر علیرضا رجایی رفت و نقد عملکرد دستگاه قضایی از سوی جوانان حزب اللهی ها را نباید دست کم گرفت. اینها نشانه های امیدوار کننده ای هستند که می شود باب گفتگو در مورد بحران های کشور را باز کرد.
✅طالبی اما در نوشته خود تاکید کرده به کسانی که ظلم کرده اگر شرطی برای حلال کردن دارند بگویید عمل کنم. ظلم به مینو خالقی شخصی نبود. تضییع حقوق همه ایرانی ها بود و نه فقط اصفهانی ها؛ جایی که قرار بود مجلس عصاره ملت ایران باشد و در راس امور. طالبی باید از همه مردم ایران حلالیت بخواهد. چرا؟ به این علت که مجلس ضعیف که تحت سیطره شورای نگهبان باشد و نمایندگانش از ترس نظارت استصوابی جرات بازخواست مقامات و نهادها را به خاطر بحران های عدیده کشور نداشته باشند ناتوان از ایفای نقش نظارتی خود است.
✅به عنوان یک شهروند شرط من برای قبول حلالیت از حامد طالبی نقد همه جانبه عملکرد شورای نگهبان به ویژه در 30 سال اخیر است. مینو خالقی، تنها قربانی نظارت استصوابی نیست . این قافله سرِ دراز دارد. چه بسیار شایستگانی بودند که می توانستند بر کرسی حساس نمایندگی ملت تکیه بزنند اما با مانعی به نام جنتی و نظارت استصوابی برخورد کردند. نظارت استصوابی دقیقا مصداق تضییع حق الناس است. چرا که عرصه سیاست ایران را به انحطاط کشیده ، کیفیت نظارت را تنزل داده و نهادهای سیاسی کشور را ناکارآمد کرده است.وقتی نظارت نباشد، فساد افسارگسیخته می شود و اختلاس ها عادی و میلیاردی می شوند.
✅حامد طالبی به درستی گفته وقتی عذاب وجدان باشد مستحبات به چه کار می آید؟ گفته عذاب وجدان کمرش را شکسته …طالبی خوب می داند خدا راه بازگشت را بر همه بندگانش هموار کرده و دوست دارد باقیمانده عمرش را اصلاح کند. به نظر راه بازگشت برای تیپ هایی مثل او که سالیان طولانی است بحران های کشور را با گزاره های ایدولوژیک خود توجیه کرده و حتی مشارکت داشته اند اتخاذ رویکردی انتقادی است. یکی از مصداق های این رویکرد هم نقد نظارت استصوابی و البته نقد همه کنش ها و نهادهایی است که ریشه نظارت پذیری در کشور را خشکانده اند و بحران هایی را به وجود آورده اند که در صورت توسعه و تداوم، می توانند کیان کشور را در معرض خطر های بنیادین قرار دهند.
✅رشد بحران های اجتماعی ، فساد افسارگسیخته، چند دسته کردن مردم بین خودی و غیر خودی ، مسلمان و زرتشتی،شیعه و سنی… اتلاف منابع ملی همه در شرایطی رخ میدهند که امنیت منتقد از بین برود؛رسانه ها محدود شوند و فاصله میان “آنچه که باید باشیم ” و “آنچه که هست ” بسیار شود.
✅طالبی اگر دوست دارد از عذاب وجدان رهایی یابد باید به فکر تغییر جایگاه خود از ” توجیه گر” به “شهروند منتقد و پرسشگر” باشد حتی اگر به قیمت از دست رفتن امکانات و آسایشش باشد. مسئله خالقی، فردی نیست، ظلم به ملت و یک کشور است نه فقط ظلم به امروزی ها که ظلم به آیندگان است. مینو خالقی تنها یک حلقه کوچک از زنجیره ای است که پشتِ درِ مجلس ماند.
وقتی طبق پژوهش دفتر مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری اعتماد بين آحاد جامعه ايران به ده درصد رسيده باشد ، شاخص صداقت و امانتداري به هشت درصد ، وقتی سطح فساد میلیادری شود و قبح آن ریخته شود،وقتی 11 میلیون حاشیه نشین در کشور داشته باشیم و بیکاری در برخی مناطق به بالای 60 درصد برسد،سالانه 600 هزار نفر وارد زندان ها شوند، نزدیک به 40 درصد ازدواج ها به طلاق منجر شود و به گفته وزیر کشور در حوزه مبارزه با آسیب های اجتماعی 20 سال عقب باشیم نشان می دهد یک جای کار اشکال دارد. اشکال کار حلقه مفقوده نظارت پذیری است ، قانون ظالمانه نظارت استصوابی است.
✅وقتی این همه بحران ها باشد و “توجیه” جای “نقد ” را بگیرد نه حلالیت خواستن از مینو خالقی دردی را دوا می کند نه پیاده رفتن تا کربلا …خداوند نه شهروند توجیه گر که شهروند پرسشگر را دوست دارد.