یک نهضت اصلاحی به راحتی به پیروزی نمیرسد. قطبهای قدرت همچون فئودالها، دربار، لژیون فراماسون، نظامیان، شهربانی و سیاستمداران خریده شده، همگي دموکراسی و استقلال را در منافات با منافع خود میبینند
مصدق بهعنوان نخستوزیري دموکرات، اهل مصالحه بود؛ بهخصوص با احترام شدید به چارچوب قانون. مشكل این بود که مخالفان نمیخواستند وی هدف ملیشدن نفت را به نتیجه برساند
نهضت ملی که دکتر مصدق رهبری میکرد، جنبشی بود که منافع سیستم قدرت را به خطر میانداخت
سناریوي کودتاهای آمریکا ، چه آژاکس در ایران یا کودتا در کشورهای دیگر مانند شیلی، یک بخش روانی دارد و این است که با پروپاگاندا و ایجاد بحران و ترس، در بین مردم یک نوع تردید و گیجی جمعی ایجاد شود
دولت ملی دکتر محمد مصدق، 64سال پیش با کودتایی آمریکایی-انگلیسی سقوط کرد. از آن روز تاكنون، همچنان رویدادهایی که منجر به چنین مسالهای شده است، بارها و بارها از زوایای گوناگون بررسی شدهاند .اما گویا همچنان این مساله نکات مبهم بسیاری دارد. از یک سو برخی کارشناسان عوامل خارجی را داراي نقش اصلی در این سقوط میدانند و برخی دیگر وزن عوامل داخلی را بیشتر میدانند. گروهی دیگر از کارشناسان نيز نقش و رفتار شخص دکتر مصدق را در این مساله پررنگتر از سایر عوامل میدانند. همچنين برخي بر این باورند که سقوط دولت دکتر مصدق، به دلیل رویارویی او با جریان اصلی قدرت در ساختار سیاسی کشور بوده است چرا که دولت وی قصد داشت ساختارهای سنتی قدرت را درهم بشكند و آن را به سمت دولتی دموکرات سوق بدهد. امری که به دلیل خلأ در ساختارهای مورد نیاز، اصولا در ایران با موفقیت همراه نمیشود. در این خصوص فرید مرجایی، روزنامهنگار و پژوهشگر ایرانی مقیم نیویورک در گفتوگو با «قانون» میگوید: «برخي اوقات وقتی اصلاحطلبان واقعی، در شرایط نابرابر، بر خلاف میل «سیستم قدرت» در انتخابات به پیروزی میرسند (مثل دکتر مصدق یا دکتر سالوادور آلنده در شیلی)، کرسی دموکراتیک رسمی دولت را به دست ميگيرند، ولی در چارچوب مناسبات قدرت، در حقیقت کنترل «سیستم قدرت» در جامعه را در دست ندارند. به عبارت دیگر، سیستم قدرت بسیج میشود که با مانوورهای متعدد (مثل تفرقه اندازی) مانع اجراي برنامه رفرمیستی جنبش شود تا نهضت ملی به مقصد خود نرسد. از این جهت، یک رهبر ملی دموکراتیک با موانع متعددی روبهرو میشود». اما در عین حال او مجوعهای از عوامل داخلی وخارجی را مسبب سقوط دولت دکتر مصدق میداند ومعتقد است: «نهضت ملی که دکتر مصدق رهبری میکرد، جنبشی بود که منافع سیستم قدرت را به خطر میانداخت. اما بهخاطر اتکا به مردم و تجربیات سیاسی دکتر مصدق بود که بسیاری از دسیسهها خنثی شدو جنبش از داخل فرو نریخت. قبل از پروژه نظامی روز 28 مرداد، تحریکات و اقدامات زیادی برای سرنگونی دولت مصدق انجام شد، ولی همه آنها خنثی شدند. صف دشمنان داخلی و خارجی، بالاجبار به بسیج نظامی در روز 28 مرداد متوسل شدند». با این حال فرید مرجایی به این نکته نیز اشاره میکند که پایبندی مصدق به قانون، او را محدود میکرد.
مجموعهای از عوامل داخلی وخارجی باعث سقوط دولت دکتر مصدق شد. به نظر شما وزن کدام بخش از عوامل بیشتر بوده است؟
این نکتهای است که مردم و مورخان به آن بسیار اندیشیدهاند. تا حدودی این سوال، یک بحث جامعهشناسی و سیاسی را در مورد ساختار و مناسبات «قدرت» و «سیستم قدرت» به دنبال دارد. در چنین شرایطی، عوامل داخلی و خارجی به هم گره خوردهاند. ولی به نظر من، بدون دخالت عامل اصلی خارجی كلونياليسم، کودتا پیروز نمیشد. برای پاسخ به این نکته، کودتای آژاکس را بهطور منفرد و در خلأ نمیتوان مورد بررسی قرار داد. اگر به سناریوهای کودتاهای دهههای 1950 و 60 یا 70 میلادی بنگرید، از آربنز گواتمالا، سوکارنو اندونزی، گولارد برزیل و لومومبا کنگو تا آلنده شیلی و کودتای سرهنگهای یونان، هیچکدام از داخل بهطور خودجوش صورت نگرفت (بیل کلینتون در سال آخر دولتش، در سفرهایش از مردم گواتمالا و یونان بهخاطر کودتاها و سرنگونی دولتهای دموکراتیک عذرخواهی کرده بود). یکی از معماران سناریوي آژاکس، دونالد ویلبر، چند ماه بعد از کودتاي 28 مرداد، گزارشی برای قسمت آرشیو تاریخی سیا تهیه میكند. این گزارش بنا به سفارش ویلبر بعد از فوتش در سال 2000 افشا شد. در مقدمه این گزارش ویلبر مینویسد که هدف از تهیه این گزارش، این است که کودتای آژاکس درسی بشود برای پروژههای آینده؛ یعنی ساير کودتاهای سیا و آمریکا. عوامل داخلی یک کودتا، معمولا منافع صنفی یا طبقاتی را در بر میگیرد که یک نهضت دموکراتیک، آن منافع را محدود میكند. بنابراین، آنها در مقابل آن جنبش دموکراتیک بسیج میشوند. در مناسبات داخلی، مساله خصلتها و غرور رجال، به تفرقه میانجامد. ولی این نیروی خارجی است که میتواند عوامل متفرق و ضعف داخلی را در یک بستر متشکل و سناریوي کارساز «براندازی» قرار دهد. آقای مکی (معروف به سرباز وفادار) از حامیان نهضت ملی بود، ولی بعد از سفرش به آمریکا، خطومشی ایشان نسبت به دولت دکتر مصدق کاملا تخریبی شده بود. اکنون اسناد افشاشده سیا و اسناد اخیر وزارت خارجه آمریکا FRUS بهطور مشخص نشان میدهند که سازمانهای جاسوسی انگلیس و آمریکا، برنامه مشخصي داشتند که بین آیتا… کاشانی و دکتر مصدق اختلافاندازی کنند. این مثال نشان ميدهد که عامل خارجی بر آن بود که نارضایتیهای متفرق و پراکنده را به یک نتیجه هدفمند نظامیسیاسی (آژاکس) تبدیل کند.
بهعنوان مثال ، آمریکاییها ژنرال McClure يك آتاشه نظامی را فرستاده بودند که با تیمسار ریاحی، ريیس ستاد ارتش صحبت کرده و به نوعی جاسوسی کند. یا اینکه ژنرال جرج کارول George Carroll، از سرویس سیا، متخصص آشوبهاي خیابانی، شورش و ضدشورش بود که در کشور کره مستقر بود، چند هفته قبل از کودتا، برای اجراي سناریوي ایجاد هرجومرج خیابانی وارد تهران شد.
سلطه جهانی و عوامل دستنشانده کشورهای بیگانه که دست به توطئه کودتا میزدند، به مناسبات دموکراتیک از قبیل احزاب، گفتوگو، اکثریت آرا، همهپرسی، صندوق رای، تظاهرات، سرمقاله یا بهطور خلاصه به «عقل ارتباطی» جامعه مدنی معطوف نیستند. در نتیجه، یک دولت ملی یا انقلابی به نیروهای ستون پنجم اجازه بازسازی نداده و مجبورند که ارتباط تشکیلاتی و شبهنظامی آنها را با متروپل و آمریکا به سرعت قطع کنند. بهعنوان مثال به همین علت بود كه حمله شبهنظامیان آمریکا به کوبا در خلیج خوکها شکست خورد. بعد از انقلاب ساندانیستها در نیکاراگوئه در تابستان 1358، وزیر خارجه ساندانیستها، میگل دسکوتو با خنده میگفت که آمریکا به ما گفته که ارتش را یکپارچه نگه دارید و ردههای بالا را پاکسازی نکنید.
بيشك خشونت و انحصارگری بعد از انقلاب محکوم است. ولی حوادث کودتای 28 مرداد و سرکوب جامعه مدنی، ضمیر جمعی جامعه ایران و تمامی احزاب را متقاعد کرده بود که در کنار «کنش ارتباطی»، حمایت از یک جنبش استقلالطلب، نیازمند حرکت در حوزه سختافزاری نیز هست.
مصدق، هم پیش از 30 تیر 1331 و هم پس از آن با مجموعهای از عوامل مخالف روبهرو بود. چه دلیلی موجب شد که وی نتواند آنها را مهار کند؟
وقتی اصلاحطلبان واقعی، در شرایط نابرابر، بر خلاف میل «سیستم قدرت» در انتخابات به پیروزی میرسند (مثل دکتر مصدق یا دکتر سالوادور آلنده در شیلی)، کرسی دموکراتیک رسمی دولت را به دست ميگيرند، ولی در چارچوب مناسبات قدرت، در حقیقت کنترل «سیستم قدرت» در جامعه را در دست ندارند. به عبارت دیگر، سیستم قدرت بسیج میشود که با مانوورهای متعدد (مثل تفرقهاندازی) مانع اجراي برنامه رفرمیستی جنبش شود تا نهضت ملی به مقصود خود نرسد. از این جهت، یک رهبر ملی دموکراتیک با موانع متعددی روبهرو میشود.
پس طبیعی است که دکتر مصدق نميتوانست همکاری مخالفان و دشمنان نهضت ملی را جلب کند، مگر اینکه وی از ملی شدن صنعت نفت و اهداف استقلالطلبانه، دموکراتیک و رهاییبخش خود صرفنظر میکرد. یک نهضت اصلاحی به راحتی به پیروزی نمیرسد. قطبهای قدرت همچون فئودالها، دربار، لژیون فراماسون، نظامیان، شهربانی و سیاستمداران خریده شده، همگي دموکراسی و استقلال را در منافات با منافع خود میبینند. شاید به همین دلیل باشد که برخي جنبشهای مسالمتآمیز ناگزیر به حرکت مسلحانه و انقلاب ميشوند.
ولی مهم این است که با ایجاد یک فضای آزاد دموکراتیک، آزادی احزاب و مطبوعات، نخستوزیر مصدق بنای دیالوگ، تعامل و همکاری با دیگران را فراهم کرده بود. در آن دوره نشریات بسیاری در ایران منتشر میشد. باید متذکر شد که بهخاطر حمایت مردمی از دولت دکتر مصدق، بسیاری از توطئهها خنثی میشدند. در عصر مدرن این اولین باری بود که مردم یک دولت را از خود میدانستند و حمایت از دولت و صندوق رای برای مردم معنا میگرفت.
در مورد مصالحه وی میشود یادآور شاد که باوجود اختلافی که بین آیتا… کاشانی و دکتر مصدق پیش آمد، آقای خلیلی داماد آقای کاشانی در دفتر دکتر مصدق مشغول به کار بود یا داماد دیگر ایشان، آقای مصطفوی کاشانی معاون وزیر دادگستری در پست خود باقی مانده و حمایتش از نخستوزیر کم نشد.
چرا وی چندان دربند مصالحه با مخالفان برای رفع شر دشمنان خارجی نبود؟
دکتر مصدق بهعنوان نخستوزیري دموکرات، اهل مصالحه بود؛ بهخصوص با احترام شدید به چارچوب قانون. مشكل این بود که مخالفان نمیخواستند وی هدف ملیشدن نفت را به نتیجه برساند. از طرف دیگر، بسیاری از مخالفان خواستهای غیردموکراتیک از وی داشتند. بعضی میگفتند که باید احزاب مخالف مثل حزب توده را تعطیل کنی یا اینکه در حین کشمکش با استعمار انگلیس، فدايیان اسلام انتظار داشتند که وی احکام شریعت را موبهمو اجرا كند.
دوم اینکه نهضت ملی که دکتر مصدق رهبری میکرد، جنبشی بود که منافع سیستم قدرت را به خطر میانداخت. اما بهخاطر اتکا به مردم و تجربیات سیاسی دکتر مصدق بود که بسیاری از دسیسهها خنثی شده بود و جنبش از داخل فرو نریخت. قبل از پروژه نظامی روز 28 مرداد، تحریکات و اقدامات زیادی برای سرنگونی دولت مصدق انجام شد، ولی همه آنها خنثی میشدند. صف دشمنان داخلی و خارجی، بالاجبار به بسیج نظامی در روز 28 مرداد متوسل شدند.
سناریوي کودتاهای آمریکا ، چه آژاکس در ایران یا کودتا در کشورهای دیگر مانند شیلی، یک بخش روانی دارد و این است که با پروپاگاندا و ایجاد بحران و ترس، در بین مردم یک نوع تردید و گیجی جمعی ایجاد شود. این باعث ميشود که مردم در یک شرایط بحرانی و استثنایی، یکپارچگی، اعتماد جمعی و قاطعیتشان خدشهدار شود. به این صورت، کودتای نظامی، در حقیقت یک شبیخون به بدنه معنوی و اندام جامعه است. فرق بین دشمنان داخلی و خارجی، یک مرز ظریف است. برادران رشیدیان، لژهای مختلف فراماسون و آیتا… بهبهانی، اینگونه نبود که بهواسطه دربار به انگلیس وصل باشند، بلکه آنها کانالي مستقیم با کشور استعماری داشتند. آیا آنها عامل داخلی محسوب میشوند یا عامل خارجی؟ اردشیر زاهدی، در هفتههای نزدیک کودتا با عوامل سیا مثل روزولت و Gerald Towne و بعضی مستشاران نظامی آمریکایی همکاری قدمبهقدم و تماسهای روزمره دارد. آیا او عامل داخلی محسوب میشود یا عامل خارجی؟ ما این ها را دشمنان خارجی میدانیم که با چهره بومی در داخل کار میکنند.
مصدق از جمله سیاستمدارانی بود که به واسطه سالها حضور در پستهاي دولتی و وکالتی، آشنایی کاملی با مناسبات داخلی دولت، دربار وجریانهای مختلف در عرصه قدرت وسیاست ایران داشت. با توجه به توانایی مخالفان، چرا وی سعی داشت که به سرعت اقدام به حذف آنها کند؟
از یک طرف باید قاطعانه عمل کنید که جلوی توطئه دشمنان مردم را (در چارچوب عملکرد قانونی/دموکراتیک) بگیرید و از طرف دیگر بايد با مخالفان نظری مصالحه داشته باشید. دکتر مصدق تعادل بین این دو عامل را بسیار خوب برقرار میکرد. وقتی اورل هریمن، نماینده آمریکا برای مذاکرات به ایران آمد، تظاهرات وسیعی صورت گرفت كه نیروهای مشکوکی آن را تحریک ميكردند. در آن تظاهرات 20 نفر کشته و 200 نفر زخمی شدند. به این نتیجه رسیدند که عمدا کار را به خشونت کشاندند تا به هریمن نشان دهند، مملکت دچار هرجومرج است. در همان روز نخستوزیر، سرلشكر زاهدی را از وزارت کشور برکنار کرد. پس از واقعه 23 تیر 1330، دکتر مصدق سرلشكر بقایی، ريیس شهربانی منصوب شاه را نیز مقصر دانسته و او را برکنار کرد. لحظاتي تاریخی هست که یک مدیر باید قاطعانه عمل کند، وگرنه فتنه و توطئه بهطور خزنده شتاب میگیرد.
وقتی برای نخستوزیر مصدق مشخص شد که کنسولگری بریتانیا محل رفتوآمد جاسوسان برای توطئه علیه دولت منتخب مردم شده است، دکتر مصدق عاقلانه دستور داد که کنسولگری بهعنوان پایگاه توطئه تعطیل شود. میدانست که در سرنوشت مردم نمیشود سست عمل کرد.
از طرف دیگر، هیچیک از مخالفان سیاسی دکتر مصدق تحت فشار دولت وی قرار نمیگرفتند و هیچیک از حامیان دکتر مصدق از امتیازی برخوردار نبودند. بعد از ترور تیمسار افشارطوس، ريیس شهربانی دولت مصدق، مظفر بقایی و سرلشكر زاهدی مورد پیگرد قانونی بوده و به مجلس پناه برده بودند. در این مورد دکتر مصدق برای سرکوب این توطئهگران، از حوزه قانونی خارج نشد. در آن مقطع با این توجیه که توطئهای در کار سرنگونی دولت است، دکتر مصدق میتوانست مثل عملکرد دیگران با نیروی نظامی به دستگیری و سرکوب آنها و دیگر عوامل مشکوک بپردازد.
در دو طرف بازی، اگر یک طرف قوانین بازی دموکراتیک را رعایت کند و طرف دیگر رعایت نکند، کار جامعه مدنی به فروپاشی میانجامد. به همین جهت از نظر تئوریک باید اذعان داشته باشیم که «لیبرال دموکراسی» وقتی که در محاصره امپریالیسم قرار بگیرد، در شرایط ضعف است.
اینگونه برخوردها تا چه اندازه سقوط دولت وی را تسريع ساخت؟
پایبندی دکتر مصدق به ضوابط قانونی و دموکراتیک، حوزه اختیاری وی را محدود میکرد. شاید اگر دکتر مصدق یک هسته نظامی ایجاد کرده و بدون تردید با ابتکار عمل و اقدام سریع به سرکوب توطئهگران میپرداخت، میتوانست ارتباط تشکیلاتی سرویسهای نظامی انگلیس-آمریکا و مهرههای ایرانی را منقطع کرده و به این طریق از وقوع کودتا جلوگیری كند. ولی دکتر مصدق پایبند به موازین قانونی و دموکراتیک بود. روزنامههای 24 مرداد مثل باختر امروز (دکتر فاطمی)، شورش (کریم پورشیرازی) و روزنامه شهباز (حزب توده) از وقوع یک کودتا خبر میدادند. ولی ريیس دولت به بهانه سرنگونی دولتش، در آن چند روز اختناق ایجاد نکرد. تحقیقات من نشان داده است که قبل از کودتای آمریکاییها در برزیل علیه گولارد 1964، در شیلی علیه آلنده 1973 و علیه دکتر مصدق 1953، ، به همه این افراد قبل از کودتا پیشنهاد شده بود که مردم را مسلح کنید که جلوی کودتا را بگیرند. ولی رهبران دموکراتیک به جنگ داخلی تن ندادند.
آیا ارائه گزارش رادیویی به مردم و منحل کردن مجلس را میتوان نشانهای از عدم شناخت جریان قدرت در ایران آن زمان دانست؟
ایشان بهخاطر تجربیات وسیع، شناسایی از قدرت داشت. ولی نمیخواست که تسلیم قطبهای غیرقانونی قدرت بشود چرا که ملیشدن نفت و جنبش دموکراتیک استقلالطلبانه بايد به نتیجه ميرسيد. هدف غايی پیروزی مردم بود نه همکاری با محورهای نظام سلطه. وقتی دکتر مصدق نماینده اول دوره مجلس 14 شد، با سخنرانیهایش در مجلس، مردم را آگاه کرده و در فرآیند دموکراتیک مشارکت میداد. بعد از آن، در زمان نخستوزیریاش، هرازگاهی در رادیو به مردم گزارش میداد؛ گزارش رادیويی برای نخستوزیر مهم و با سابقه بود. ابزار دموکراتیکی بود که مردم را در جریان نگه دارد. به عبارت دیگر، در پشت پرده، معامله و ساختوپاخت نداشت. بدون توضیح از زمینه و شرایط مجلس 17 و بحث دقیق از شأن تاریخی حوادث، قرائت روشنی به دست نمیآید.
اسناد جدید تاریخي وزارت خارجه آمریکا (معروف به FRUS) که دو ماه پیش در ژوئن 2017 بیرون آمد، مهم است و برای اولین بار، از نقش و دخالت سفارت آمریکا و لویی هندرسون در تحولات سیاسی ایران پرده بر میدارد. بهخصوص اشاره به دست داشتن سفارت آمریکا برای دخالت در انتخابات مجلس 17 و بعد تشنج در مجلس که جلسه رسمی صورت نگیرد. فلج کردن کار مجلس یکی از اقدامات آژاکس و سرنگونی دولت دکتر مصدق بود. برنامه این بود که دولت دکتر مصدق را ناتوان جلوه دهند. بهخاطر تشنج دشمنان، آراي بسیاری از حوزههای انتخاباتی نیز به ابطال کشیده شده بود. بهعنوان مثال، دکتر آیتا… مهدی حائری یزدی (فرزند آیتا… شیخ عبداکریم حائری یزدی)، کاندیداي ملیون در یزد بود که همین مشكل را برای ایشان ایجاد کرده بودند. بنابراین، هدف رفراندوم برای انحلال مجلس 17 آن بود که انتخابات مجلس بار دیگر صورت بگیرد تا مردم فرصت کنند که باز به صندوق رای بروند. انحلال مجلس 17، بر اساس یک رفراندوم بود. همهپرسی هم یک اقدام دموکراتیک است چون به آراي مردم تکیه دارد. در ضمن یک کمیته هشت نفره از افراد بیطرف که برای حل اختلافات انتخاب شده بودند، به نفع دکتر مصدق رای دادند. بهخاطر تجربیاتش، دکتر مصدق هیچگاه دلسرد نمیشد و نمیتوانست اجازه دهد که نهضت ملی با توطئههای سیاسی و پشت پرده آچمز شود.
مشروطه و تحصیل در اروپا، کدام یک تایر بیشتری بر اندیشه سیاسی-اجتماعی او داشتند و به چه دلیل؟
نسیم تجدد و عدالتخواهي در اواخر دوره قاجار شروع شده بود. نسل اول منورالفکرها، از آخوندزاده، طالبوف و تقیزاده گرفته تا آیتا… نائینی، مازندرانی، خوانساری و از کسروی تا دکتر ارانی، 53 نفر و اسکندری، بنیانگذار حزب توده، همه به نوعی رفورم را مطرح کرده بودند.
ولی مصدق توانست که روحیه رهاییبخش را به یک گفتمان دموکراتیک و ضداستعماری ملموس و همهگیر در جامعه تبدیل کند. او یک سیاستمدار عرفی نبود. دکتر مصدق (با کمک آیتا… کاشانی) توانست که میراث مشروطه (آزادی، استقلال، عدالتخواهي) را در نهضت ملی به یک بستر جنبش ملی عینی تبدیل كند. صحبتهای انتزاعی بین روشنفکران بسیار است، ولی دکتر مصدق توانست که آن را به تحولات اجتماعی خوب گره بزند.
آیا مصدق ملی شدن نفت را باعث تحکیم پایگاه مردمی خود میدانست؟ این مساله تا چه اندازه باعث رویارویی او با جریان قدرت شد؟
مجلس 14 بعد از شهریور 1320 تا حدودی بهطور آزاد برگزار شد. بهخاطر سوابق و شخصیتش، دکتر مصدق بهعنوان وکیل اول مجلس انتخاب شد. در این دوره از مجلس، دکتر مصدق قانون دو مادهای ملی شدن نفت را به مجلس معرفی کرد. این آغاز نهضت ملی بود. با شناخت بیشتر محمد مصدق و فعالیت وی برای خلع ید و استقرار دموکراسی، پایگاه وی بین مردم ایران تقویت شد. در ضمن بعد از شهریور 1320، دورهاي بود که مطبوعات آزاد شده بودند و این جریان باز اجتماعی به مردم و احزاب، آگاهی و «فاعلیت» میبخشید. بعدها دکتر مصدق قصد داشت قانون مطبوعات و قانون انتخابات را معرفی کند. همه اینها باعث میشد که مردم به صحنه آمده و از وی حمایت کنند. علت و معلول به این صورت بود که دکتر مصدق، ميتوانست خواست رهاییبخشي ملی را منعکس کند. بدونشك محورهای قدرت در هر دورهای با جریانهای تحولخواه روبهرو میشوند و نبردی در میگیرد.
از کودتای 28مرداد1332 بیش از 6 دهه گذشته است. در حال حاضر از نظر شما دکتر مصدق چه جایگاهی در جامعه امروز ایران دارد؟
دکتر مصدق از خانواده اشراف، لاغر، قدبلند با ناراحتی معده، سر طاس و بینی نسبتا بزرگی بود. ولی در این 6 دهه در ضمیر جامعه ایران، مصدق فراتر از یک چهره و یک شخصیت بوده و به یک حیثیت و آبروی تاریخی تبديل شده است. مصدق، تجسم و نماد تساهل، تسامح، مبارزه با فساد و نماد عدالتخواهی شده است. اکنون برخي جرايد به بهانه «نقد علمی» بر آن هستند که پارادایم سلطهستیزی وی را مورد حمله قرار دهند. ولی همه اقشار متنوعی که خواهان استقلال، دموکراسی و سوسیالدموکراسی هستند، به میراث وی تمسک میجویند.
در پايان اگر سخني باقي مانده، بيان كنيد.
اگر اجازه بفرمايید این گفتوگو را هدیه کنیم به روح مرحوم آقای حسین راضی، كه از فعالان نهضت ملی و از مریدان دکتر محمد مصدق بودند.
منبع: شهروند