هاله سحابی در خانوادهای که طرازاول نواندیشی دینی به شمار میرفت به دنیا آمد. او فرزند عزتالله سحابی و نوه ارشد دکتر یدالله سحابی بود. در جریان انقلاب اسلامی ١٣٥٧ برای تحصیل به فرانسه رفت، اما تقدیر چنان بود که از نوفللوشاتو سر درآورد و به امواج انقلاب پیوست با پیروزی انقلاب به ایران بازگشت. از همان ابتدا محرومیت از تحصیل را بهواسطه انتسابش به خاندان سحابی تجربه کرد. بعدتر که به ادامه تحصیل در رشته فیزیک پرداخت و ازدواج کرد و صاحب فرزندانی شد، اما نتوانست در بیرون از خانه کاری بیابد پس به کارهای پژوهشی روی آورد.
جنگ شروع شده بود و او در گمنامی کامل برای کمک به جبهههای جنگ شتافت. این کار تا آن زمان که ممانعتی در کار نبود، ادامه داشت.
او بهواسطه مناسباتش با خانوادههایی که در عرصه سیاسی ایران نقشی درخور داشتند از همان بدو کودکی و سپس در نوجوانی و جوانی و… با سیاست و با نواندیشی دینی که تلاش میکرد میان دین و اندیشههای نوین و نیازهای جدید سازگاری ایجاد کند، ارتباط داشت.
در سپهر اندیشه نواندیشان دینی انسان فارغ از هر تمایزی شایسته تقدیر است و تمام چیزها حتی دین برای آزادی، آگاهی و نیل به رستگاری آن شکل یافته است. اصالت انسان به دنبال خود اصالت اخلاق را پدید آورد؛ مَنشی که از آن با عنوان تلفیق سیاست و اخلاق نام میبرند.
هاله سحابی بهعنوان سومین نسل نواندیش دینی در همکنشی با متن مقدس، قرآنپژوهی و تفحص در تاریخ اسلام پر از ایدههای جدید و برداشتهای بکر بود که از آنها در عرصه حقوق زنان بهخوبی استفاده کرد.
هاله در روند قرآنپژوهیاش با توجه به نیاز زمان به چگونگی مواجهه جریانی فکری، اجتماعی و سیاسیای که به آن تعلق داشت، به مسئلهای به نام زن میپردازد و بر این برداشت پای میفشارد که متن قدسی در بطن خود حامل پیامهای مثبتی برای زنان با توجه به شرایط زنان در آن زمان بوده که باید روح آن دریافت شده و در هر عصری متناسب با زمانه مورد برداشت قرار گیرد؛ برداشتی که منجر به نفی تبعیض جنسیتی نسبت به زنان میشود.
هاله کاملا به این امر اعتقاد داشت که با بهروزکردن قواعد اسلام میتوان به برابری حقوق زنان و مسائلی مانند ارث، تعدد زوجات، طلاق، حضانت فرزند و… پرداخت.
علاوه بر اینها هاله در شناخت و تحلیل و بررسی تاریخ اسلام نیز دست داشت زیرا داشتن نگاه تاریخی را لازمه یک حرکت پایدار میدانست
هاله نهتنها یک مصلح اجتماعی بود که شاعر و هنرمند و نقاش… نیز بود. میگویند جایی نبود که او آنها را مزین به تصاویری که از ذهن پاكش میگذشت، نکرده باشد… .
اما مهمتر از همه اینها اینکه هاله منادی صلح و مبارزه غیرخشونتآمیز بود. او وابسته به نسلی از مبارزان سیاسی ایران بود که به مشی پارلمانتاریستی و اصلاحات تدریجی اعتقاد داشتند، زیرا آن را پایدارتر و کمهزینهتر برای جامعه و مردمانش مییافتند. بهجز زندگانی و زیست سراسر صلحجویانه هاله، در دو مصاحبه آخری که از او در واپسین روزهای حیاتش باقی مانده بهوضوح اعتقادش را بر مشی غیرخشونتآمیز، مخالفت با خشونتطلبی، رادیکالیسم و انتقامگیری، اعتقاد به صلح، دوستی و آشتی ملی به تصویر کشیده شده است.
هاله یک کنشگر سیاسی نبود و دامنه فعالیتهایش پژوهشی، اجتماعی و مدنی بود اما به سنت پدری، دلسوز خلق، دلباخته آزادی، پیرو صادق اندیشه عدم خشونت و فضایل اخلاقی و سیراب از تسنیم قرآن و فرهنگ آسمانی آن بود. او همه هنر و دانش خود را نیز در این راه با شجاعت و صراحت هزینه میکرد.
او زن نواندیش دینی ملی و مذهبی بود و به گفته خاندان مرحوم مهندس بازرگان: ندای هاله، ندای ایمان به فردای بهتر است، زیرا آنچنان که «تاگور» میگوید: «ایمان، پرندهای است که در اوج تاریکی و پیش از سپیده صبح میخواند».