نامه تالم آمیز همسر زندانی سیاسی سیامک قادری

چه کسی قانون گریزان را به محکمه خواهد کشید؟

فرزانه میرزاوند، همسر سیامک قادری روزنامه نگار محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای به مناسبت تولد همسرش که با دومین سالگرد بازداشت وی همزمان شده نوشته است: آنچه که در قاموس مدعیان عدالت مرخصی معنا می شود لطف است! می گویند زود است که به مرخصی بیاید، مرخصی حق زندانی سیاسی نیست لطف است در حق او! می خواهم بدانم که با استناد بر چه بند از قانون اساسی این قانون گریزی اعمال می شود؟ و آنانکه به اتهام نوشتن حقیقت به قانون گریزی! متهمت کردند چه کسانی قانون گریزیشان را به محکمه خواهد کشید؟

به گزارش کلمه،سیامک قادری، روزنامه نگار مرداد ماه سال ۸۹ بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد.

یکی از اتهامات اصلی این روزنامه نگار اداره کردن وبلاگ” ایرنای ما “بوده است. وبلاگی که او در آن به برخی عملکردها و اقدامات مسوولان خبرگزاری دولتی ایرنا انتقاد کرده و همچنین درباره جنبش سبز و رهبرانش مطالبی را در این وبلاگ نوشته بود.

خبرگزاری ایرنا شاکی اصلی پرونده آقای قادری بود، او همچنین بعد از ۱۸ سال کار در این خبرگزاری از آن اخراج و راهی زندان اوین شد.

متن کامل نامه فرزانه میرزاوند همسر این روزنامه نگار دربند به شرح زیر است:

امروز پانزدهم مرداد، سالروز تولدت، دو سال می شود که از در بند شدنت می گذرد. دو سالی که با ۱۵ روز بیخبری محض از زنده بودنت، تهدید و ارعاب شروع و با تردید و ناامیدی تا به امروز ادامه یافت.

تردید به محکمه ای عادلانه و نا امید از انتظار بر پایی دادگاهی به دور از سفارشات آقایان. اما چه بیهوده توقعی! خود از ابتدای امر پیدا بود که نتیجه استقامت در برابر خواسته های نامشروع مدعیان عدالت چیست، از آنجا که به جز فشار، مدام وسوسه آزادیت را در برابر همکاری و نوشتن آنچه بر تو دیکته شود و نه حقیقت را در گوشت فریاد کردند تا به آنجا در پیشگاه عدالتآنجا که توقع دادرسی به دور از سفارشات را داشتیمباز نجوای آزادیت را به بهای مصاحبه ای تلوزیونی که نمیدانم چه باید می گفتی را پیش کشیدند. و تو چه زیبا حق را بر آزادی ترجیح دادی…

چه بهایی دارد این آزادی! چه بهای سنگینی دارد این آزادی تو که در برابر وسوسه اش قد علم کردی پس علیرغم صدور حکمت، که خود سراسر جور بود و بی عدالتی، باز برای ۵ ماه دیگر نمی دانم به چه سودایی تو را در بند مخوف ۲۰۹ و ۲۴۰ اطلاعات نگه داشتند. نه ماه را سپری کردی و به خود اجازه انحراف از وظیفه ی خبرنگاری که همانا حق گویی است را ندادی.

شاید اینها همان قصه های ترجیح حق بر باطل بود که در گوش فرزندت می خواندی، شاید اینها درس صبر بود که می خواستی بیاموزد و در زندگی پیشه کند.

امروز بعد از گذشت دو سال هنوز هم محبوس همان سفارشات و فرمایشات اولیه ای. میخواهم بدانم اگر عدالت جاری است پس ممنوع التلفن بودن آن هم وقتی مادرت در حسرت شنیدن صدایت میسوزد و در تمام این مدت تنها یک بار توانسته رنج راه و آن همه پله را برای دیدنت به جان بخرد چه معنا دارد؟ و یا محرومیت یک ساله من فرزندت از ملاقات حضوری با تو دیگر چیست؟ بماند که در این دو سال حتی یک روز مرخصی را نیز بر تو روا نداشتند…

آنچه که در قاموس مدعیان عدالت مرخصی معنا می شود لطف است! می گویند زود است که به مرخصی بیاید، مرخصی حق زندانی سیاسی نیست لطف است در حق او! می خواهم بدانم که با استناد بر چه بند از قانون اساسی این قانون گریزی اعمال می شود؟ و آنانکه به اتهام نوشتن حقیقت به قانون گریزی! متهمت کردند چه کسانی قانون گریزیشان را به محکمه خواهد کشید؟

سخن کوتاه کنم از قانون گریزی که بسیار دیدیم از این مدعیان عدالت!

چه بگویم از دلتنگی که فرزندت بی تابت شده است، دیگر آمدنت را باور ندارد. در آغوش کشیدنت را در رویاهایش می بیند و شبانه همچنان بر بالشش اشک می ریزد …

و من شانه هایم دیگر طاقت این همه فشار را ندارد. با این همه توانمندیت را در به ظهور رساندن اراده و ایستادگی می ستایم. شکایت آنان که خود می دانند چه ظلمی را بر تو و ما روا داشتند را به پیشگاه احد یکتا می برم که همو است شنونده فریاد مظلومان.

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله