معصومه ابتکار

هماهنگی کامل خاتمی و هاشمی به اجماع تاریخ ساز بر سر روحانی منتهی شد

سایت عصر ایران گزیده ای از مصاحبه معصومه ابتکار عضو سابق شورای شهر تهران را با روزنامه شرق منتشر کرده است.

ابتکار که در این دوره از انتخابات شوراها رد صلاحیت شد در اظهارات خود تاکید کرده است حمایت هاشمی و خاتمی از یک کاندیدا بین 20 تا 40 درصد بر آرای او اضافه کرده است.

گزیده مصاحبه ابتکار به شرح زیر است

جه نشست​های شورای هماهنگی اصلاحات گزارش‌های تخصصی بود که نشان می‏داد کشور در هشت‌ساله دولت نهم و دهم تا چه میزان از اهداف چشم‌انداز 1400 و برنامه توسعه پنجم و دیگر برنامه‌های بالادستی فاصله گرفته است. شاکله دولت اصولگرای احمدی‏نژاد در مفاهیمی چون فرار از قانون، عدم پایبندی به تعهدات و مصوبات خلاصه شده که همین‏ها ضربه زیادی به اقتصاد و سیاست و مسایل اجتماعی و فرهنگی کشور وارد آورده است.

میراث شکست در انتخابات هشت سال پیش به دلیل عدم اجماع و کار تشکیلاتی منسجم، امروز اصلاح‌طلبان را به جایی رسانده که در مقایسه با گذشته پخته‏تر، صبورتر و فراجناحی‌تر شده‏اند. اصلاح‌طلبان امروز به یک بلوغ سیاسی رسیده‌اند و اهمیت وضعیت «ایران» در اولویت تصمیم‌گیری‌هاست.

در شورای مشورتی همه متفق‏ القول بر حضور آقای خاتمی تاکید داشتند. استدلال این بود که آقای خاتمی به‌خوبی می‌تواند وفاق ملی ایجاد کرده و رای حداکثری به دست بیاورد. ایشان هم از همان آغاز می‏گفتند، حضور من واکنش شدید ایجاد می‌کند. البته جمع مقاومت می‌کرد، تحلیل این بود که چهره ملی دیگری نداریم تا بتوانیم جناح‏های سیاسی مختلف را کنار هم داشته باشیم و نوعی آشتی ملی شکل گیرد.

تحلیلگران و سناریست‏ های اصلاح‌طلب بر این باور بودند که بر اساس شرایط به‌وجودآمده در کشور، مردم بدون شک به گفتمان «تغییر» رای خواهند داد. بنا بر این بود که اسحاق جهانگیری، محمدرضا عارف، شریعت‌مداری و مهرعلیزاده در انتخابات شرکت کنند. شورای مشورتی تنها روی هاشمی و خاتمی پافشاری داشت و حاضر نبود روی کاندیدای دیگری سرمایه‏گذاری کند. تحلیل شورا این بود که دیگران رای‌آوری لازم را ندارند و قادر به جریان‏سازی نخواهند بود. البته ثبت‌نام ناگهانی آقای هاشمی شوری در جامعه به‌وجود آورد و حرکتی فداکارانه بود.

پس از ردصلاحیت هاشمی، شورای مشورتی و شورای هماهنگی اصلاحات برای حضور و مشارکت مصمم ‏تر شد. البته تاکید بر این بود که تا پایان راه باید اجماع شکل‌گرفته میان «هاشمی» و «خاتمی» حفظ شود. برخی چهره‌ها مانند آقای ناطق نوری یا حسن خمینی نیز مدنظر بود. البته خبر داشتیم که آنها برای ورود به انتخابات عزمی ندارند و به همین دلیل تنها در حد ایده باقی ماند.

آقای خاتمی همیشه به‌طور مرتب در نشست‏های دو‌هفته‌‌یک‌بار ما شرکت و نتایج را به آقای هاشمی منتقل می‌کرد. یعنی از همان اوایل سال 91 به این‌سو ارتباط سازنده‏ای میان آقای هاشمی و خاتمی شکل گرفته بود که خروجی آن بدون شک در اجماع تاریخی سال 92 به اثبات رسید.

«هیات ائتلاف» 10روز مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 تشکیل شد تا میان نامزدهای نزدیک به طیف اصلاح‌طلب حکمیت کند. بنا بر این شد که آقای عارف و روحانی در نظرسنجی‏‏ها مورد ارزیابی قرار گرفته و بر اساس مستندات به‌دست‌آمده، هیات ائتلاف، نامزد نهایی را معرفی کند، فردی که امکان رای‏آوری بیشتری داشته باشد. نتایج این رای‌گیری‌ها دیرهنگام منتشر و بر اساس آن اجماع بر سر حسن روحانی قطعی شد. نتایج نخست نظرسنجی‏های صورت‏گرفته نشان از آن داشت که در صورت حضور سید محمدخاتمی او از استقبال 64‌درصدی مردم برخوردار خواهد شد. بخش دیگری از نظرسنجی‏ها نشان از آن داشت که در صورت حمایت هاشمی و خاتمی از نامزد خاص اصلاح‌طلبان، 26 تا 40‌درصد در آرای نامزد موردنظر تغییر ایجاد خواهد شد.

{ در واکنش به اینکه بیانیه آقای عارف تا حدودی نشان از دلخوری ایشان داشت} ببینید بخشی از رفتار ایشان کاملا طبیعی است. ایشان برای شرکت در انتخابات سرمایه‏ گذاری کرده بودند و خب طبیعی است که در گام نخست چندان با رغبت برخورد نکنند اما نکته درخور توجه اینکه آقای عارف پس از اعلام نظر آقای خاتمی به‌خوبی هم راستا با ایشان بودند و بر عهدشان پایبند. رفتار پخته سیاسی محمدرضا عارف به‌عنوان یک سنت تصمیم‏گیری در میان اصلاح‌طلبان در تاریخ معاصر ما ثبت خواهد شد و قابل ارجاع است. نکته درخور اهمیت اینکه پس از انصراف ایشان نیروهای ستادی‏شان به ستادهای آقای عارف پیوستند.

تقریبا 26 نفر از فهرست نخست اصلاح‌طلبان برای حضور در انتخابات شورای شهر تهران ردصلاحیت شدند اما نیروهای اصلاح‌طلب با کمترین امکانات برای حضور در انتخابات شوراها وارد عمل شدند و اگر مساله ردصلاحیت گسترده به‌وجود نمی‏آمد، قطعا موفقیت بیشتری حاصل می‌شد.

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله