مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی :

میرحسین موسوی مردی شریف، نجیب، درستکار، متدین و مومن است

مسیح مهاجری مدر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در نشستی در یزد گفته است: از میرحسین موسوی حمایت کردم چون ایشان مردی شریف، نجیب، درستکار، متدین و مومن است .

به نوشته چمران نیوز او پس از انقلاب بعنوان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی مشغول به فعالیت شد و با انتخاب میرحسین موسوی بعنوان وزیر خارجه، به مدیر مسؤولی روزنامه جمهوری اسلامی، که آن روز ارگان حزب محسوب می‌شد منصوب شد. او در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ۱۳۶۰، مجروح شد. مسیح مهاجری از سال ۱۳۶۰ تاکنون مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی است و خاطرات فراوانی از فعالیت اش در روزنامه دارد.

چمران نبوز گزارش کاملی از نشست وی با جمعی از فعالین فرهنگی سیاسی استان یزد است که در ماهنامه تدبیرآینده منتشر شده را اورده است.

در بخشی از این گزارش حاضران از وی پرسیده اند:

*تفاوت مدیریت شما با مدیریت آقای موسوی در روزنامه چیست؟ آیا آقای موسوی بازتر عمل نمی کردو سعه صدر بیشتری نداشت ؟

پاسخ مهاجری چنین است:

در مورد اینکه آقای موسوی سعه صدر داشتند یا نداشتند، باید بگویم من آقای موسوی را مردی شریف، نجیب، درستکار، متدین و مومن می دانم. در انتخابات هم دیدید که ما از ایشان حمایت کردیم. اما هم بنده و هم ایشان و هر کسی در عین حال که نقاط مثبتی داریم نقاط ضعفی هم داریم.

در یک مقطعی ایشان به من گفت: من الان گاهی اوقات نسبت به آن تندروی هایی که در آن دو سال مسئولیت در روزنامه مخصوصا سال اول آن کردم پشیمان هستم و نمی دانم چطور باید آن را جبران کنم.

البته این تندروی ها را خیلی ها داشتند؛ اصلا همین که آن اول بحث گفتم جوان بودیم و یک کارهایی می کردیم. قطعا الان چه من چه ایشان و چه کسان دیگر وقتی بر می گردیم و سوابق خود را نگاه می کنیم؛ اگرچه مفتخریم که سعی می کردیم برای رضای خدا کار می کردیم اما جاهایی هم اعتراف می کنیم اشتباه کردیم باید برگردیم و آن اشتباهات را تصحیح کنیم.

اگر الان بنده موضوعی را که آن موقع اتفاق افتاده بود با این فکر الان می خواستم با آن برخورد کنم قطعا خیلی پخته تر برخورد می کردم. کما اینکه الان بنده بارها و بارها مقاله می نویسم افراطیون شیعه و سنی، القاعده و سلفی ها را محکوم می کنیم، در ایران هم کسانی که اینگونه عمل می کنند را محکوم می کنیم. این یعنی که ما پخته شده ایم و سردو گرم چشیده ایم.یعنی انسان شدنی است و همیشه در یک حالت باقی نمی ماند و تغییراتی می کند.این شامل بنده می شود شامل آقای موسوی هم می شود.ولی قضاوت نهایی در مورد اینکه آن موقع روزنامه بهتر بوده یا بعدا این را دیگران باید قضاوت کنند.چراکه من یک طرف قضیه هستم.

در قسمت دیگری از این نشست حاضران در مورد دیدار مسیخ مهاجری  با آیت اله سیستانی پرسیده اند:

در مورد دیدار با آقای سیستانی در مقالاتتان نوشته اید که سئوالات دیگری هم بود که مطرح کردن آن میسر نشد آنها چه بودند؟

مسیح مهاجری در پاسخ گفته است:

– بحث خرافات بحثی است که آقای سیستانی بر روی آن حساس است و من در این مورد خبر داشتم که چند پیغام برای مراجع قم فرستاده بودند و از انان خواسته بودند تا تلاش کنند و مقابله کنند با خرافات.

الان امام زمان با آن همه ارزشی که دارد این انتظار و اصل وجود مقدس امام زمان تبدیل شده به دکانی برای یکسری سوداگر و یک عده آدم های سود جو.

همین الان در دادگاه ویژه در تهران، عده ای مدعی امام زمانی، یا مدعی ارتباط با امام زمان یا پیغمبری یا حتی خدایی در زندان هستند.

در شهر قم کسی پیدا شد و گفت: من امام سیزدهم هستم و در قم عده ای قبول کردند و مرید پیدا کرد و دورش جمع شدند و بعد دستگیر شد. در شهر قم با آن همه مرجع، عالم و فضلا و مرکز حوزه های علمیه. این بلای بزرگی است که به جان ما افتاده.

من یک وقتی خدمت آقای فاضل بودم. آقایی از علمای اصفهان خدمت ایشان بودند. گفتند من هفته گذشته در منزل آقای مظاهری بودم. ایشان گفتند خانمی اینجا آمد و گفت و من زن امام زمان هستم! بعد این اقا به آقای مظاهری گفت: شما چکار کردید؟ گفتند هیچ کار! به ایشان گفتم شما بدکاری کردید! باید او را در اتاق حبس می کردید بعد ایشان جیغ و داد راه می انداخت و می گفتید خانم! به شوهرت بگو بیاید نجاتت دهد!

در این رابطه باید گفت باید به داد امام زمان برسید! به داد اعتقادات مردم نسبت به امام زمان برسید!

من خدمت آقای صافی بودم. پیغامی برای آقای هاشمی داشتند. پیغام را به آقای هاشمی رساندم و جواب ایشان را به آقای صافی.

ایشان مطالبی گفتند. سپس خوابی را نقل کردند و پس از نقل آن گفتند: به آقای هاشمی بگویید: وقتی قدرت به دستشان آمد به دین کمک کنند و هم برای امام زمان مقداری کاری کنند!

من به ایشان گفتم آقا! شما که برای امام زمان خیلی کار می کنید! یک کاری هم بکنید و آن این که مقابله کنید با کسانی که دارند از نام امام زمان سوء استفاده می کنند! دارند اعتقادات را از بین می برند!

نمی دانم شما تازگی ها جمکران رفته اید یا خیر؟!در حال بزرگتر شدن از قم است! معنویت جمکران به این بود که مسجد کوچکی در بیابانی بود. آن وقتی که ما در زمان طلبگی به آنجا می رفتیم ، معنویت و لطفی داشت!

اگر گرسنه مان میشد از ده نزدیک آنجا مقداری نان محلی و ماست تهیه می کردیم تا رفع گرسنگی شود!

می دانید که خیلی از ماشین ها از شهرهای مختلف می آیند می روند در آنجا و در آن مسجد حضور پیدا می کنند و معلوم نیست سندش چقدر درست باشد. منتسب به امام زمان اش می کنند و چون بر اساس یک خواب بوده معلوم نیست چقدر درست است.

مردم می آیند آنجا و بر می گردند و نمی روند زیارت دختر امام معصوم! این ها را در نظر بگیرید!این ها مهم است! همه این وسایل رفاهی را می شد در قم فراهم کرد و آنجا هم سادگی اش حفظ شود.بروند آنجا معنویت پیدا کنند و سپس بروند قم زیارت دختر امام معصوم.

دو نفر از افراد نزدیک امام راحل یکی مرحوم آقای توسلی و یکی آقای آشیخ حسن صانعی، هر دو به من گفتند ما هیچ وقت ندیدیم امام بروند جمکران و یکی از این اعمالی که آنجا انجام می شود را انجام دهند. یعنی این چیزهایی که در مورد جمکران خیلی ها درست می کنند امام اینها را قائل نبود.پس از فروردین ۴۳ که امام آزاد شدند، و دوباره همان سال امام را دستگیر کرده و تبعید کردند، یادم هست قم بودیم و مردم به افتخار آزادی امام جشن های زیادی گرفتند و خود این کار وسیله ای شد برای انقلاب و تبلیغ افکار امام. مردم جمکران جشن گرفتند در همین مسجد جمکران در نزدیکی روستای جمکران. همین مسجد بود و حیاط.

آقایان توسلی وصانعی گفتند:با امام به آنجا رفتیم. مردم خیرمقدم گفتند و شعرهایشان را خواندند و شیرینی پخش کردند.امام اصلا بلند نشدند نماز مخصوص جمکران را بخوانند. به ایشان اشاره کردیم نماز مسجد! آقا دستشان را به نشانه مخالفت تکان دادند. دیدیم امام گوش نمی دهند گفتیم امام لااقل دو رکعت نماز تحیت مسجد را بخوانید. فقط نماز تحیت در نهایت خواندند و رفتیم!

در دیداری که با آقای سیستانی داشتیم صحبت از آقای بهاءالدینی شد. فرمودند: خیلی از چیزهایی که در مورد ایشان گفته می شود درست نیست! وقتی کتاب بنده منتشر شد، داماد آقای بهاء الدینی را دیدم. گفت: شما چیزهایی را از قول آقای سیستانی بیان کرده اید چه بوده؟ برایشان گفتم. دامادشان گفت: اینها که درسته! آقای بهاءالدینی این چیزهایی که می گفتند نبوده. اینها بیخود می گویند!

من نمی خواهم بگویم مسجد جمکران بی خود است و نماز نخوانید! من می خواهم بگویم این چیزهایی که در مورد جمکران درست کردیم بی خود است.

یک وقتی یکی از اعضای عضو شورای انقلاب فرهنگی و استاد دانشگاه را دیدم. ایشان گفته بودند این آقای رضازاده رفته بود و وزنه برداری کرده بود! و یا ابوالفضل هم گفته بود!

شهردار تهران جلسه ای گذاشته بود برای اهدای جایزه دادن به او و این اقایان را هم دعوت کرده بود. آن آقای عضو شورای انقلاب فرهنگی هم جزوشان بود وسخنرانی کرد و گفته بود: بارک الله! یا ابوالفضل گفتید وهمین باعث شد شما موفق شوید!

ایشان را دیدم و گفتم آقای دکتر این چه حرفی بود که گفتید؟حالا اگر یا ابوالفضل را گفت و وزنه را بالا نبرد چه؟ایشان پاسخ داد راست می گویید! فکر اینجایش را نکرده بودم!

خوب! ببینید ما اینجوری هستیم. همه اعتقادات یک ملت را به یک یا ابوالفضل گفتن وصل می کنیم. چرا؟ دین که این نیست. دین که نقطه قوت اش این نیست. مگر ما حرف برای امام زمان کم داریم؟ که می آییم این کار ها را می کنیم؟

امام آمد بدون آنکه این حرف ها را بزند، مردم را از قمارخانه ها، کازینوها و… بیرون آورد و به جبهه برد. چرا سراغ خرافات و اوهام رفته ایم؟ چرا سراغ دروغ رفته ایم؟ والا وسایل رفاهی سر جای خود! و از آن طرف سوء استفاده ها هم سر جای خود ! این ها باید از هم جدا شود.

منبر های خیلی از منبری های ما به نقل خواب و دروغ و خیال تبدیل شده. آن آقا بالای منبر و جلوی بزرگان کشور با یک حالت بکاء یا تباکی! می گوید: آقا خدمت امام زمان رسیدی سلام ما را برسان!هیچ کس هم به آن اعتراض نمی کند!مگر خدمت امام زمان رسیدن همین طور مفت است که این طور این حرف ها را می زنید ! چطور شما با همین راحتی می گویی امام زمان را می بینی؟همین طور که شما میگویی! آن آقا و فلان آقای دیگر هم می گوید من هم می بینم !این ها مسائل مهم فرهنگی کشور ماست که اعتقادات ما را مثل موریانه می خورد!

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله