امروز مراسم بزرگداشت هدی صابر توسط زندانيان رها شده از بند ٣٥٠ اوين در شهر نيده تركيه برگزار شد.
برگزار كنندگان اين برنامه همگي مدتي كوتاه يا بلند با وي در اوين زندانی بودهاند.
از نكات قابل توجه در اين برنامه گري تاثرآمیز هر یک از سخنرانان این برنامه بود. اين افراد اكه بعضا امضا كنندگان شهادت نامه ضرب و جرح وارد شده بر آقاي صابر بودند نكات و خاطراتي از دوران مشترك حبسشان با آقاي صابر داشتند و ويژگيهاي خاص اخلاقي و رفتاري او تعريف ميكردند از جمله لبخند هميشگي صابر حتا اگر در هنگام دويدن و ورزش كردن بارها از مقابلمان رد ميشد هر بار همين لبخند را نثارمان ميكرد هميشه با مهرباني به استقبال زندانيان تازه وارد ميرفت تا احساس غمشان كمتر شود.نظم فوقالعاده اي داشت، خوابيدن، بيدارشدن، ورزش، مطالعه كارهاي دسته جمعي و كلاسهاي آموزشي جزؤ برنامه ثابتي بود كه همه را راس ساعتهاي مشخصي انجام ميداد با تمام گروههاي فكري و عقيدتي از مجاهد خلقي تا دانشجويي و چپ و راست و حتا القاعده روابط دوستانه و حسنه داشت مثل يك پدر مراقب حال جسمي و روحي همه بود وقتي قرار بود همه چكاپ شوند و فشار خونشان اندازه گيري شود به اتاق ميرفت و ميگفت در اين ١٠دقيقه كه براي همه وقت نيست اول بقيه اگر فرصت شد خبر بدهيد من بيايم وقتي صابر به آشپزخانه ميرفت تا براي بقيه غذا درست كند وقتي جارو به دست ميگرفت تا نظافت كند و اتاق را مرتب كند در واقع كارهاي جمعي را به ما آموزش ميداد آقاي اوليايي فر كه مديريت جلسه را نيز بر عهده داشت گفت وقتي دوستان از آقاي صابر ياد ميكنند و اشك در چشمانشان مينشيد به علت رابطه عاطفي و دوستي عميقي است كه با آقاي صابر داشته اند و ادامه داد چند روز پيش ميخواستم به مناسبت روز پدر مطلبي را بنويسم اما هر بار چشمانم را ميبستم به جاي تصوير پدر تصوير او در ذهنم نقش ميبست وي نيز خاطره اي از دوران زندان مشترك با آقاي صابر تعريف كرد و گفت روزي دندان درد شديدي داشتم و به همين علت به بهداري مراجعه كردم آقاي صابر از من بسيار مراقبت ميكرد سوپ ميپخت وتا مدتها هر بار كه مرا ميديد احوالپرسي ميكرد
در اين برنامه كليپهايي از سرود خواني آقاي صابر و نيز مجموعه عكسي از حضور ايشان و انجام پروژه هاي تحقيقاتي اش در سيستان و بلوچستان به نمايش در آمد.