روحانی حامی مشایی خطاب به اصولگرایان:

شما در روش با کلیسای قرون وسطا چه فرقی دارید؟

بهمن شریف زاده که به عنوان یکی از حامیان مشایی، چند روز پیش با یک روزنامه مصاحبه کرده بود، پس از چند روز انتقاد اصولگرایان از مواضعش، در شماره امروز روزنامه ایران، به منتقدان خود پاسخ داد. این روحانی حامی مشایی در یادداشت خود تحت عنوان عادت به دستور دادننوشته است:

يکسال در تبيين و دفاع از رويکرد فرهنگي دولت گفتيم و نوشتيم و نقدي نشنيديم و اشکالي نديديم. به مناظره دعوت کرديم و جوابي دريافت نکرديم، يا قابل ندانستند يا ؟ بحمدالله مصاحبه بنده با يك روزنامه صبح، دهان برخي را گشود و زبانشان را به نقد جنباند و عيب و هنرشان را نمايان ساخت که: تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد البته ما مي‌دانستيم اما مي‌خواستيم بر ديگران آشکار شود.

يكي از مدعيان اصولگرايي در همين خصوص مي‌گويد: «مصاحبه شريف‌زاده حرف‌هاي قابل تأمل ديگري هم دارد. وي با يک تقسيم‌بندي سه گانه از دين، تلويحاً اسلام فقاهتي را براي اداره جامعه ناکارآمد عنوان کرده و از مخالفت با سيطره اسلام فقاهتي در اداره جامعه مي‌گويد تا راه را براي عرفي‌سازي دين به نحوي باز کندجدا نساختن حوزه‌هاي سخن و موضوعات از يکديگر حکايت از سطحي بودن برداشت‌ها دارد؛ اسلام و عرضه اسلام دو مقوله متفاوت است که بين آنها خلطي آشکار صورت گرفته است.

آيا مقدم ساختن دلايل عقل پسند و اسباب و موجبات دلپسند در عرضه مضامين ديني بر الزام و توظيف به آنها فروکاستن از دين است؟! آيا گفته شده چيزي از اسلام بکاهيد يا گفته شده به عقل و دل مردم اعتنا کنيد؟ چرا دربرابر اين مطلب واضح مقاومت مي‌کنيد؟ شايد توان اقناع عقل و ايجاد ايمان قلبي را نداريد و فقط به دستور دادن و تکليف کردن عادت کرده‌ايد؟ آيا اشباع فضاي جامعه از دلايل عقلي و اسباب ايمان قلبي، عرفي ساختن دين است؟ عرفي ساختن يا سکولاريزاسيون به اين معناست؟ مردم بخوانند و بدانند که عرفي‌سازي معنايش اين است که شريعت را بويژه در بخش اجتماعيات از دين بزداييم و دين را به اندازه برخي باورها و حالات دروني کوچک سازيم، اکنون داوري کنيد که اگر بنده مي‌گويم چرا در 33 سال انقلاب حتي يک فيلم در تبيين زيبايي‌هاي پوشش و اقناع عقل جوانان ساخته نشده و فقط حکم کرديم و نيروي انتظامي را به کف خيابان آورديم، اين فروکاستن از دين و عرفي‌سازي است يا دين را به‌صورت کامل بيان کردن است؟!

شما فقط از دين به فقه مصطلح بسنده کرده‌ايد و معارف عقلاني و معنوي و احساسي‌دين را فراموش کرده‌ايد و اين فروکاستن دين به احکام رفتاري است در حالي‌که دين خدا بهترين و زيباترين معارف را براي عقل و دل بشر دارد که شما از آن غفلت کرده‌ايد. شما در روش با کليساي کاتوليک در قرون وسطا چه تفاوتي داريد؟ آنها هم فقط الزام کرده و اهل گفت‌وگو را تکفير و محاکمه مي‌کردند. منظور از اسلام فقاهتي اين نيست که شما مي‌پنداريد. اسلام فقاهتي، اسلامي است که با شيوه‌هاي درست از منابع درست استنباط شود و به ذوق و سليقه و قرائت شخصي فرد، مستند نباشد. منظور از اسلام فقاهتي، اسلامي نيست که فقط واجد فقه مصطلح باشد. مگر شما اسلام را مساوي با اين بخش خاص مي‌دانيد که اسلام فقاهتي را در برابر آنچه من گفتم قرارداده و مطرح کرده‌ايد؟!

پس اعتقادات، اخلاقيات و معنويات و معارف باطني دين کجا مي‌رود؟ آخر شما که در معنا کردن اسلام فقاهتي اين‌گونه گرفتار خلط و مغالطه مي‌شويد، چگونه به نقد مطالب ديگران مي‌پردازيد؟! متوجه شديد کجا به بيراهه رفتيد؟ آنجا که کلمه فقاهت در اسلام فقاهتي را با کلمه فقه مصطلح قياس کرديد و نتيجه گرفتيد که اسلام فقاهتي يعني اسلام فقه، يعني فقه اسلامي، از اينجا هم پيش مي‌رويد و نتيجه مي‌گيريد که جامعه را بايد با فقه مصطلح اداره کرد و از آنجا که فقه مصطلح، دانش تکليف و توظيف است پس بايد مضامين دين را بر مردم ديکته کرد و ديگر هيچ، حال آن‌که فقه مصطلح، دانش کيفيت عرضه و ارائه دين نيست، کيفيت و روش عرضه، در دانش تربيت ديني بررسي مي‌شود که جاي آن در حوزه‌هاي علوم ديني ما خاليست.

اين بي‌احترامي به ساحت علما نيست که بنده گفتم مطالب مهندس مشايي در عرضه دين، مطالب ارزنده‌اي است که در حوزه‌ها كمتر بحث شده است. من نزديک به 30 سال است که مدرس همه کتب حوزوي از ادبيات، منطق، اخلاق، فلسفه، کلام، فقه و اصول در سطوح بالا بوده‌ام اما خبري از دانش چگونگي انتقال با همه ظرايفي که دارد، نشنيده‌ام در حالي‌که هنر انبياي عظام، در نحوه انتقال و عرضه آنها بوده است؛ ولي مع الاسف کاري علمي در اين زمينه در طول تاريخ علوم ديني انجام نگرفته است، چرايش جاي بحث دارد که در اين مقال جاي بازگو کردنش نيست.

عزيزان! شما سخنان کسي را نقد کرديد که سال‌ها در نقد سکولاريزم و پلوراليزم تلاش کرده و البته در مراکز حوزوي، يادآور کاستي‌هاي حوزه شده است و اينها را از اهل فن آموخته است. نه دين خدا آن نيست که شما معرفي مي‌کنيد. دين خدا را نشناختيد و کوچکش ساختيد و اين چه شناخت ضعيفي از دين و چه بد معامله‌اي با دين عقل و دل و رفتار است.

والسلام علي من اتبع الهدي

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله