خالد حردانی دوازده سال زندان بدون یک روز مرخصی

دادستان تهران مخالفت می کند

پس از دوازده سال حبس مداوم و بدون مرخصی، مقامات قضایی همچنان با آزادی موقت خالد حردانی، زندانی سیاسی-امنیتی بند ویژه امنیتی زندان رجایی شهر کرج (گوهردشت) مخالفت می کنند.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، با وجود موافقت شورای طبقه بندی زندان متشکل از رئیس زندان و رئیس بند چهار با “مرخصی درمانی” این زندانی امنیتی اما مقامات دادستانی و به ویژه دادستان تهران همچنان از اعطای مرخصی درمانی به وی جلوگیری می کند.

این زندانی سیاسی که با وجود حکم زندان ابد، به علت فعالیت های سیاسی خود مجدداً به هفت سال و پنج ماه زندان نیز محکوم شده است، پیش از عید نوروز تاکنون دو بار اقدام به ارائه درخواست مرخصی به مقامات قضایی کرده است که هر دو بار و علیرغم موافقت شورای طبقه بندی زندان رجایی شهر کرج، با مخالفت مستقیم شخص دادستان تهران مواجه شده است.

وی که از سال 79 تاکنون در زندان به سر می برد و به تازگی نیز به علت خلع وکیل مدافع خود از داشتن وکیل نیز محروم است، طی یک سال گذشته تنها یک بار موفق به ملاقات فرزندان خود شده است و پیگیری های خانواده و وکلای این زندانی نیز برای کسب موافقت مقامات قضایی تا به امروز راه به جایی نبرده و حتی در پاره ای موارد به برخوردهای توهین آمیزی همچون اخراج ایشان از دادستانی منتهی شده است.

اسفندماه سال گذشته نیز در پی تلاش های خانواده این زندانی برای دریافت امکان مرخصی، وبه رغم موافقت 9 تن از مسئولان ذیربط قضایی از جمله مدیریت و شورای انضباطی این زندان،  به دستور “رشته احمدی” معاون امنیت دادستان تهران، در آخرین ساعات اداری سال 90 از آزادی آقای حردانی جلوگیری شد.

حردانی که در اسفندماه سال 85 و به دستور قاضی مرتضوی و به صورت غیرقانونی از زندان اوین به زندان رجایی شهر تبعید شده است، پیش تر و به علت فعالیت های سیاسی و حقوق بشری خود در داخل زندان بارها مورد ضرب و شتم و تهدید به قتل توسط مسئولان این زندان قرار گرفت و پس از چندین نوبت احضار به دادگاه و نهادهای اطلاعاتی نهایتاً در سال ۸۷ به هفت سال زندان و شش سال تبعید به شهرستان خاش محکوم گردید.

حردانی که پیش از این از قهرمانان رشته دو و میدانی در رشته پرتاب دیسک کشور بوده و چندین اعزام به خارج از کشور را نیز در کارنامه خود دارد، با گذشت دوازده سال از دوران محکومیتش و با وجود رضایت شاکیان این پرونده (سپاه پاسداران و دو تن از مامورین تیم مراقبت پرواز)، به علت خروج اجباری محمد مصطفایی از کشور و همچنین خلع دیگر وکلای خود قادر به ارائه درخواست آزادی مشروط نیست.

وی در بیست و سوم آبان ماه سال ۱۳۷۹ و به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی و نیز در واکنش به تبعیض های قومیتی، برای یافتن شرایط کار و زندگی بهتر در خارج از کشور به همراه دو برادر همسر خود، فرهنگ و شهرام پورمنصوری و در حالی که نوزده تن از دوستان و اقوام خود را نیز به همراه داشتند اقدام به فرار اجباری از طریق اخلال در امنیت پرواز در هواپیمای مسافربری «یاک 40» مسیر اهواز به بندرعباس کرد که به بازداشت او منجر شد. این زندانی امنیتی -سیاسی در بخشی از دفاعیات اش در جلسه دادگاه و در توضیح انگیزه خود و دوستانش می گوید: «تمام متهمانی که اینجا حضور دارند، بین ۱۸ تا ۲۰ ساله هستند و همه بیکارند و این اقدام به خاطر فقر اقتصادی بود…»

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله