ملاقات خانواده سعيد ملک پور محکوم به اعدام پس از سه ماه:

سه بار تلاش برای اعتراف گيری مجدد ناکام ماند

کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران ـ خواهر سعيد ملک پور، فعال سايبری ۳۶ ساله که محکوم به اعدام است با اظهار اينکه پس از سه ماه ممنوع الملاقات بودن بالاخره توانسته‌اند سعيد را ببينند به کمپين بين‌المللی حقوق بشر در خصوص وضعيت او گفتبالاخره پس از سه ماه که اجازه ملاقات به ما داده نمی شد توانستيم دو هفته پيش سعيد را ببينيم. خدا را شکر روحيه اش خوب بود. آنها به او تاييد حکم اعدامش را ابلاغ نکرده بودند بنابراين ما هم چيزی به او نگفتيم تا ناراحت نشود. حکم اعدام همچنان در دايره اجرای احکام است و نه به خودش و نه به وکلايش ابلاغ نشده است اما ما به شدت در هراسيم که نکند به طور ناگهانی اين حکم اجرا شود

مريم ملک پور در پاسخ به اينکه آنها به چه علتی اجازه ملاقات با سعيد را در طول سه ماه نداشته اند، گفتمسولان که به درخواست ها و سوال های ما در اين مدت هيچ جوابی ندادند. من در طول سه ماه به همه جا نامه دادم که بی‌جواب ماند فقط برخی منابع موثق که نمی‌توانم نام شان را ببرم، گفتند بازجويان سعيد مخالف با ملاقات بوده‌اند چون حتی قاضی پرونده هم اجازه ملاقات با سعيد را صادر کرده بود اما با اين حال ما موفق به ديدن سعيد نمی‌شديم. ما حدس می‌زنيم چون سعيد را سه مرتبه برای گرفتن اعتراف مقابل دوربين تلويزيون برده بودند و می‌خواستند سعيد بگويد پشيمان است و سعيد هر بار با اعتراف مخالفت کرده بود آنها هم شايد از سر لجبازی به سعيد ملاقات نمی‌دادند

مريم ملک پور در خصوص وضعيت جسمی برادرش گفت”« متاسفانه مدتی پيش از طريق هم‌بندی‌های سعيد شنيدم که او سنگ کليه گرفته و درد شديد دارد. حتی هم بندی‌هايش چندين بار از ماموران زندان خواسته بودند که او را به نزد دکتر ببرند اما آنها فقط او را به بهداری زندان منتقل می کردند. من وقتی اين خبر را شنيدم با دکتر متخصص صحبت کردم و داروهای برايش گرفتم و فرستادم که الان دارد مصرف می کند و خدا را شکر خيلی خوب شده است

سعيد ملک پور، فارغ التحصيل دانشگاه صنعتی شريف و فعال سايبری که اکنون در بند ۲ الف سپاه زندان اوين به سر می برد به اتهام “توهين به مقدسات اسلامی” که ادعا می شود به دليل مديريت شبکۀ وبسايت های پورنوگرافيک بوده است از سوی دادگاه بدوی در مهرماه سال ۱۳۸۹ به اعدام محکوم شد. اما ديوان عالی کشور اين حکم را در آبانماه سال ۱۳۹۰ نقض کرد و پرونده وی را به دليل نقص تحقيق و شهادت های نامکفی به دادگاه انقلاب پس داد تا نقايص قضايی آن را برطرف کند. با اين حال حکم اعدام او در تاريخ ۱۰ بهمن ماه سال گذشته مجددا از سوی ديوان عالی کشور تاييد شد و حکم برای اجرا به دايره اجرای احکام فرستاده شده است.

خواهر سعيد ملک پور در خصوص وضعيت حکم برادرش گفتتا به حال هيچ جوابی به پيگيری‌های ما داده نشده است. در اين چند سال بارها به دفتر دادستانی، رييس قوه قضاييه، دفتر دادگستری، دادسرای زندان اوين و کلا همه ارگان های که مربوط به سيستم قضايی کشور می شدند رفتم اما آنها فقط من را پاس می دادند به جای ديگر. می گفتند مثلا برو پيش دفتر رييس قوه قضاييه ، ديگری می‌گفت برو دفتر دادستانی، اما هيچکس جواب درستی نمی‌دهد به همين دليل من هم مدتی است که اصلا جای نرفته‌ام چون اين رفتن‌ها فايده ای ندارد. تصميم را آنها می‌گيرند و فعلا حکم در دايره اجرای احکام است، همين

مريم ملک پور با اظهار اينکه هيچکس در داخل کشور صدای آنها را نمی شنود، گفتدر داخل ايران هيچکس با ما مصاحبه نمی کند، هيچکس نمی‌خواهد حرف ما را بشنود، يک طرفه هر چيزی که می‌خواهند درباره سعيد می گويند و می نويسند. ما نمی توانيم در داخل حرف بزنيم و به همين دليل مجبور می شويم تا با رسانه های خارجی صحبت کنيم تا به اين طريق صدای مان را به گوش ديگران برسانيم. تا همه بفهمند سعيد چه کسی است، خانواده اش چه جور آدم های هستند. سعيد واقعا بی گناه است. من باز هم از مسولان قضايی کشورم می خواهم که به سعيد رحم کنند.او واقعا بی گناه است، هيچ جرمی مرتکب نشده و هيچ مدرکی هم برعليه او وجود ندارد. می خواهم به سعيد رحم کنند

سعيد ملک پور در سال ۱۳۸۷ به قصد ديدار از پدر بيمارش به ايران آمد و توسط نيروهای امنيتی بازداشت شد. پس از آن اين زندانی در اسفند سال ۱۳۸۸ در تلويزيونی دولتی ايران ظاهر شد و به اتهامات وارده بر خود اعتراف کرد.اما پس از آن در تمام دادگاه هايش اعلام کرد که اعترافاتش زير شکنجه بوده و همه اتهاماتش را رد کرد. با اين حال پس تاييد حکم اعدام در بهمن ماه سال گذشته او برای اعتراف کردن مجددا تحت فشار قرار گرفته است. سعيد ملک پور در طول اين چند سال بارها به بند انفرادی فرستاده شده و بارها برای مدت های طولانی ممنوع الملاقات و تماس تلفنی با خانواده‌اش بوده است.

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله