سید مصطفی تاجزاده عضو دربند شورای مرکزی جبهه مشارکت در جدیدترین نامه خود خطاب به دخترش به گوشه هایی از رفتار بازجوها اشاره کرده و آورده است:« می دانی که جرم اصلی من انتقاد به رهبر و مشارکت فعال در تهیه نامه سرگشاده به وی در سال ۱۳۸۲ است براساس آن چه که یکی از بازجوهای هتاک و خشن می گفت و لابد با خود فکر می کرد وقتی قرآن کریم شرک به خداوند را ظلم عظیم می خواند حتماً انتقاد به نماینده خدا در روی زمین هم جنایت بزرگی است. جالب آن که آن بازجو می کوشید همراه با ضرب و شتم مرا قانع کند که زنده بودنم به علت رأفت نظام است که البته این بار اشتباه سال ۷۸ را مرتکب نمی شوند که مرا سینه دیوار قرار نداده و کارم را تمام نکرده اند! او از خوش شانسی من تعجب می کرد و شاید تأسف می خورد که چرا روز بعد از انتخابات بازداشت شده ام و در نتیجه در اجتماعات مردمی حضور نداشته ام چرا که تصریح داشت «اگر در تظاهرات می دیدنت تو را می زدند و دیگر سر و کارت به اوین نمی افتاد»
وی در این نامه با اشاره به رفتار نامناسب حاکمیت با دانشجویان از فضای پلیسی حام بر کشور نیز انتقاد کرده است.
متن کامل این نامه به نقل از نوروز به شرح زیر است:
سلام دختر گلم!
دو سال و نیم است که از دیدارت محروم شده ام و نتوانسته ام روی ماهت را ببوسم. امکان تماس تلفنی هم ندارم. تو و همسرت را هم رسماً و کتباً ممنوع الخروج کرده اند تا به ایران نیایید. پس دیگر چاره ای نیست جز این که از راه دور تولدت را تبریک بگویم و آینده ای سرشار از سلامتی و بهروزی و سعادت برای تو و همسرعزیزت آرزو کنم.
عارفه جان!
می دانی که جرم اصلی من انتقاد به رهبر و مشارکت فعال در تهیه نامه سرگشاده به وی در سال ۱۳۸۲ است براساس آن چه که یکی از بازجوهای هتاک و خشن می گفت و لابد با خود فکر می کرد وقتی قرآن کریم شرک به خداوند را ظلم عظیم می خواند حتماً انتقاد به نماینده خدا در روی زمین هم جنایت بزرگی است. جالب آن که آن بازجو می کوشید همراه با ضرب و شتم مرا قانع کند که زنده بودنم به علت رأفت نظام است که البته این بار اشتباه سال ۷۸ را مرتکب نمی شوند که مرا سینه دیوار قرار نداده و کارم را تمام نکرده اند! او از خوش شانسی من تعجب می کرد و شاید تأسف می خورد که چرا روز بعد از انتخابات بازداشت شده ام و در نتیجه در اجتماعات مردمی حضور نداشته ام چرا که تصریح داشت «اگر در تظاهرات می دیدنت تو را می زدند و دیگر سر و کارت به اوین نمی افتاد»
عارفه ساداتم!
برای این که میزان انتقادپذیری و سعه صدر مقامات کنونی را بدانی توجهت را به سخنان اخیر رئیس قوه قضائیه جلب می کنم که خطاب به قضات گفت: «در برخورد با انتقادهای تند دانشجویی که در چارچوب قانون و به دور از توهین و افترا و یا سایر عناوین مجرمانه مطرح می شود توصیه حکیمانه مقام معظم رهبری را رعایت کرده و مدارا کنند» (روزنامه های ۲۶ مردادماه) به نظر می رسد برای این همه گذشت و بزرگواری حضرات باید پروردگار عالمیان را سپاس گفت و به داشتن مقاماتی چنین رئوف و عطوف به جهانیان فخر فروخت و با مباهات اعلام کرد که آی دنیا! اگر پیامبر بزرگوار ما که خداوند مهربان وجود او را برای بشریت رحمت می نامد، اسلام را «دین سهله و سمحه» خواند و اگر مخالفان مولی علی (ع) در دوران حکمرانیش در امنیت کامل به او انتقاد و گاه هتاکی می کردند، اینک ببینید که حجت اسلام و مسلمانان یعنی آقای صادق لاریجانی به پیروی از آن دو بزرگوار اوج مدارا را در کسوت قاضی القضاتی ایرانشهر به همکاران خود یادآور می شود:
چنان چه دانشجویان، الف – در چارچوب قانون ب – به دور از توهین و افترا ج – به دور از سایر عناوین مجرمانه، انتقاد تندی مطرح کردند، براساس توصیه حکیمانه مقام معظم رهبری با او مدارا کنند!!! البته آقای صادق لاریجانی منظور خود را از این مدارا، که به هر رو شامل حال غیردانشجویان نمی شود، دقیقاً مشخص نکرد. پس اگر شهروندی به رهبر انتقاد کند، حسابش با کرام الکاتبین است و چنان چه دستگاه قضایی او را سرجایش ننشاند، گروه خوارجیِ انصار حزب الله رسماً و علناً عنان پاره خواهد کرد و به سراغ وی رفته انجام وظیفه خواهد کرد! چنین منتقدی حتی اگر به اعتراف بازجوها مدیری توانا و فاقد نقطه ضعف اخلاقی و مالی باشد و تشکیل بیش از سی و دو هزار شورای اسلامی شهر و روستا در یک روز، و البته پس از سال ها تأخیر در اجرای این اصل قانون اساسی، یکی از خدمات او محسوب می شود، نه تنها به علت انتقاد از رهبری از حقوق اساسی خود محروم می شود، بلکه امکان استفاده از بسیاری از حقوق زندانیان سیاسی عادی، چه رسد به زندانی سیاسی، را ندارد!
عارفه عزیزم!
تأسف آمیزتر آن که فضای جامعه به قدری پلیسی و امنیتی است که روزنامه ها سخنان فوق را به عنوان تیتر خود برگزیدند، بدان امید که شاید بعد از این شاهد مرور احکام ظالمانه از جمله ده سال و نه سال و نیم زندان برای دو دانشجوی منتقد، اولی دانشجوی پسر در زندان رجایی شهر و دومی زندانی دختر در اوین نباشیم! بنابراین در ایران که آزادترین کشور جهان است، قضات نیز آزادند آزادیخواه ترین فرزندان این مرزوبوم را به حبس های سنگین محکوم کنند. بگذریم.
نازنین دخترم!
من برای جبران بخشی از محرومیت هایم، شما را به بند خویش آورده ام! عکس ها و یادگاری هایتان در برابر چشمانم قرار دارد. دو عروسک پارچه ای کوچکت را به یاد تو و فاطمه که هنوز نمی دانم کدامتان را بیشتر دوست دارم، کنار کتاب هایم گذاشته ام. خاطرات تان همیشه با من است و خوابتان را نیز زیاد می بینم. اکثراً شیرین و البته گاهی تلخ با وجود این از این که در خواب نیز با من هستید و اغلب با حضور مامان، خدای مهربان را سپاسگزارم.
دختر دلسوز و فداکارم!
تجربه و تأمل به من آموخته است چنان چه انسان بخواهد دیگران خطاهایش را ببخشند خود باید در نادیده گرفتن اشتباهات سایرین پیش قدم شود. اگر مایل است دوستان و آشنایان و همکاران دوستش داشته باشند و به او احترام بگذارند، لازم است متقابلاً آنان را دوست بدارد و عزیز و محترم بشمارد. اگر شادی و پیشرفت و رفاه را حق خود می داند، نه تنها اندوه و ناکامی هیچ کس نباید او را خشنود کند بلکه همواره باید بکوشد دیگران را در شادی خود شریک سازد. چنان چه انتظار هم دلی آدم ها و کمک آنان در سختی ها را دارد، دیگران باید او را پشتیبان خویش در تنگناها بدانند. می دانی که مردم عیال خداوندند، حسن ظن به آنان تلاش برای رفع مشکلاتشان و مشارکت در جشن و سرورشان پروردگار عالمیان را خشنود می سازد. پس اگر طالب رحمت و بخشش خداوندی، مهربان و بخشنده باش. هم چنان که تاکنون بوده ای.
برای تو و علی عزیزم سلامتی، شیرین کامی و سعادت ابدی آرزو دارم. در حد توانتان مامان و فاطمه را دریابید.
در پناه حق باشید
می بوسمتان
بابا مصطفی- اوین