عصر جدید: توهین به پیامبر تحت لوای کاریکاتور از یکسو و از سوی دیگر واکنشهای برخی از مسلمانان در کشورهای مختلف را در عرض هفته اخیر مشاهده کردیم. همزمان هم دیدیم که روزنامه ها را از انتشار عکس عروس ملکه بریتانیا ممنوع کردند، سوال اینجاست که چرا غرب دو اخلاق سیاسی را پیش می برد؟ چاره کار چیست؟ چه راه حل هایی بهتری از واکنش شدن از سوی مسلمانها بدین امور طرح می کنید؟
بنی صدر: بیانی باید باشد تا آدمی آنرا آزادانه اظهار کند، اگر گوینده یا نویسنده بیانی برای ارائه نداشت، این خلا را با ناسزا که یکی از اشکال زور است، پر می کند، در واقع ضد آزادی و ناقض حقوق انسان می شود. کسانی که به زعم ما به پیامبر ناسزا می گویند، عنوان می کنند که کارشان مصداق آزادی بیان است و کسی که کاریکاتور می کشد یا فیلم می سازد، پیامبر را اینطور می بیند.
از دید من آنچه را هم که ضد فرهنگ آزادی است و آشکارا قول زور است، را نمی باید ممنوع کرد برای اینکه اولا این نوشته ها، نقاشی ها، کاریکاتورها و فیلمها میزانی برای سنجش جامعه هایی است که در آنها انتشار می یابند، نشان می دهد که فلان بخش از دنیا در چه حال و هوایی است؛ ثانیا به ما امکان می دهد که موقعیت خودمان را بسنجیم، از خودمان بپرسیم که چه شده است که در غرب به پای بودا نمی پیچند؟ او هم پیامبر است و پیروان زیادی دارد و همچنین از خود بپرسیم که ما چه بر سر این دین آورده ایم که برای اینگونه رفتارها در غرب خمیرمایه درست کرده ایم؟ این دو فایده.
اما فایده اساسی اش اینست که بر فرض هم که ما کاری نکرده بودیم و جامعه های مسلمانی که انسانها در آن، اسلام را بر اساس بیان استقلال و آزادی فهمیده و از او پیروی می کردند، تولید و انتشار این گونه ناسزاها به اشکال مختلف بسیار مشکل می شد، دشوار می شد زیرا ما الگو می شدیم و دیگر جامعه ها از این الگو پیروی می کردند و افکار عمومی از این گونه مطالب استقبال نمی کرد. امروز گفتند که کسی که در فرانسه کاریکاتوری درباره پیامبر کشیده بود 70000 نسخه دیگر هم انتشار داده است، اگر ما بودیم آنچه باید باشیم، افکار عمومی اینرا نمی پذیرفت، او هم اینرا انتشار نمی داد! بخش مهمی از مایه اینگونه جریانهای سیاسی در غرب، که دیگر در آن دوره سابق که سلطه خودشان را توجیه ایدئولوژیک می کردند نیستند و موضعشان دفاعی شده است، را ما درست می کنیم و این امر مهمی است.
فرض کنیم در قضیه فیلم ناسزا به پیامبر اسلام می خواستیم کنش باشیم؛ آنها می گویند بعد از 14 قرن می بینید که هرجا خشونت و آدم کشی است در دنیای اسلام است، در ایران ببینید رژیم به نام اسلام با ایرانی ها چه می کند. اگر ما بخواهیم عمل کنیم باید بگوییم که اسلام بیان حق است، این حقوق را برای انسان می شناسد، این حقوق را برای جامعه های بشری می شناسد، اصل را بر کرامت انسان می گذارد و دین چیزی جز محبت نیست و به اینها عمل کنیم، بجای اینکه جلوی سفارت آمریکا بروید، خشونت به خرج دهید و آتش بزنید لطف فرموده مقداری مسلمان شو، یک مقدار نشان بده که انسانی، انسان با کرامت، انسان حقوقمند. آنوقت خواهید دید نتیجه چه خواهد شد. شما دولت های نگون بخت که اسم خود را اسلامی گذاشته اید، خودتان مقداری به این اسلام عمل کنید، شما کشورهای دنیای اسلامید، درباب اصول راهنمای قضاوت و حقوق انسان در قرآن کتاب نوشته شده است ولی در یک کشور اسلامی اجازه انتشار پیدا نکرده است! وقتی این خشونت ها را به خرج می دهید یعنی تصدیق می کنید که پیامبرتان هم مانند شماست. دیگران از کجا بفهمند پیامبر شما غیر از این بوده؟ از رفتار شما؟ متاسفانه نتیجه رفتار شما این کاریکاتورها و این فیلم ها است. انسان غربی از کجا بفهمد پیامبر شما این نبوده که شما امروز هستید؟ از رفتار آقای خامنه ای بفهمد که پیامبر کس دیگری بود؟
چگونه است که طی این قرون هر کس بر کشورهای اسلامی حکومت کرده همه مستبد همه آدم کش بوده است و جامعه های مسلمان اینطور عقب مانده اند که به راحتی می توان آنها را به دام خشونت برد؟ چطور است که اینها برای خشونت راغبند اما برای دانش و انسانیت اینقدر کاهل و تنبل؟ در رشد اینقدر تنبل هستند اما در خشونت اینقدر زرنگ! آن کنش و این واکنش برای این است که غرب به هدف خود برسد و هدفش این است که سلطه خود را بر کشور های ما توجیه کند و شما هم وسیله توجیه را دست او می دهید.
در برابر عملی که زور است نباید واکنش شد، باید کنش شد یعنی باید به حق عمل کرد. به حق که عمل کردی، اولا انسانی و زندگی خودت را می کنی، ثانیا طرف مقابل هم امکان پیدا می کند که تغییر کند و انسان شود. حتی اگر او عمل صحیح انجام داد و به حق عمل کرد، شما عکس العمل بشوید نتیجه نمی گیرید، اول بفهمید که حق چیست، بعد بدان عمل کنید. وقتی فهمیدی و عمل کردی استعدادهایت فعال می شود و رشد می کنی. امیدوارم که نسل امروز ایرانی نسل کنش بشود و ایران بتواند نه تنها در سطح کشور خویش بلکه در سطح جامعه جهانی راهبر اندیشه استقلال و آزادی بشود.