اکبر اعلمی با تاکید بر ضرورت شفافیت اصلاح طلبان:

به اتاق فکر اصلاحات با محوریت خاتمی اعتقادی ندارم

 اکبر اعلمی نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با سایت عصر ایران نظرات خود را در مورد اتاق اصلاح طلبی و رهبری این اتاق توسط سید محمد خاتمی با عبدالله نوری  و جایگاه هاشمی رفسنجانی و سید حسن خمینی در جریان اصلاحات بیان کرده است. وی معتقد است رهبری اصلاحات به سبک خاتمی عامل شکست و ناکامی اصلاح طلبی است . به اعتقاد وی  اصلاح طلبان باید  شفافیت بیشتر و برنامه  منظم داشته باشند. اعلمی هاشمی را اصلاح طلب نمی داند و بر نقش مهم  عبدالله نوری تاکید می کند. 
متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است:

اخیراً ایده “اتاق فکر اصلاح طلبان” مطرح شده است. شما دلایل طرح چنین ایده ای را چه می دانید و آیا اساساً تشکیل این اتاق فکر، امکان پذیر است؟

من از دلایل طرح این ایده و اینکه تا چه حد جدی است و از چه پشتوانه ای برخوردار است و آیا با استقبال دیگران روبرو خواهد شد یا نه اطلاع ندارم. ولی حتی اگر این ایده خیلی جدی هم نباشد، با توجه به نامشخص بودن مبانی و منشور فکری گفتمان اصلاحات و معلوم نبودن اهداف و راهبردهای اصلاح طلبانه و وجه تمایز رویکرد و گفتمان اصلاحات با سایر گفتمان های سیاسی، دامن زدن به ایده اتاق فکر اصلاحات، فی نفسه امر مبارکی است و باید آن را به فال نیک گرفت.

شاید در اثر همین فضاسازی ها فرجی حاصل شود و جمعی تحت عنوان اتاق فکر اصلاحات، گرد هم بیایند و برای تبیین اندیشه و گفتمان اصلاحات و اهداف و جهت گیری های جریان اصلاحات، چاره ای بیندیشند. در این صورت، پس از سال ها بی هدفی و شخصیت محوری، می توان مانیفستی از اصلاح طلبی را در پیش رو داشت و بر اساس آن، به یارگیری و ایجاد یک تشکیلات منسجم و هدفدار مبادرت ورزید.

بنابراین مهمترین دلیل مطرح شدن چنین ایده ای، می تواند ناظر به احساس نیاز به سامان دادن و جهت دادن به مطالبات و اندیشه های اصلاح طلبانه و سازمان دادن به جریان اصلاحات، ایجاد انسجام بین اصلاح طلبان و جلوگیری از بی انگیزگی و افتراق و تشتت آرا و تصمیمات اصلاح طلبان و دوری از برخوردهای سلیقه ای و شخص محوری باشد.

اما اینکه تشکیل این اتاق فکر امکان پذیر است یا نه، به شیوه تشکیل این اتاق فکر و ترکیب اعضای آن بستگی دارد. اگر این اتاق فکر متشکل از نخبگان و چهره های داری ایده و انگیزه، جسور، موجه، شناخته شده و متنفذی باشد که هر یک از آنها قادر به نمایندگی بخشی از افکار و ذائقه ها و مطالبات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران باشند و نه مانند گذشته نماینده اشخاص و گروه های سیاسی، من تصور می کنم چنین اتاق فکری نه تنها می تواند تشکیل شود بلکه در پیشبرد اهداف و منویات اصلاح طلبانه نیز موفق خواهد شد؛ مشروط بر اینکه این تشکل هم گرفتار قبیله گرایی سیاسی، باندبازی، تنگ نظری و شخصیت پرستی های مرسوم نشود و از برخوردهای آمرانه و قیم مآبانه، به دور بماند. در غیر این صورت، این تشکل نیز به سرنوشت جبهه دوم خرداد مبتلا خواهد شد.

 ظاهراً ایده اتاق فکر اصلاحات را عبدالله نوری مطرح کرده است. به نظر شما، اتاق فکر اصلاح طلبان باید با محوریت محمد خاتمی تشکیل شود یا عبدالله نوری؟

اگر منظور شما این است که ساختار و رویکرد این اتاق فکر باید مبتنی بر شخص خاصی – مثلا آقای خاتمی – باشد، من اعتقادی به آن ندارم. زیرا این همان رویکرد اصلاح طلبانه غالبی است که تاکنون باعث ناکامی اصلاح طلبان و اصلاح طلبی در جامعه ایران شده است.

شخصیت زدگی، یکی از مهمترین لغزشگاههای فکری و بزرگترین آفت اصلاح طلبی است. در اتاق فکر اصلاح طلبان، باید اندیشه های پویایی محوریت یابند که قادرند ما را از وضع موجود رهایی بخشیده و به وضع مطلوب برسانند.

با همه احترامی که برای آقای خاتمی قائلم، باید بگویم ایشان سال ها وزیر ارشاد و رئیس جمهور این مملکت بوده و در حوزه های کاری خودش نیز پیوسته محور بوده است. حتی پس از دوران ریاست جمهوری اش نیز در بین جمعی از اصلاح طلبان محوریت داشته اند. اگر قرار بود اصلاحات با محوریت شخصیت و اندیشه ایشان موفق شود، ما امروز گرفتار این وضع نبودیم.

بنابراین، آقای خاتمی به عنوان یک عضو موثر می توانند در اتاق فکر اصلاح طلبان حضور فعال داشته باشند و نه بیشتر و در حد یک رهبر اصلاحات.

اساسا ترکیب اتاق فکر اصلاح طلبان باید بگونه ای باشد که شخصیت زدگی و شخصیت محوری هرگز امکان و اجازه ظهور و بروز نیابد.

 

حضور عبدالله نوری در اتاق فکر اصلاح طلبان، موجب ایجاد حساسیت نسبت اتاق فکر نمی شود؟

چرا باید چنین شود؟ آقای نوری به عنوان یک شخصیت سیاسی که سال ها در خدمت این نظام بوده، حق فعالیت سیاسی دارد و عضویت ایشان در اتاق فکر اصلاح طلبان و یا هر حزب و تشکل دیگری، جزو حقوق سیاسی و اجتماعی ایشان است و می تواند مفید و موثر واقع شود.

پرواضح است که حضور آقای نوری در این اتاق فکر موثر است، اما به عنوان یک عضو، به تنهائی نمی تواند بر خروجی آن تاثیر زیادی بگذارد؛ به نحوی که حساسیت ها را نسبت به این اتاق یا خروجی های آن افزایش دهد.

 به نظر شما حقوق سیاسی و اجتماعی عبدالله نوری از سوی جناح مقابل به رسمیت شناخته می شود؟

اگر قرار باشد منتظر به رسمیت شناخته شدن حقوق خود از سوی جناح مقابل باشیم، قهراً همین اوضاعی که در هشت سال گذشته گرفتار آن بوده ایم، تکرار خواهد شد. حق گرفتنی است و آنچه که مبنای استیفای حق است، قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور است و نه خواست و رضایتمندی اشخاص و جناح های سیاسی.

طبق قانون اساسی، یکایک شهروندان ایرانی از حقوق اساسی مصرح در قانون اساسی برخوردارند و برای استفاده از حقوق خود نباید منتظر صدور مجوز از ناحیه یک جریان سیاسی باشند.

قاعدتاً اوضاع باید این گونه باشد اما گاهی “باید”ها با “هست”ها یکی نیستند! سوال من ناظر بر حقوق قانونی عبدالله نوری نبود. من پرسیدم آیا عبدالله نوری می تواند عضو اتاق فکر اصلاح طلبان شود و این نهاد فعالیتش متوقف نشود؟

بنده هم پاسخ دادم که اگر بخواهیم تابع تصمیم و اراده جناح مد نظر شما و واکنش های آنها باشیم، اساساً باید با اصلاحات و گفتمان اصلاحات خداحافظی کنیم. هرچند که من معتقدم اگر قرار است اتاق فکری اصلاحات تشکیل شود، موجودیت و سرنوشت آن نباید به افراد خاصی گره بخورد.

 به نظر شما، کدام یک از اصلاح طلبان می توانند اعضای اتاق فکر اصلاحات باشند؟

وارد مصادیق نمی شوم. اما هر شخصیت صاحب فکری که دارای ایده، انگیزه و پایگاه اجتماعی است و می تواند بخشی از مطالبات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی جامعه ایران را نمایندگی کند و به طور جدی و جسورانه در مقام اصلاح وضع موجود بکوشد، عضویتش در این اتاق فکر مناسب و مفید است.

در مجموع اشخاصی باید به عضویت این اتاق درآیند که اولا محصولات تولید شده آنها قادر به تغییر وضع موجود و سوق دادن آن به وضع مطلوب و دلخواه باشد، ثانیا قادر به جذب خریداران زیادی به سمت محصولات فکری ارائه شده خود باشند.

 آیا ورود هاشمی رفسنجانی به اتاق فکر اصلاحات، به سود اصلاح طلبان است؟

آقای هاشمی شخصیت خوش فکری است و به عنوان یک عضو معمولی حضورش در اتاق فکر اصلاح طلبان می تواند مفید باشد. اما باید در نظر داشت که آقای هاشمی یک اصلاح طلب نیست و اگر بود با توجه به جایگاه و موقعیت های مهمی که در طول هشت سال ریاستش بر مجلس، 8 سال ریاستش بر قوه مجریه، چندین سال ریاستش بر مجلس خبرگان رهبری و سال های متمادی تصدی امامت جمعه و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، می بایست در حوزه کاری خود اصلاحاتی را انجام می داد و گفتمان اصلاحات را ترویج می کرد؛ در حالی که یکی از دلایل پدید آمدن دوم خرداد 76 و گفتمان اصلاح طلبی واکنش مردم به عملکرد و اشرافیگری های شخص هاشمی، سیاست های دولت کارگزاران و رفتارهای اطرافیان ایشان بود.

منتقدین این نظر شما معتقدند هاشمی از آغاز اصلاح طلب نبوده ولی شرایط سیاسی، او را اصلاح طلب کرده است.

بله ؛ در واقع آقای هاشمی پس از انکه در آستانه حذف شدن از قدرت قرار گرفت به صف منتقدین پیوست و اعتراضات وی از جنس اعتراضات اصلاح طلبانه نیست.

با این وصف باز تاکید می کنم که به نسبت موقعیت و نفوذی که آقای هاشمی دارد، حضورش در دوران بازنشستگی در اتاق فکر اصلاح طلبان می تواند به افزایش وزن اجتماعی این نهاد و جدی تلقی شدن آن در بین بعضی از اشخاص حقیقی و حقوقی کمک کند مشروط بر این که رفتارهای چند پهلوی گذشته خود را کنار بگذارد و جسورانه به پیشبرد مطالبات و گفتمان اصلاحات بیاندیشد و به آن کمک کند.

 

فکر می کنید این انتظار شما که شخصیت و منش هاشمی در سن 78 سالگی کلاً عوض شود، انتظار معقولی است؟

 

به هر حال کسی که در صف اصلاح طلبان و در کنار آنها قرار می گیرد، باید افکار و عملکردش اصلاح طلبانه باشد. چنین انتظاری از آقای هاشمی وجود دارد. اما اگر واقعاً سن و سال آقای هاشمی مانع از ایجاد تحول فکری و عملی در ایشان می شود، بهتر است به ایام بازنشستگی خود بیاندیشند. هر چند که تجربه نشان داده است در میان روحانیون بازنشستگی موضوعیت ندارد.

 اگر هاشمی انتظارات شما را برآورده کند، شما می پذیرید که او اصلاح طلب است؟

بنده اصلاح طلب بودن و اصلاح طلبی را به اعتبار اندیشه ها و عملکرد افراد می شناسم و نه به اعتبار شخصیت و یا عضویتش در یک نهاد و یا تشکیلاتی خاص. اگر آقای هاشمی حتی از این پس هم به صورت شفاف مواضع اصلاح طلبانه ای اتخاذ کند و به صورت جدی در صدد تحقق آن برآید، در این صورت بخودی خود در صف اصلاح طلبان قرار خواهد گرفت. اما از قدیم گفته اند کسی را که تا دیروز نماز نمی خوانده، امروز نباید و نمی توان امام جماعتش کرد!

سید حسن خمینی چطور؟ او می تواند در اتاق فکر اصلاح طلبان مثمر ثمر باشد؟

چون در کشور ما تاثیر شخصیت های کاریزماتیک و منتسبین به این شخصیت ها بر افکار عمومی را نمی توان نادیده گرفت، و نسبت سید حسن خمینی با بنیانگذار جمهوری اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست، لذا حضور ایشان در اتاق فکر اصلاح طلبان، کمابیش باعث افزایش وزن و اعتبار اتاق فکر اصلاح طلبان خواهد شد.

اما اگر آقای سید خمینی واقعاً علاقمند به انجام اصلاحات در کشور است، دوستانه و برادرانه به ایشان پیشنهاد می کنم قبل از هر چیز ابتدا از توسعه بیش از حد مرقد امام (ره) و تجملاتی و تشریفاتی شدن مرقد ایشان جلوگیری کنند و اجازه ندهند که ساده زیستی امام (ره) بیش از این تحت تاثیر افراط کاری ها قرار بگیرد.

 اتاق فکر اصلاحات باید راهبرد جدید برای اصلاح طلبان طراحی کند یا اینکه باید بر اساس همان راهبرد قبلی اصلاح طلبان ایده پردازی کند؟

ببینید بد یا خوب، بخشی از راهبرد اصولگرایان همواره معطوف به توجیه و حفظ وضع موجود بوده است، اما اصلاح طلبان از گذشته تا به امروز، اساساً راهبردی از جنس اصلاح طلبی نداشته اند تا امروز بتوانند با تکیه بر آن، به راه خود ادامه دهند. بنابراین اگر اتاق فکر اصلاحات تاسیس شود، یکی از اهداف آن باید تبیین راهبرد اصلاح طلبان باشد. در واقع میزان استقبال از اتاق فکر اصلاح طلبان، در گرو اهداف و راهبردهای تعیین شده، عزم جدی اعضای آن و میزان هزینه پردازی آنها برای پیشبرد اهداف تعیین شده است.

 حالا اگر اعضای همین اتاق فکر از شما مشورت بخواهد که استراتژی جدیدی، متفاوت از آن استراتژی سال های 76 تا 88، به آنها پیشنهاد کنید، شما چه پیشنهادی به آنها می دهید؟

اصلاح طلبان قبلاً اصلاً فاقد استراتژی بودند.

استراتژی پیشنهادی شما به اتاق فکر اصلاح طلبان چیست؟

راهبرد اصلاح طلبی باید معطوف به توسعه سیاسی در کشور و پیدا کردن راه حل های کم هزینه برای از بین بردن روابط و مناسبات غیردموکراتیک و ایجاد روابط و مناسبات دموکراتیک به جای آن باشد. این مهمترین راهبرد اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی است.

 شما فکر می کنید این راهبرد پیشنهادی تان چیز تازه ای نسبت به مشی اصلاح طلبان در دوره ریاست جمهوری خاتمی دارد؟

یعنی شما تصور می کنید در دوره آقای خاتمی، ما در عمل نیز همین راهبرد را در پیش گرفتیم؟

آقای خاتمی همیشه می گفت ما دنبال توسعه سیاسی هستیم از طریق صندوق رای با کمترین هزینه.

حتی اگر در آن دوران چنین شعاری هم سر داده می شد، عملاً نسبت به آن پای بندی چندانی وجود نداشت. راهبرد پیشنهادی بنده، توسعه سیاسی با تاکید بر ضرورت تلاش جدی در محو روابط و مناسبات غیردموکراتیک در عرصه قدرت و ایجاد روابط و مناسبات دموکراتیک به جای آن است.

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله