اکبر اعلمی نماینده اصلاح طلب مجلس ششم در گفت و گو با خبرگزاری ایلنا گفت:« اگر قرار باشد اصلاح طلبان طبق سنت گذشته در انتخابات آینده مشارکت کنند، عقل سلیم ایجاب میکند که برای کاهش هزینههای آتی احتمالی پیش شرطهایی را برای حضور خود تعیین کنند و محکم پای آن بایستند.»
این نماینده سابق مجلس در این مصاحبه ارزیابی خود را از انتخابات آینده ریاست جمهوری بیان کرد و گفت:«انتخابات مجلس نهم نشان داد که تصمیمگیران حتی حضور حداقلی اصلاح طلبان واقعی را هم در قدرت برنمیتابند. بنابراین با حفظ شرایط موجود، بنده به رقابتی شدن انتخابات آینده به نحوی که فرصتی برای مشارکت فعالانه اصلاح طلبان فراهم شود اصلا خوش بین نیستم. بنابراین در خوشبینانهترین حالت گمان میکنم که به یک الی دو نفر از افراد نزدیک به محافل اصلاح طلبی که بود و نبودشان برابر است و با دستیابی آنها به قدرت هم گشایشی در وضع موجود ایجاد نخواهد شد، مجوز شرکت در رقابتها داده خواهد شد.»
اعلمی شخص محوری،لکنت زبان و عدم شفافیت را از ضعف های اصلاح طلبان می داند و معتقد است اصلاح طلبان باید به صورت شفاف نظرات خود را در مورد آزادی بیان،آزادی دگراندیشان، دامنه آزادی و … بیان کنند.
متن کامل مصاحبه با اکبر اعلمی به شرح زیر است:
لزوم حضور فعال اصلاح طلبان در عرصه سیاسی کشور چیست؟
همچنانکه تعدد عرضه کنندگان و وجود رقابت در بازارهای اقتصادی، موجب تنوع و رشد و شکوفائی محصولات اقتصادی و لاجرم افزایش رضایتمندی مصرف کنندگان میشود، تنوع و رقابت در بازار سیاست و تعدد تولید و عرضه کنندگان کالاهای فکری و سیاسی هم به پویائی دنیای سیاست و ارتقای کمی و کیفی محصولات فکری و منزوی شدن افکار و اندیشههای بنجل و نامرغوب میانجامد.
لذا حتی اگر جناح موسوم به اصلاح طلبان شناخته شده را جناحی فاقد برنامه و مبانی فکری مشخص هم فرض کنیم، نفس حضور آنها در عرصه سیاست نه تنها باعث نقد و به چالش کشیده شدن رفتارهای ناصواب و کج اندیشیهای جریان سیاسی حاکم شده و زیاده خواهیهای آنها را تاحدودی مهار و کنترل میکند ، چه بسا میتواند به بالندگی و نشاط جامعه مرده کنونی هم منتهی شود.
تجربه هم نشان داده است که تک حزبی و تک قطبی شدن یک جامعه فرجامی جز عقب ماندگی و خودکامگی و گسترش و نهادینه شدن فساد در ابعاد مختلف آن به همراه ندارد.
حال اگر اصلاح طلبی را یک اندیشه و جریان سیاسی بالنده و اصلاح طلبان را هم طیفی از افراد مصلحی بدانیم که منتقد وضع نامطلوب موجود بوده و در چارچوب قانون اساسی خواهان انجام تغییرات تدریجی و بدون خشونت در امور کشور برای بهبود اوضاع و رسیدن به جامعه مطلوب میباشند، بدانیم، باز مسئولین ناگزیر از به رسمیت شناختن چنین جریانی و قبول حضور فعالانه آنها در عرصه سیاسی کشور هستند، در غیر اینصورت دیر یا زود جریاناتی بر کشور تحمیل خواهد شد که الزاما به تغییرات تدریجی بدور از خشونت و در چارچوب قانون پایبند نیستند.
در صورتی که اصلاح طلبان به این جمعبندی برسند که در انتخابات آتی شرکت کنند نحوه برخورد آنها با محدودیتهایی که بعضا برای اصلاح طلبان ایجاد میشود باید چگونه باشد؟
انتخابات مجلس نهم نشان داد که تصمیمگیران حتی حضور حداقلی اصلاح طلبان واقعی را هم در قدرت برنمیتابند. بنابراین با حفظ شرایط موجود، بنده به رقابتی شدن انتخابات آینده به نحوی که فرصتی برای مشارکت فعالانه اصلاح طلبان فراهم شود اصلا خوش بین نیستم. بنابراین در خوشبینانهترین حالت گمان میکنم که به یک الی دو نفر از افراد نزدیک به محافل اصلاح طلبی که بود و نبودشان برابر است و با دستیابی آنها به قدرت هم گشایشی در وضع موجود ایجاد نخواهد شد، مجوز شرکت در رقابتها داده خواهد شد.
با تداوم چنین وضعیتی بهترین و موثرین راهبرد اصلاح طلبان باید معطوف به این باشد که بازی نخورند و اجازه ندهند تا از آنها تنها بعنوان هیزم برای داغ کردن تنور انتخابات استفاده شود.
فکر میکنید چقدر عملکرد اصلاح طلبان نیاز به آسیبشناسی دارد؟ و آیا فقدان انسجام تشکیلاتی اصلاح طلبان دلیل عدم موفقیت آنهاست؟
در کارنامه عملکرد اصلاح طلبان نقاط ضعف و قوت فراوانی وجود دارد. در شرایط فعلی که اصلاح طلبان منزوی و در خارج از قدرت قرار دارند، بهترین فرصت است تا برای آسیبشناسی و ترمیم نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت خود اقدام کنند.
در واقع یکی از بزرگترین نقاط ضعف اصلاح طلبان نداشتن برنامه، راهبرد و هدف مشخص و در نتیجه عدم انسجام تشکیلاتی و تحمیل عقاید بعضی از اشخاص و گروهها بنام اصلاح طلبی به دیگران است و مادامیکه شخصیت محوری و شخصیت زدگی و بت سازی در میان طیف اصلاح طلبان پررنگتر از برنامه محوری است نمیتوان به یک تشکیلات فراگیر و منسجم دست یافت.
لزوم بازتعریف اصلاح طلبی از نگاه شما چیست؟
فقدان برنامه، راهبرد و هدف مشخص در میان اصلاح طلبان، یکی از آثار تعریف و تبیین نشدن اصلاحات و اصلاح طلبی است.
متاسفانه رویکرد اصلاح طلبی بیش از اینکه به تعریف و مبانی فکری آن مبتنی باشد متکی به روابط و مناسبات شخصی و قبیلهای است و لذا با تامین مطالبات شخصی و قبیلهای یک جناح خاص مطالبات جامع و فراگیر اصلاحات به بوته فراموشی سپرده میشود و به همین دلیل اختلافات و انشعابات موجود بیش از آنکه ناشی از رویکرد حق طلبانه و اصلاح طلبانه باشد معطوف به بدست آوردن سهم بیشتر از قدرت توسط هز يك از طيفهاي اين جناح است. همین امر باعث بیاعتمادی مردم به گفتمان اصلاحات شده و بزرگترین خسارت را به جریان اصلاح طلب در ایران وارد کرده است و هم اکنون که اصلاح طلبان در حاشیه قرار دارند بهترین فرصت است که به موازات تعریف و تبیین اصلاحات و اصلاح طلبی مورد نظر خود، در یارگیریها نیز تجدید نظر کرده و برای پیشبرد منویات اصلاح طلبانه خود در مقام ایجاد انسجام و تشکیلات برآیند.
در واقع اصلاح طلبان ناگزیرند که از هرگونه انحصار طلبی و خودخواهی که بزرگترین آفت گفتمان اصلاح طلبانه است خودداری کرده و منشور و مانیفست اصلاحات و اصلاح طلبی و وجه تمایز خود با اصولگرایان و سایرین را به افکار عمومی عرضه کنند و متناسب با آن یارگیری نمایند. در غیر اینصورت مقولاتی مانند اصلاح طلبی، اصلاح طلبان و اندیشههای اصلاح طلبانه جای خود را به فرصت طلبی و فرصت طلبان و تمنیّات کاسبکاران سیاسی داده و افعال و گقتار اشخاص به حساب رویکرد اصلاح طلبانه منظور خواهد شد و این دقیقا همان مشکلی است که اردوگاه اصلاح طلبان بواسطه آن آسیب خورده است.
حتی اگر در شرایط فعلی قرار است که بازگشت به قانون اساسی و یا اجرای بدون تنازل آن مبنای تفکرات اصلاح طلبان و مقصد و مقصود اصلاح طلبان واقع شود، باز باید وجوه تمایز رویکرد اصلاح طلبانه و اختلاف نظر آنان با سایرین مشخص شود. مثلا بجای برخوردهای دو پهلو و منفعلانه باید بطور شفاف و بدون لکنت زبان مشخص شود که رویکرد و گفتمان اصلاح طلبی در مورد موضوعاتی مانند حقوق بشر، دامنه آزادیها از جمله آزادی عقیده و بیان،حقوق دگراندیشان،…. در چیست؟
آیا اصلاح طلبان هنوز هم معتقد به تحقق شروطی که از سوی آقای خاتمی برای حضور در انتخابات شده، هستند؟
پیشنهاداتی که زمانی آقای خاتمی و هاشمی رفسنجانی ارائه دادند و از آن به عنوان پیش شرطهای ورود اصلاح طلبان به انتخابات یاد میشود یعنی آزادی زندانیان سیاسی پس از انتخابات، عدالت در مسائل سیاسی، بهبود فضای رسانهها و مطبوعات،صيانت از آراي مردم ، جلوگیری از جو سازیها و توهینهای مرسوم، در واقع چیزی جز همان حداقلهای مطالبات و گفتمان اصلاح طلبی که برگرفته از قانون اساسی است نمیباشد، با این تفاوت که در گفتمان اصلاحات به مفهوم واقعی آن وقتی سخن از آزادی زندانیان سیاسی و یا آزادی مطبوعات و تلطیف فضای سیاسی و فراهم شدن بستر مناسب برای استفاده از حق انتخاب شدن و نظایر آن به میان میآید، بجای آنکه طول و عرض و ارتفاع این خواستهها محدود شود، جغرافیائی به وسعت ایران و ملت ایران را در بر میگیرد.
اما اینکه آیا شروط همه اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات ناظر به تحقق شروط آقای خاتمی است، بستگی به رویکرد آنها دارد. لذا کسانی که اصلاحات و اصلاح طلبی را به مواضع آقای خاتمی پیونده زدهاند و تابع تصمیمات ایشان هستند قطعا در انتظار واکنش آقای خاتمی خواهند نشست. اما کسانی که مستقل از اشخاص میاندیشند شرکت خود در هر انتخاباتی را به نسبت حق حاکمیت خود بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی با ورودی و خروجی انتخابات برگزار شده منوط خواهند کرد. در نهایت اگر طبق سنت مالوف قرار است باز اصلاح طلبان در انتخابات آینده مشارکت داشته باشند و شرکت خود در انتخابات را منوط به تحقق شرایطی کنند، عقل سلیم ایجاب میکند پیششرطهائی را تعیین کنند که بتوانند محکم پای آن بایستند.