اسد به فکر تجزیه سوریه است؟

روزنامه الرای الیوم در تحلیلی از طرح ب بشار اسد خبر داده و مدعی شده اسد قصد دارد مناطق غیر استراتژیک را رها کرده و در مناطق استراتژیک نیروی خود را متمرکز کند.

این تحلیل که در سایت دیپلماسی ایرانی منتشر شده به شرح زیر است:

سوری ها این روزها در صفحات اجتماعی خود تاسف بسیاری برای اوضاع اسف بار و گریه آور کشورشان می خورند، بسیاری از آنها بر خلاف باور رسانه ها که این روزها بسیار به آن دامن می زنند، تجزیه سوریه را غیرممکن می دانند و می گویند سوری ها با وجود تفاوت طایفه ای و وابستگی شان به طوایف و گروه های مختلف سال ها در کنار هم بدون وجود هر گونه مشکلی زندگی کرده اند و باورشان نمی شود که همان ها این روزها دست به کشتار یکدیگر می زنند. آنها برای اثبات حرف خود مثالی را می آورند و می گویند ما سوری ها، همه ما از هر تیره و طایفه ای عاشق غذای “مکدوس” هستیم. این غذا نیاز به بادمجان دارد که از حمص و حماة می آید، روغن زیتون آن از ادلب و السویداء، سیر از درعا، فلفل از ساحل، پسته از دمشق و مناطق پیرامون آن و ادویه آن از حلب می رسد.

اما باید گفت، علی رغم این که نمی خواهیم روحیات ملت سوریه را نابود کنیم، تجزیه کشورشان تبدیل به امری گریزناپذیر شده است. واقعیت با آن چه آنها آرزویش را دارند بسیار تفاوت دارد. مکدوس را می توان در هر استانی به تنهایی ساخت، چرا که اوضاع بر روی زمین بشارت دهنده خیر نیستند، عقب نشینی های پشت سر هم و شکست های متوالی ای که ارتش عربی سوریه اخیرا در ادلب و تدمر و درعا متحمل شده بزرگترین دلیل بر غیرواقعی بودن آرزوی سوری ها اعم از طرفداران بشار اسد و مخالفان او است.

آن چه این روزها در میان نخبگان طرفدار حکومت بشار اسد می شنویم بیش از همه نشانه ناراحتی و سرخوردگی و ناامیدی آنها است، به ویژه بعضی از تحلیل هایی که روزنامه های نزدیک به محور مقاومت و ممانعت منتشر می کنند نشان می دهند که بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه به سراغ طرح “ب” رفته که به موجب آن از مناطق غیر استراتژیک از نظر او، عقب نشینی می کند و دفاع را به شهرهای اصلی که همچنان تحت اداره حکومت هستند، مثل حمص، حماة و بعضی احیای غربی در حلب، همچنین مناطق ساحلی سوریه، مهمترین آنها لاذقیه و از همه مهمتر دمشق منتقل می کند. این روزها تهدید دمشق بیش از هر زمانی مطرح شده و حکومت سوریه خوب می داند سقوط آن به معنای پایان کار آن است!

برخی دیگر از این فراتر می روند و می گویند که حکومت اسد تا این اندازه که این روزها در عیان می بینیم ضعیف نیست بلکه تلاش می کند کشور جدید مستقلی در مناطقی که تحت کنترل آن است، بنا کند، یا همچنان تلاش کند که قدرت خود را بر آنها مستولی کند، در حالی که در گذشته ایستادگی نظامی آن توانسته بود سال ها آن را در برابر بحران پابرجا نگه دارد، اکنون خود خواسته می خواهد شکست هایی را بپذیرد و عقب نشینی های تاکتیکی ای را انجام دهد تا به مقاصد اصلی خود برسد، مصالحی که مورد حمایت ایران و حزب الله نیز هست و آن حفظ اسد در مناطق تحت نفوذ آن است. مصالحی که می تواند به سود ایران و حزب الله، دو متحد اصلی آن نیز تمام شود. تقسیم کیک سوریه میان داعش که اکنون بر نیمی از سوریه مستولی است و به زور سلاح و تحت نظر امریکا و روسیه وجود خود را بر آن مناطق تحمیل می کند در حقیقت تلاشی است برای تثبیت جایگاه حکومت بشار اسد در مناطق تحت نفوذ آن از یک سو و حفظ دیگر مناطق در دست مخالفان از سوی دیگر.

این شیوه از ایستادگی عجیب و غریب که گفته می شود عمدی و مطالعه شده از سوی قدرت های هم پیمان در محور ممانعت و مقاومت است، نگرانی کاهش روحیه طرفداران آنها را به وجود می آورد. چرا که این مساله باعث می شود، به خصوص در سایه صداهای بلند تجزیه سوریه، طرف مقابل در میان طرفداران اسد نفوذ کند و در جهت بلندپروازی های خود که مقابل محور مقاومت محور عربستانی – ترکی- قطری و شاید هم اردنی را به وجود آورده است، عمل کند. این محور به چیزی جز سرنگونی بشار اسد از قدرت فکر نمی کند.

در سایه این تحولات غامض، بعضی تحلیل ها نشان می دهند که ایالات متحده امریکا در حال دور شدن از معادله ای است که متحدانش در محور مذکور در حال پیاده کردن آن هستند. امریکا از اصرار بی وقفه حکومت عربستان برای پایان دادن به حکومت بشار اسد چندان خشنود نیست، کما این که با حکومت رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری اسلام گرای ترکیه که اندیشه های نوعثمانی گرایی را ترویج می دهد نیز موافق نیست و قطر را نیز کشوری ماجراجو می بیند که به دنبال مقاصد سیاسی غافل از عواقب آن است. برای همین گفته می شود که امریکا به سراغ متحد ضعیف تر خود یعنی اردن که اعتماد بیشتری به آن دارد رفته است. منابع آگاه می گویند که اتاق عملیات امریکایی ها در اردن در حال تقویت جبهه این کشور در خاک سوریه برای شکست دادن ارتش سوریه در برابر مخالفان سوری مورد حمایت اردن است. جبهه اردن عموما شامل اعضای جبهه النصره می شود که “هنگ 52” را تشکیل داده اند و بر چهار روستا مسلط هستند. آنها در دفاع از دمشق، پایتخت سوریه اصرار دارند و پیروزی های میدانی آنها می تواند باعث تقویت اردن در روزهای آینده در عرصه سیاسی سوریه و خاورمیانه شود!

در سایه این جنگ روانی و نظامی و رسانه ای که علیه محور مقاومت آغاز شده است، ما نیاز به شفافیت بیشتر برای درک بهتر اتفاقات و حقایق هستیم. ما نمی توانیم مثل کبک سرمان را زیر برف بگذاریم و تنها بگوییم که در قاموس محور مقاومت پیروزی و موفقیت نوشته شده است. آن چه امروزه در سوریه می گذرد به نظر نمی رسد چندان به سود مصالح این محور باشد. البته بسیار امیدواریم که ظرف روزهای آینده محور مقاومت معادلات میدانی را تغییر دهد و دستاوردی تازه را رقم بزند. ما که در جبهه مبارزه با اسرائیل ایستاده ایم همچنان معتقدیم که محور مقاومت تنها محاور موثر در برابر دسیسه ها و توطئه های اسرائیل است. محور مقاومت همواره مخالف تجزیه و تسلط خط صهیونیستی – امریکایی بر کشورهایمان بوده و تا آن جا که در توانایی اش بوده از حق ملت ها دفاع کرده است. اما حقیقت این است که آن چه روزها به اسم تصرف مناطق سوری به دست داعش رخ می دهد چیزی جز این نیست که داعش در حال اجرای سناریوی از پیش طراحی شده ای از سوی صهیونیست ها است. آنها می خواهند قلب جهان عرب را که همیشه در خط مقدم مبارزه با اسرائیل بوده را از کار بیندازند و با پیشبرد طرح تجزیه منطقه ای امن برای رژیم صهیونیستی به وجود آورند.

مطالب مرتبط

ضیا نبوی

اگر قرار است در کشاکشِ این تراژدی هولناک، جبهه‌ای را انتخاب کنیم، بهتر آن است که آن سو، طرفِ زندگی باشد و ازینکه بواسطه یک چنین انتخابی چگونه داوری می‌شویم و مطابقِ گفتارهای زندگی‌ناباورِ موجود، در کدام دسته قرار می‌گیریم، پروایی نداشته باشیم. اگر آری گفتن به شیوه‌ی پوششی که می‌پسندیم ما را از نظر مدافعین وضعیت، در صفِ براندازان تعریف می‌کند، نهراسیم و اگر بواسطه‌ی آری گفتن به غریزه‌ی زیستن یا همدلی با هموطنانمان آسیب‌دیده‌ از جنگ در صف مدافعین نظام قرارمان می‌دهند، پروایی نداشته باشیم.

گزاره ای خطرناک برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان

همه می‌دانیم جنگی که اکنون درگرفته، محصول مشترک «نظم بین الملل نابرابر» و وحشی، از یک طرف و «ساختار غیردموکراتیک و فاسد داخلی» از سوی دیگر است.
«این جنگ ما نیست، جنگ جمهوری اسلامی با اسراییل است». خطر این گزاره برای ایران و‌ همه‌ی ما ایرانیان در شرایط کنونی، بسیار بیشتر از جنگنده های F35 است. این گزاره ایست که اسراییل، خیلی بیشتر از ادوات جنگی اش روی آن حساب باز کرده است و بال رسانه ای اش یعنی شبکه اینترنشنال بسیار عریان در حال القای آن است و بی پروا مردم را به شورش دعوت می کند. متاسفانه بستر چنین گزاره ی خطرناکی را با هزار آه و افسوس، فساد نظام سیاسی ایران مهیا کرده است.

در پی حمله اسرائیل به مناطق غیرنظامی

بنا بر گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های بین‌المللی همچون هدف اصلی حملات، ایجاد اختلال در زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای ایران و ضربه به فرماندهان ارشد نظامی اعلام شد. با این حال، شواهد میدانی و گزارش‌های منابع داخلی ایران از تلفات گسترده میان شهروندان غیرنظامی حکایت دارد.

مطالب پربازدید

مقاله