نرگس محمدی:ای عزیزترین هایم …. با صدای رسا عدالت خواهی کنیم.
از ٣ دي پارسال كه با ضرب و شتم بي رحمانه شبانه به زندان زنجان فرستاده شدم يقين داشتم كه شرايط تحمل حبس دشوارتر خواهد شد.مطالباتم را ازطريق مكاتبات با نيروهاي امنيتي و قضايي زنجان و تهران شروع كردم. اولين آن شرايط تلفن با فرزندانم بود كه هيچگاه پاسخي به من داده نشد. از تاريخ ٩٨/١١/١٦ مقامات قضايي و امنيتي بازديدي از زندان داشتند، ازمديركل دادگستري تقاضاي صحبت با علي و كيانا را نمودم گفتند علي براي تو كليپي بيرون داده كه در رسانه ها است به خانواده ات بگو هرچه موضوع تو رسانه اي كنند وضعيت تو بدتر خواهد شد و دست ما هم بسته ميشود در ملاقات روز ١٥ اسفند با دادستان و مدير كل زندان در خواست هايم از جمله كتاب،ملاقات با وكلايم و تلفن به كيانا و علي و شكايت عليه ماموران متعرض را كردم كه با برخورد تند و قهرآميز دادستان مواجه شدم. وقتي استدلال هايم را گفتم دادستان به ماموران امنيتي دستور داد تا من را از اتاق بيرون كنند.
١٢ ارديبهشت امسال داديار و منشي حفاظت و اطلاعات زندان به بند آمدند. داديار توضيح داد كه كليه پيگيري هايش منجر به اين شده كه دادستان اجازه فقط يكبار نوبت تلفن با فرزندانت داده است ولي زمان تماس بعدي مشخص نيست مثلا شايد ٢ماه ديگر شايد هم دیگر تماسی نداشته باشی دادستان گفته بستگي به رفتار تو دارد،متوجه شدم كه تلفن علي و كيانا دست مايه اعمال فشار بر من و بچه هايم شده است پاسخ دادم كه من درخواستي مطابق قانون و حقوق شهروندي و انساني دارم هفته اي يك نوبت در ساعت مشخص. توضيح دادم كه در شرايطي كه من ٥ سال فرزندانم را نديده ام و از تلفن نيز محروم هستم بچه هايم نگران و دلتنگند ولي با شرايط طراحي شده علاوه بر دلتنگي انتظار و اضطراب هم به آنها تحميل ميشود. كودكان من بيش از ١٣سال سن ندارند و در غربت اند سزاوار نيست اين چنين فشار رواني متحمل شوند. داديار گفت دوباره با دادستان صحبت ميكنم .همان روز مديركل سازمان زندان ها را در بازديد از بند ملاقات كردم و درخواست تلفنم را مطرح نمودم كه هرگز مورد قبول مقامات قضايي و امنيتي نشد و ٢٤ ارديبهشت به صراحت اعلام شد كه دادستان با تلفن هفتگي شما با فرزندانتان موافقت نكرده است .
يادآوري ميكنم ار تاريخ ٩٤/٤/٢٦ تا ٩٥/٤/٢٦ پس از يك سال محروميت تلفن فرزندانم بالاخره دست به اعتصاب غذا زدم ١٥روز بعد از اعتصاب رئيس اجراي احكام اوين با حضور وكيل محترمم نامه دادستان را به من ابلاغ كردند آقاي جعفري دولت آبادي دستور داده بودند دو هفته يكبار يك تلفن در سلول هاي انفرادي ٢٠٩ و در حضور نيروهاي امنيتي با بچه هاي ٩ساله ام داشته باشم قاطعانه نپذيرفتم بالاخره بعد از ٤روز تلفن هفته اي يكبار در بند موافقت گرديد.
در شرايط بسيار دشوار و هولناك ابتلا به كرونا در تبعيدگاه پر جفاي زندان زنجان مطلع شدم پس از تظلم خواهي فرزندان بيگناهم و موج حمايت افکار عمومی يكي از مقامات قضايي زندان زنجان اظهار كرده كه من از تلفن با بچه هايم امتناع كردم.
اين جمله همانند نمايش دروغ و توطئه آميز و به دور از هر معيار اخلاقي برنامه تلویزيونی ٢٠:٣٠ حکومت است كه استبداد خود را برملا كرد.
من را به ياد واقع ديگري افتادم آبان ماه ٩٦- ارديبهشت و مهر ماه ٩٨ داديار و ماموران اطلاعات در اوين به ديدارم آمدند و هر سه بار تعهد هاي عجيب و غريب در رابطه با مرخصی قانونی ام از من ميخواستند كه به شدت توهين و تحقير آميز و توطئه آلود بود هر سه بار با درخواست هاي غير قانوني و غير انساني شان مخالفت كردم آيا قوه قضاييه و وزارت اطلاعات ميتواند بگويد ما ميخواستيم به نرگس محمدي مرخصي بدهيم خودش قبول نكرد؟؟؟ به راستي اعمال فشار هاي طاقت فرسا و بعد دروغ و نيرنگ براي چيست؟براي شكستن يك زن زنداني محروم از تمام حقوق اوليه انساني اش.
بدين ترتيب اعلام ميكنم بي اعتنا به نيرنگ و خدعه ى عوام فريبي نهاد هاي بي مرام و بي اخلاق، قانون گريز امنيتي و قضايي به هيچ دستور نا مشروع و استبدادي و مرد سالار وقعي نمی نهم و سر تسليم فرود نمي اورم و براي تحقق حقوق انسانی تلاش خواهم كرد حتی اگر دل و جانم را در آتش استبداد بسوزاند در پايان دختر و پسرم كه حسرت لحظه به لحظه زندگي من هستند و براي درد هجرانشان واژه اي براي توصيفش نميابم طلب ببخشش ميكنم و با يقين و اعتماد و به حق ميگويم:اي عزيزترين هايم ايمان داشته باشيد و با صدای رسا عدالت خواهی کنیم.
نرگس محمدی
زندان زنجان تیرماه ۹۹