چه غریبانه!

او مصدقی صادقی بود که در هر محفل و مجلس ملیون شرکت و خدمتگزاری می‌کرد. جز مصدقی پیر و بیمار استاد شاه حسینی و دو سه مصدقی دیگر، از آنها که انتظار می‌رفت در این خاکسپاری شرکت کنند کس دیگری دیده نمی‌شد.
پس از مدتی انتظار جنازه مردی که یک عمر از مصدق خواهان واقعی بود به بهشت زهرا رسید و در زیر باران شدید بهاری در قطعه ای معروف به قطعه فقرا به خاک سپرده شد. او مصدقی صادقی بود که در هر محفل و مجلس ملیون شرکت و خدمتگزاری میکرد. جز مصدقی پیر و بیمار استاد شاه حسینی و دو سه مصدقی دیگر، از آنها که انتظار می‌رفت در این خاکسپاری شرکت کنند کس دیگری دیده نمی‌شد.
خاکسپاری غریبانه اکبر خرازی ذهن مرا به سوالات دیگری کشاند. راستی چرا در دوران استبداد شاهی برای دفن مصدق در خانه خودش و در تبعیدگاهش فقط چند نفر اجازه یافتند در مراسم شرکت کنند؟ و چرا امسال در دولت به اصطلاح تدبیر و امید باز هم اجازه ندادند مراسم سالگرد درگذشت دکتر مصدق در احمدآباد برگزار شود؟ چرا آقای خمینی آن حرفهای دور از اخلاق و ادب را به مصدق نسبت داد و آقای خامنه ای اجازه نمیدهد مراسم سالگرد مصدق در احمدآباد برگزار شود؟ این همه دشمنی با مصدق و مصدقی ها چرا؟
این شیوه همه استبدادیان است که مانع شناخت مردم از آزادگان می‌گردند ولی تاریخ چیز دیگری می‌گوید. دیکتاتورها میرایند و مردم‌دوستان و آزادگان زنده جاوید.
یاد اکبر خرازی که تا پایان عمر عشق به مصدق و راهش داشت را گرامی میداریم و شادی روانش را آرزو میکنیم.

زنده باد آزادی، پر رهرو باد راه مصدق

مطالب مرتبط

سعید مدنی / زندان دماوند

بی‌تردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتش‌بس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد

رضا خندان / زندان تهران بزرگ

به جرئت می توانم بگویم هیچ حکومتی در تاریخ چنین جفایی نسبت به فرزندان کشورش نکرده است. آن ها مرز وحشی گری، سرکوب و خشونت عریان را جابجا کردند. زندانیانی که ساعاتی قبل، آسیب دیدگان را نجات می دادند، حالا خود، هدف حمله ی نظامیان و مقامات شده بودند

ابوالفضل قدیانی و مهدی محمودیان

لحظاتی را از نزدیک دیدیم که نفس کشیدن در میان آتش و دود و انفجار، خود به یک رویا تبدیل شده بود. زمانی که صدای جنگنده‌ها و بمب‌ها همچون کابوسی بی‌پایان بر سر ما فرود می‌آمد، زنده ماندن تنها آرزویی دست‌نیافتنی بود. هر لحظه ممکن بود صدای انفجاری دیگر، جان هر یک از ما را بگیرد

مطالب پربازدید

مقاله