دلیرثانی؛ مردی چنین میانه میدان

به چهل سالگی نرسیده، دلیرثانی –درکنار دیگر هم‌بندان آزاده و صبور که در جمع‌شان استادان دانشگاه و کنشگران سیاسی پرسابقه، کم نیست- در زندان‌ جمهوری اسلامی به پختگی می‌رسد. بدون جنجال و هیاهو، او پای دیدگاه‌ها و آرمان‌هایش ایستاده؛ از بازجویی‌های زمستان 1388 تا امروز، دلیرثانی وطن‌دوستی و ارزش‌های توحیدی و انسانی را رعایت کرده و پاس داشته است.

.

خرداد که فرامی‌رسد، در فهرست پرشمار زندانیان آزاده‌ی سیاسی، یادکردی از یک «مرد» به «دلیل»ی اولویت می‌یابد: مهندس امیرخسرو دلیرثانی. همراه شهید آزاده، هدی صابر، در اعتصاب غذای مشهور پس از شهادت مظلومانه و تراژیک هاله سحابی.

فرزند خراسان، فعال ملی-مذهبی، عضو جنبش مسلمانان مبارز (به دبیری دکتر حبیب‌الله پیمان)، و عضو کمیته بازداشت‌های خودسرانه، ازجمله حامیان و همدلان جنبش سبز است که نیمه دی ماه 1388، پس از عاشورای خونین، بازداشت و روانه اوین شد.

آن‌چه دلیرثانی را همچون برخی دیگر از زندانیان سیاسی ممتاز می‌کند، وجود کودکی خردسال است، «عرفان». تک پسر دلیرثانی 4 سال بیشتر نداشت که پدر بازداشت شد؛ و اینک از آخرین دیدار با وجود سپری شدن حدود 26 ماه، نتوانسته برای روزی، کنار پدر باشد. دلیرثانی تنها در نوروز 1389 برای یک هفته اجازه مرخصی و حضور کنار خانواده داشت. با وجود عرفان و دیگر مصائب و سختی‌ها و فشارها، مرد آزاده از هنگام بازداشت تاکنون، گامی از ارزش‌هایی که به‌خاطرش پا به حوزه‌ی سیاست نهاده، عقب نگذاشته است.

تیرماه 1389 دلیرثانی در دل‌نوشته‌ای خطاب به عرفان چهار ساله‌اش، دغدغه‌های پدرانه را در کشاکش میان آرمان‌ها و زندگی سیاسی و واقعیت‌ها و زندگی شخصی، چنین توضیح داد: «در این هفت ماهی که من در زندان بوده‌ام، تو رشد کرده‌ای و دور از چشمان پدرت و به دور از محبت و زحماتی که می‌بایست من به تو ارزانی می‌داشتم و نتوانستم، همچون جوانه کوچکی که با امید و صبر و بردباری، سر از خاک برمی‌آورد و با وجود تمام ناملایمات به تدریج رشد می‌کند و با بهره‌گیری از امکاناتی که طبیعت برای او فراهم آورده، بر مشکلات و دردسرهایی که محیط برایش ایجاد کرده، غلبه می‌کند، بالنده و بالنده‌تر می‌شود و به امید روزی که بتواند سایه گستر شود و به بار نشیند، ذره ذره به سمت خورشید می‌رود، تو نیز با وجود مشکلاتی که شرایط اجتماعی، برایت فراهم ساخته و در نخستین سالهای کودکی، تو را از نعمت پدر محروم کرده، صبورانه با بهره‌مندی از محبت‌های مادرت که اکنون جای من را هم پر کرده، رشد کرده‌ای و بزرگتر شده‌ای. با وجود تمام ناملایمات، زندگی همچنان در جریان است…»

این نگاه، و امضای دلیرثانی پای بیانیه‌هایی که زندانیان سیاسی از داخل زندان اوین منتشر کرده‌اند، موجب سخت‌گیری نیروهای امنیتی حاکم بر دستگاه قضایی و اوین علیه جوان آزاده، و احضار وی برای بازجویی و تهدید و اعمال فشار، به انفرادی و بازپرسی و دادگاه انقلاب شده است؛ شیوا فلاح، همسر دلیرثانی از ایستادگی او پای مواضع و مطالباتش گزارش می‌دهد: «امیر تاکید کرده که این مطالبی که در این بیانیه‌ها ذکر کرده‌ایم، خواسته‌های به‌حق ملت است و ما هم جزو ملت ایران هستیم و هیچ چیزی خلاف قانون بیان نکرده و نخواسته‌ایم.»

شعبه ٢۸ دادگاه انقلاب، دلیرثانی را به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور» به چهار سال حبس تعزیری محکوم کرده است. مطابق قانون، او چند ماهی است که می‌تواند به‌دلیل سپری کردن نیمی از دوران محکومیت، از امکان مرخصی یا آزادی مشروط برخوردار شود.

محتمل، اعتصاب غذای او در کنار هدی صابر، یکی از همین دلایل برآشفتگی و سخت‌گیری است. اعتصاب غذایی که با شهادت مظلومانه‌ی هاله سحابی آغاز شد. دلیرثانی حکایت شنیدن خبر تلخ را در اوین، چنین روایت می‌کند: «یازدهم خرداد که روز مراسم تشییع جنازه مهندس سحابی بود به اتفاق در مسجد بند نشسته بودیم و ایشان مشغول مطالعه و نوشتن مطلبی بود که خبر رسید در جریان مراسم مهندس درگیری شده و خانم هاله سحابی مضروب و به شهادت رسیده است. این خبر بسیار غیرمنتظره و ناباورانه بود و به‌طور ناگهانی اعلام شد، به طوری که شهید صابر در حالی که با دو دست سرش را گرفته بود به‌سرعت شروع به قدم زدن کرد و ناراحتی و تاثر عمیق در چهره‌اش به وضوح قابل ملاحظه بود. به‌طوری که تعدادی از دوستان نگران حالش شدند… نزدیک ظهر هوا نسبتا گرم بود كه شهید صابر با شنیدن صدای اذان ظهر و برخلاف همیشه که نماز را در مسجد و با جماعت اقامه می‌کرد، در وسط حیاط زندان بدون پهن کردن زیرانداز، به تنهایی به نماز ایستاد و این نماز تاثیر عمیقی بر ذهن هم‌بندی های وی برجای گذاشت و شاید بسیاری را به یاد نماز ظهر عاشورا انداخت. بعد از نماز شهید صابر همچنان به قدم‌زدن در محوطه ادامه داد و من نیز با وی همراه شدم ابعاد مسئله به حدی بزرگ و باورنکردنی بود که هر دو تا مدتی مبهوت بودیم. شهید صابر به شدت متاثر بود و مرتب می‌گفت کار به جایی رسیده که به مضروب کردن زنان و “زن کشی” دست می‌زنند و ادامه داد؛ “خدا وارد کار اینها شده و بزودی نتیجه‌اش را خواهیم دید.”. در مجموع با صحبت‌های انجام شده به این نتیجه رسیدیم که باید اعتراض خود را به این مسئله و همدردی با بازماندگان را به نحوی ابراز کنیم.»

او در گزارشی از چگونگی اتخاذ تصمیم برای اعتصاب غذا، همراه با هدی صابر، می‌نویسد: «جلسات متعددی به‌صورت دونفره و در مواردی هم با تعدادی از هم‌بندیان داشتیم… تعلق خاطر ما به خانواده‌های ملی-مذهبی این وظیفه را بر دوش ما قرار داده بود که با دقت و حساسیت بیشتر نسبت به دیگران به موضوع بپردازیم. نظر من این بود که همچنان به صورت مستقل و دونفره کار انجام شود و دلایل خود را گفتم که مورد پذیرش شهید صابر هم قرار گرفت. برای شروع اعتصاب نظر ما بعد از انجام مراسم مهندس در 350 بود… شهید صابر مانند همیشه که به‌قول خودشان به “استشاره” قرآن معتقد بود، برای تصمیم نهایی به استشاره پرداخت و بعد با اطمینان و صلابت اعلام کرد که اعلام اعتصاب غذا خواهم کرد… بعد از مراسم سحابی‌ها در روز پنج شنبه 12/3/90 هم زمان با اذان مغرب در مسجد بند 350، من و شهید صابر به تعدادی از هم بندیان اعلام کردیم که اعتصاب غذای اعتراضی ما به صورت نامحدود آغاز شده است… این اعتصاب کاملا سیاسی بود و هیچگونه خواسته شخصی و صنفی نداشت.»

صابر و دلیرثانی بیانیه‌ای کوتاه منتشر و اعلام اعتصاب غذا کردند: «کوته فاصله‌ای پس از وداع مهندس عزت‌الله سحابی سرمایه متبلور و گران‌سنگ مبارزات دراز دامنه سیاسی – اجتماعی ایران، خبر پر زدن هاله سحابی و چگونگی جان باختنش، تکانمان داد. ما دو عضو خانواده فکری – سیاسی ملی – مذهبی در اعتراض به فاجعه روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه ۹۰ و تهاجم منجر به مرگ فرزند اول سحابی بزرگ که مادرصفت و خواهرگونه در خدمت مردمان و آسیب دیدگان وقایع دو سال اخیر میهن بود، از‌ گاه غروب پنجشنبه ۱۲ خرداد ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین بدون طرح هیچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای‌تر می‌زنیم و با آب و چای و قند و نمک، سر می‌کنیم. این اقدام مبتنی است بر تصمیمی مستقل و ما دیگر هم بندیان را به مشارکت در این اقدام دعوت نکرده و به اقدام‌های مشابه نیز فرانمی‌خوانیم. شاید این اقدام ما به سهم خود در شرایط وانفسای وطن مصدق – سحابی، مانع از تکرار این بیدادگری‌ها علیه انسان‌های بی‌دفاع شود. با سلام به دو عزیز از دست رفته و با احترام به مردم ایران و هم بندیان.»

صابر مظلومانه –و حماسی- جان داد و رفت… و دلیرثانی شاهدی شد بر شهادت یار آزاده و معترض؛ «روز 24/3/90 نزدیك ظهر مجدداً به دفتر رئیس بند فراخوانده شدم . آقایی به‌نام «م» كه یكی از معاونت‌های زندان بود هم حضور داشت… من هم اعتراض شدید خود را نسبت به این كه آقای صابر بلاتكلیف در زندان نگهداری می‌شد و بعد از انتقال به درمانگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به او رسیدگی نشده ابراز داشتم… اظهار داشتم، به‌صورت مستقیم مسئله‌ی ضرب و شتم را از زبان خود آقای صابر شنیده‌ام و به این مسئله كاملاً اعتقاد دارم كه ایشان در این مورد هرگز دروغ نگفته است. بعد هم موارد بسیاری از وقایع و احكام ناعادلانه و رفتار نادرستی را كه نسبت به محكومان صورت گرفته بود شرح دادم…»

به چهل سالگی نرسیده، دلیرثانی –درکنار دیگر هم‌بندان آزاده و صبور که در جمع‌شان استادان دانشگاه و کنشگران سیاسی پرسابقه، کم نیست- در زندان‌ جمهوری اسلامی به پختگی می‌رسد. بدون جنجال و هیاهو، او پای دیدگاه‌ها و آرمان‌هایش ایستاده؛ از بازجویی‌های زمستان 1388 تا امروز، دلیرثانی وطن‌دوستی و ارزش‌های توحیدی و انسانی را رعایت کرده و پاس داشته است. همان‌که خود بازخوانی‌اش کرده: «جنبش سبز ایران، امروز تشنه آبیاری اندیشه‌هایی با نگرش انسان محور است و این انسان محوری، علاوه بر توجه و تمرکز بر ارزش‌های انسانی نظیر آزادی و عدالت، به حفظ منافع ملی و ایجاد پیوندی دوستانه و انسان محور با همه نیروهای آزادی‌خواه و ضداستبداد جهان می اندیشد.»

 سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است.

مطالب مرتبط

نویسنده: وسام سعادة | ترجمه: علی سرداری

در مورد جنبش‌ها و نیروهای عربی که مخالف اساس ایده صلح با اسرائیل هستند، پس از ۷ اکتبر و دو جنگ پس از آن وارد یک مصیبت مضاعف شدند: گزینه تضعیف اسرائیل از طریق مبارزه مسلحانه هزینه زیادی داشت و بازگشت آن ناچیز بود، اما از طرف دیگر، این دو جنگ نشان داد که یک ماشین تهاجمی وجود دارد که در بین مردم منطقه زندگی می‌کند و به راحتی نمی‌توان با آن صلح کرد آن چه را که این دستگاه انجام داده، تنها به دلیل تحریک آن تفسیر کنید.

مجتبی نجفی

نقش نخبگان و شهروندانی که توسعه ایران را در صورتی متوازن در به رسمیت شناختن تکثر در بستر همبستگی می دانند در مهار آتش فرقه گرایی مهم است؛ به خصوص وقتی حکومت برنده اصلی جنگ شهروند با شهروند است

صبحي حديدي */ مترجم : علی سرداری

برگزاری این کنفرانس ملی به عنوان یک گام اولیه ضروری تلقی می‌شد که خواسته بسیاری از مردم بود. با این حال، کارکردها و مؤلفه‌های آن در فضای رسانه‌های اجتماعی و نهادهای بین‌المللی مبهم باقی ماند

مطالب پربازدید

مقاله