امروز بر کوشندگان سیاسی سالهای انقلاب است که به صورتی شفاف و صادقانه حوادث روزهای انقلاب را بازگو یا به صورت کتاب نگارش نمایند و حتی با نقد عملکرد خویش پایبندی خود به اصول دموکراسی را در عمل نشان دهند.
بیش از 30 سال از انقلاب 57 و بیش از صد سال از انقلاب مشروطه می گذرد و ایرانیان مانند قوم بنی اسرائیل سرگردان در راه و بی راهه هستند.
در پاسخ به پرسش چرایی این سرگردانی، پاسخهای فراونی داده شده است که در این کوتاه سخن ،قصد تکرار آن را ندارم. بلکه قصد این نوشته اضافه کردن یک سوال است؛«چرا بزرگان نسل انقلاب درباره حوادث سالهای آغازین آن به صورتی هماهنگ سکوت برگزیده اند؟» و تنها هر از چند صباحی یکی از انقلابیون گاهی با نفی انقلاب57 به طور درمانده و با حالتی نادم و خجل، به عذر خواهی از ملت می پردازد بی آنکه بر نقش خود در آن روزگار بپردازد. در حالی که به نظر این قلم، انقلاب نه نقطه شروع جریان آزادی خواهی بوده است و نه نقطه پایان آن. در واقع با انقلاب 57 یکی از موانع اصلی استقرار دموکراسی یعنی سلطنت از بین می رود ولی عوامل دیگر از جمله دستگاه دین و سیستم ارتش و مجموعه ی بازار و … هنوز نیاز به هماهنگی با دموکراسی و فرهنگ آن را دارد. بر این مبنا مسلم است که انقلابیون طرفدار آزادی و استقلال، باید مبازره را ادامه می دادند و این مبارزه ایی است که تا امروز ادامه دارد.
براساس این مقدمه یکی از مسائلی که در ادامه مبارزات حائز اهمیت زیادی است شرح حوادث روزگار انقلاب و به خصوص در بهار آزادی حد فاصل سالهای 57 تا 60 می باشد. در تاریخ ایران حوادثی اتفاق افتاده که دارای نقشی پررنگتر است و تبعات آن ها تا سالیان سال باقی مانده است. این سال ها برهه هایی هستند که بررسی دقیقشان در جهت فهم حوادث بعدی بسیار مهم است و دارای نقشی استراتژیک می باشند. در ایران ،سالهای انقلاب مشروطه، جنبش ملی شدن نفت چنین اهمیتی دارند. به گونه ایی که بدون مطالعه و تحلیل آنها و تعیین تکلیف با آنها نمی توان وارد فضای سیاسی ایران شد. اما حوادث انقلاب و پس از آن به دلیل نزدیک دست بودن و زنده بودن عناصر و افراد دخیل در آن از حتی مهمتر می باشد.
چندی پیش یکی از نشریات داخلی به نام “اندیشه ی پویا” مقاله ایی در باره عملکرد مهندس بازرگان در دوران بهار انقلاب ایران ترجمه و منتشر نمود که با کمی و کاستی هایی نیز همراه بود. سخن نویسنده درباره درست و غلط بودن آن مقاله و یا ترجمه ی آن نیست بلکه پرسش من از دوستان و همفکران ایشان این است که ایا اگر مهندس بازرگان خود به بازگویی آن خاطرات تاریخی و تحلیل و نقد عملکرد خود می پرداخت امروز فرصتی برای کسی باقی می ماند تا راست و دروغ را در هم بیامیزد و ذهن جوانان را آلوده کند.با این حال امروز نزدیکان دولت موقت از جمله مهندس عبدالعلی بازرگان و مهندس امیرانتظام وظیفه دارند که مردم را در جریان جزئیات عملکرد مرحوم بازرگان و دولت موقت قرار دهند.
مسلم است که کسانی چون مهدی بازرگان جزء نخبگان و افتخارات ملت ایران هستند زیرا جدا از این که در زندگی شخصی و عملی خود موفقیت کسب نموده، تبلور خواسته های آزادی خواهانه ی ایرانیان نیز هستند ولی باید پذیرفت که نقد هایی نیز بر تفکر و عملکرد او و دیگران وارد است.
مدتهاست که نخبه گرایی نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان سیاست به تفکری غالب تبدیل شده است. به گونه ای که اگر مرامی خارج از دایره نخبه گرایی باشد در نظر نمی آید! اما در کشور ما ایران، به خصوص در صد سال اخیر همیشه این جنبشهای عمومی بودند که حادثه ساز و تاریخ ساز شده اند. از این منظر، بازرگان همچون بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران نتوانست با انقلاب 57 رابطه برقرار نماید. شاید اگر نخبه محوری در تفکر ایشان چنان بارز نبود، از پذیرش حکم آقای خمینی بدون نظر مردم ،تایید قانون اساسی به نظر نخبه ها و حتی گفتگو با آمریکاییها به صورت مخفی سر باز می زد و دست آخر از حضور و همهمه جنبش های اجتماعی آنقدر کلافه و خسته نمی شد که مستاصل استعفا دهد!
به هر رو جان سخن این قلم این است که امروز بر کوشندگان سیاسی سالهای انقلاب است که به صورتی شفاف و صادقانه حوادث روزهای انقلاب را بازگو یا به صورت کتاب نگارش نمایند و حتی با نقد عملکرد خویش پایبندی خود به اصول دموکراسی را در عمل نشان دهند.
با دلایل مشروح در زیر حتی انتظار می رود که در این راه ابتدا جریان های ملی پیشقدم شوند:
1- بسیاری از حوادث مهم که نقش مهمی در سرنوشت سیاسی اجتماعی ایران داشته و دارند در اختیار مردم و به خصوص جوانان و مسئولان امور قرار می گیرد. در این صورت، دیگر شاید کسی نتواند از دروغهایی نظیر دوران طلایی امام و عملکرد شاهنشاه و یا آقای بختیار و …سخن بگوید و باعث انحراف جنبشها و تکرار تجربه های شکست خورده شود.
2- به دیگر کوشندگان سیاسی آن زمان که عملکردی نامناسب داشته اند این پیام را می رساند که خودانتقادی از عملکردشان نه تنها خودکشی سیاسی نیست بلکه آغازی است جدی برای کمک به مبارزات و اطمینان از ارتقا جایگاه اجتماعی شان. مثال روشن در این زمینه تحول جایگاه اجتماعی آقایان موسوی و کروبی در جنبش سال 88 بود. به طوری که این دو کاندیدای ریاست جمهوری که خودشان سالیان دراز در جهت استقرار استبداد کوشیده بودند در مسیر جنبش عمومی نه تنها از سوی مردم بخشیده شدند که حتی بدل به قهرمانهای ملی گشتند.اگر چه از نظر نگارنده یکی از مهمترین عواملی که مانع از ادامه جنبش سبز شد، عدم تعیین تکلیف و بیان شفاف مواضع شان با سالهای بهار آزادی انقلاب و دهه 60 بود، چه بسا در این صورت پتانسیل اجتماعی به مراتب بیشتری به حمایت از جنبش سبز می پرداخت!
3- با این کار فرهنگ دموکراسی به صورت عملی به نسل جدید آموزش داده می شود. فرهنگی که باید حاوی عنصر “جبران خسارت” باشد؛ «اگر کسی اشتباه کرد باید شجاعانه عذر بخواهد و سعی در جبران کند».اگر چه این روزها مردم ایران در زندگی عادی خود راحتتر از روشنفکران از یکدیگر عذر خواهی و طلب بخشش می کنند!
4- با باز تعریف و نقد حوادث بهار انقلاب، زمینه برای ایجاد یک اتحاد ملی میان گروهها و افراد طرفدار آزادی و استقلال فراهم می گردد. بسیارند جوانانی که هر روز از خود و روشنفکران می پرسند «چرا گروههای سیاسی و افراد ملی و آزادی خواه نتوانسته و نمی خواهند که در قالب یک جبهه متحد به سازماندهی بپردازند؟» به نظر نگارنده پاسخ این پرسش قطعا در تعین تکلیف با حوداث بهار آزادی نهفته است. برای مثال بسیاری از دوستان و اساتید ملی-مذهبی از جمله آقای اشکوری تا کنون حاضر نشده اند عملکرد و تحلیل سیاسی خود در سال های 60 ، هنگامی که نماینده ی مجلس اول بود را به چالش بکشدو پاسخ دهد که طبق چه تحلیلی در خرداد 60 آن رای را داد؟ و یا آقای دکتر حبیب الله پیمان در رابطه با تحلیل خود در رابطه با حزب جمهوری و حزب توده و رابطه اش به آنها تا کنون سخنی به میان نیاورده اند. و یا حتی آقای لطف الله میثمی در راستای حمایت از تسخیر سفارت آمریکا و دلایل آن حمایت هیچ نقدی ارائه نداده اند !عملی که اکنون با انتشار اسناد متعدد مشخص شده که به غایت اشتباه بوده است.
در پایان به این بزرگان حاضر در انقلاب خاطر نشان می نمایم که زمانِ عمل، برای انسان محدود است و بی پایان نیست و به قول شهید هدی صابر اینک “دوره در دست ماست”. فردا در غیاب شما، دیگران به نقد تاریخ و عملکرد شما خواهند پرداخت که در آن صورت شاید شاهد روایت های و تحلیل های نادرست از عملکرد شما باشیم. از سوی دیگر نیز سند تاریخی مستدل تری از خود بر جای خواهید گذاشت و این تاریخ است که بر آن قضاوت خواهد نمود.
15 بهمن 1391
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاههای گوناگون است.