مصطفی برغوتی | مترجم: علی سرداری

چرا اسرائیل در یک بحران تاریخی قرار گرفته است؟

مصطفی برغوتی دبیرکل جنبش ابتکار ملی فلسطین، پزشک، فعال، نویسنده و یکی از بنیانگذاران مقاومت مردمی و نهادهای مدنی در جامعه فلسطین می باشد. او در سال 2006 به عضویت شورای قانونگذاری انتخاب شد و در انتخابات ریاست جمهوری سال 2005 نامزد شده و در رتبه دوم قرار گرفت. نامزد جایزه صلح نوبل نیز بود

76سال پس از استقرار اسرائیل بر ویرانه‌های حقوق و سرزمین‌های مردم فلسطین، اسرائیل همچنان از بحرانی به بحران دیگر می‌رود و همانطور که منطقه و در واقع همه نیروهای عدالتخواه و آزادی بشر در سراسر جهان درگیری شدید رهبران آن  را با کشورها و جنبش های همبستگی با مردم فلسطین دیدیم،  تضادهای عمیق داخلی خود را با حملات بیشتر و رویکردی خصمانه تر نسبت به مردم فلسطین و ملت‌های فلسطین برطرف می‌کند.

اگر جنایات جنگی اسرائیل که از 7 اکتبر 2023 در نوار غزه در برابر یک نیروی کوچک مقاومت مرتکب شده از جمله جنایت نسل کشی که طی نه ماه حدود پنجاه هزار فلسطینی را کشته است ،این رقم بیش از 50 درصد فلسطینی هایی است که در 76 سال توسط اسرائیل کشته شده اند. بحران اسرائیل این بار بیشتر از همه بحران هایی است که قبلاً تجربه کرده است، تجاوز جنایتکارانه تنها شاخص این امر نیست، زیرا اسرائیل مجبور به جنگی شده که بیش از 256 روز طول کشید و هنوز هم ادامه دارد، جنگی علیه یک نیروی مقاومت کوچک در منطقه جغرافیایی بسیار کوچکی مانند نوارغزه بدون آن که موفق به فتح آن شود.  این در مقایسه با شکست سه ارتش بزرگ عرب در چند روز در سال 1967، قوی‌ترین گواه بر میزان انحطاطی است که نظریه استبداد و برتری قاطع نظامی مديريت اسرائيل در جنگ غزه و نیز عمق بحراني است كه نه تنها ارتش اسرائيل بلكه دامنگير کل نظام حاکم صهیونیستی شده است

برخلاف شیوه مدیریت فشرده، برنامه ریزی دقیق و واکنش سریع به حوادث ناگهانی که در جنگ های 1967 و 1973 شاهد بودیم، اسرائیل این بار به دلیل چهار عامل در مدیریت جنگ دچار تزلزل شده است:

نخست، ناتوانی در غلبه بر جنگ. شوک ناشی از رویداد 7 اکتبر که نشان دهنده ضعف برنامه ریزی و اختیار و مدیریت ضعیف بود و مهمتر از همه، مدیریت ضعیف سیاسی که در توهمات خود فرو رفته بود. به جای تکرار آنچه پس از جنگ اکتبر (1973) رخ داد، زمانی که اسرائیل از شر رهبران شکست خورده خلاص شد و آنها را جایگزین کرد، امروز شاهد تثبیت رهبری سیاسی و نظامی هستیم که در 7 اکتبر شکست خورد.

اسرائیل نبرد بر سر نوار غزه را از روی انتقام و نفرت کور انجام می دهد که بخش بزرگی از آن ناشی از احساس عمیق شکست آن است.

دوم: اسرائیل نبرد در نوار غزه را به انگیزه انتقام و نفرت کور انجام می دهد که بخش عمده ای از آن ناشی از احساس عمیق شکست آن است و در نتیجه  شاهد کاهش حیله گری و دقتی است که مشخصه جنگ های قبلی خود بوده . اعمال احساسات انتقام جویانه ای خسارات اخلاقی و سیاسی بی سابقه ای را به همراه داشته و  برای اسرائیل بسیار گران تمام شده است.

سوم: به قدرت رسیدن فاشیسم در اسرائیل، با پایگاه شهرک نشینان آن در کرانه باختریکه توانسته به  رهبری ارتش و سیستم امنیتی نفوذ و به گونه ای بی پروا تصمیم گرفته و اقدام نماید. فرمول غالب در سیاست اسرائیل که همچنان تحت کنترل شدیدتر ادامه دارد.

چهارم: جایگزینی رهبری فردی نتانیاهو که به دلیل فساد مالی تحت تعقیب قرار گرفته و تهدید به سقوط است  به جای سبک رهبری مبتنی بر منافع جمعی اسرائیل به دلیل شکست در 7 اکتبر و ناکامی در دستیابی به اهداف در نوار غزه. در نتیجه منافع شخصی همچنان محرک اصلی تصمیمات نتانیاهو بوده وبه همین دلیل او اصرار او بر طولانی شدن جنگ برای سرپوش نهادن بر شکست استراتژیکش دارد. زیرا می داند که پایان آن به معنای پایان کار سیاسی اوست. طنز تلخ در اینجا در رفتار خود نتانیاهو نیست، زیرا از یک فرد خودشیفته، بی پروا، متعصب و افراطی که شخصاً مسئول خنثی کردن هر تلاش یا توافقی برای دستیابی به راه حل های سیاسی بوده و هست ، حتی اگر از سوی فلسطینی ها ناعادلانه باشد، همین انتظار هست.

امروز به نظر می رسد که نظام صهیونیستی قادر به اصلاح و توقف مسیر ویرانگر نتانیاهو که افراطی تر از نماد افراط گرایی و تجاوزگری اسرائیلی یعنی آریل شارون نمی باشد.

واقعیت تلخ این است که نظام صهیونیستی که قبلاً توانایی اصلاح مسیر خود، اشتباهات و شکست رهبران و قربانی کردن آنها حتا اگر نمادهای تاریخی باشند مانند موشه دایان و گلدا مایر، را داشت تا حد کشتن اسحاق رابین، در اصلاح مسیر ویرانگر نتانیاهو و توقف آن ناتوان به نظر می رسد. دلایل این امر دو چیز می باشد:

نخست ضعف خود جنبش صهیونیستی با بدتر شدن آن و تشدید اختلافات داخلی در صفوف آن و آغاز پیری آن. ثانیاً تغییر آشکار و علنی به سمت نژادپرستی فاشیستی در چشم تمام جهان است که بیانگر عدم دستیابی به اهداف سیاسی با ابزارهای قدیمی و فریبکاری است که همیشه مشخصه جنبش صهيونيستي با اين ادعا بوده كه اسرائيل قرباني هميشگي منازعات بوده و هست.

 چرخش به سمت فاشیسم و تسلط تئوری حل مناقشه با نیروی مخرب که نه تنها از سوی احزاب صهیونیستی حاکم، بلکه از سوی اپوزیسیون نیز پذیرفته شده است، نشان دهنده یک بحران لاعلاج در تفکر سیاسی است. ریشه عمیق همه این مظاهر بحران در بزرگترین شکست جنبش صهیونیسم نهفته است که ایدئولوژی، سازماندهی و جنگ‌های آن مبتنی بر دیدگاه «مردمی بدون سرزمین در برابر سرزمین بدون مردم» بوده است.

مشکل جنبش صهیونیسم هرگز اتحاد جماهیر شوروی، مصر، عراق، سوریه یا ایران نبوده، بلکه مشکل آن مردم اصیل و سرسخت فلسطین بوده که حاضر به هلاکت، یا تسلیم نشدند و تجربه مردمی را تکرار کردند که استعمار نتوانست آنها را بشکند و از دستیابی به آزادی بازدارد.  آغاز بحران واقعی آنها زمانی نبود که در تهاجم 1967 پیروز شدند بلکه  روند آوارگی و تبعید یک ملت  را که در سال 1948 انجام دادند، ناکام ماندند ، زمانی که موفق شدند 70 درصد مردم فلسطین را آواره کنند.

اگرچه بخشی از جمعیت کرانه باختری در سال 1967را اخراج کردند، اما اکثریت قریب به اتفاق از تجربه 1948 آموختند و بر ماندن اصرار داشتند. امروز ساکنان شجاع نوار غزه با وجود زشتی قتل‌عام‌های مرتکب شده علیه آنها و ویرانی عظیمی که خانه‌ها، اموال و مؤسساتشان در معرض آن قرار گرفت، نمونه‌ای از پایداری و بقای خارق‌العاده را ارائه می‌دهند. ناکامی اسرائیل در اجرای هدف اصلی تجاوز به نوار غزه و پاکسازی قومی آن بیانگر دقیق ترین بیان شکست تاریخی کل جنبش صهیونیستی است.

نظام صهيونيستي، حمايت كنندگان و تباني كنندگان از آن، براي پنهان كردن بحران خود، به جفا و حتي جنايت خود ادامه خواهند داد.  

درست است که این سرزمین را با نیروی نظامی و قتل عام به تصرف خود درآورد، اما نتوانسته از مردم این سرزمین خلاص شود از همه مهمتر در این مسیرنیز شکست خورده که با وجود هفت میلیون پناهنده از دیاسپورا که از بازگشت به وطن خود محروم هستند، در سرزمین تاریخی فلسطین کمی بیشتر از تعداد یهودیان اسرائیلی شده است تا اینکه اسرائیل شروع به التماس برای آوردن مزدوران از سراسر جهان کرد و به آنها وعده شهروندی اسرائیل داد تا با کمبود عددی در ارتش خود مقابله کند و به معضل جمعیتی رسیدگی نماید.

از قضا، منشور نسل کشی که با حمایت آمریکا و صهیونیست ها در پاسخ به جنایت هولوکاست نازی ها علیه یهودیان تهیه شد، همان منشوری است که امروز اسرائیل را که در اتحاد با قدرتمندترین نیروهای فاشیست، نژادپرستی و نازیسم در جهان جدید هستند، به دلیل ارتکاب جنایت نسل کشی علیه مردم فلسطین تحت پیگرد قرار می دهد.

نظام صهيونيستي، حاميان و تباني كنندگان از آن، براي پنهان كردن بحران خويش كه درماني ندارد، مانند هر رژيم ظالمی درتاريخ بشر، به غلو و حتي جنايت ادامه خواهند  .داد

منبع: العربی‌الجداید 

مطالب مرتبط

صبحي حديدي */ مترجم : علی سرداری

برگزاری این کنفرانس ملی به عنوان یک گام اولیه ضروری تلقی می‌شد که خواسته بسیاری از مردم بود. با این حال، کارکردها و مؤلفه‌های آن در فضای رسانه‌های اجتماعی و نهادهای بین‌المللی مبهم باقی ماند

مهدی رجبی

گذشته از انگیزه های مختلف و برداشت های ناهمساز در برخورد با این جنگ، واقعیتی که بگونه یی تردید ناپذیر فراروی ما سربلند می کند، همانا شکسته شدن فضای ژئوپولیتیک یک قطبی به رهبری آمریکا و فراز آمدن جهانی چند قطبی است که دربردارنده پدیده یی تازه و بی سابقه، یعنی سربر کشیدن اروپا در برابر امریکاست

نویسنده: د. فيصل القاسم | مترجم: علی سرداری

ما هرگز نمی‌توانیم مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را با تقسیم سرزمین‌های خود و تکه‌تکه کردن آن ها به کانتون‌ها، ایالت‌های کوچک و تحت‌الحمایه برای انتقام از این یا آن رژیم حل کنیم.
این یک راه حل نیست، بلکه تلاشی برای تخریب و تکه‌تکه کردن وطن است. به جای تکه‌تکه کردن کشورمان و تکه‌تکه کردن آن، به دموکراسی واقعی متوسل شویم و یک دولت شهروندی بسازیم که بتواند همه تضادها، فرقه‌ها، دکترین‌ها و نژادها را گرد هم آورد و آن ها را در یک بوته ذوب کند.

مطالب پربازدید

مقاله