نویسنده: بشار نرش |مترجم: علی سرداری

نگاهی به دولت سایه یا پنهان در آمریکا

اگرچه دولت در مفهوم سنتی خود، متشکل از قلمرو، مردم و حاکمیت، برای مدت طولانی بر ادبیات علوم سیاسی تسلط داشت، توسعه مفاهیم و ادبیات مدرن، مدل‌های بسیاری از دولت را با نام‌های مختلف ایجاد کرد که باعث ایجاد رابطه بین دولت و جامعه از یک مدل به مدل دیگر متغیر شود؛ مانند دولت شرکتی، دولت شکست خورده، دولت نرم و دولت رانتی، که علاوه بر مفهوم دولت عمیق که یکی از مفاهیم مهمی است که به درک ماهیت برخی از دولت ها کمک می کند.
این مفهوم در چارچوب کلی خود به دولت امنیتی اشاره دارد که در آن شبکه‌های منافع و فساد در میان ارتش، بازرگانان، قوه قضائیه و اعضای شوراهای قانونگذاری نفوذ می‌کند و در قدرتی که مستقل از رهبری سیاسی رسمی دولت عمل می کند و از طریق ساختارهای خاصی مانند وزارت دفاع، خدمات امنیتی، موسسات صنعتی نظامی و موسسات رسانه ای بزرگ حرکت خواهد کرد.

این شرایط مانند یک دولت در یک دولت بودن است و این حالت دارای دو وجه است، اول این که توسط افراد و گروه هایی که در نهادهای دولتی، اتحادیه ها و غیره سمت دارند اعلام و بیان می شود تا روند کنترل تصمیمات دولتی را تسهیل کنند و دوم حالت اعلام نشده است و به طور مخفیانه حرکت می کند و با هدف خنثی کردن هرگونه نقشه ای که علیه دولت موجود است و هر رژیم جدیدی که بخواهد موجودیت آن را سرنگون کند یا نقشه موازنه ها و مراکز قدرت و کنترل درون خود را تغییر دهد، نفوذ می کند.

در مورد آمریکا، با بررسی بسیاری از متون رایج آمریکایی که به مفهوم دولت عمیق پرداخته اند، متوجه می شویم که به طور کلی به معنای وجود گروهی نامرئی و عمیقاً ریشه دار است که مشمول پاسخگویی یا پاسخگویی نیست و کنترل کننده دولت است.
این دولت بر اساس قانون اساسی و قانونی از دو دایره تشکیل شده و در زیر پوسته سطحی نظام دموکراتیک موجود پنهان شده است؛این بخش عمیق تر، اول آن که پایه است، هسته محکم این دولت را تشکیل می دهد و از درون بوروکراسی دولتی می آید و شامل مقامات غیر منتخب است که در مناصب دائمی کار می کنند و مناصب مهم و محوری را در سیستم اداری-امنیتی دولت اشغال می کنند؛ مانند وزارتخانه های دفاع، امنیت داخلی، دادگستری و دارایی، و علاوه بر این، مقاماتی از سازمان ها هستند. آژانس، سرویس اطلاعاتی، و اداره تحقیقات فدرال.

در مورد حلقه دوم، اما این حلقه اضافی است که با گسترش آن از طریق شبکه ای از تونل ها که در بخش های حیاتی کشور نفوذ می کند، تلاش می کند تا یک نخبه سازگار در اندیشه و بینش ایجاد کند و جهت گیری، با هدف حفظ فرمول کلی این اجماع، که شامل سیاستمداران کهنه کار، چهره های فعلی و سابق، شخصیت های تاثیرگذار در بازار مالی و بخش تجاری، به ویژه از آن دسته از شرکت های غول پیکر مرتبط با دولت با بزرگ، متحد شدند و هم چنین قراردادهای جاری، حوزه های هنری و رسانه ای، روسای دانشگاه ها، اساتید مهم و اعضای معتبرترین مراکز پژوهشی و تحلیلی کشور، که به آنها قدرت نفوذ عظیمی می دهد که هیچکس نمی تواند با آن، سیاستمداران منتخب آن را دور بزنند یا حتی نادیده بگیرند.

در تاریخ آمریکا، ما شواهد زیادی مبنی بر تثبیت دولت عمیق زیر پوسته اصلی را در نظام سیاسی آمریکا را مشاهده می کنیم، که حتی توسط جورج واشنگتن، اولین رئیس جمهور آمریکا در سال 1789، و چهارمین رئیس جمهور آمریکا، جیمز مدیسون، در سال 1809، ابراز شده اند و در مورد خطرات آن گفته شده است.

کما این که تبدیل شدن قدرت نظامی به ابزاری برای استبداد، آزادی را محدود می کند  و در این مساله وجود دارد.
البته بعدها نیز با سخنرانی تئودور روزولت در سال 1901 در مورد “دولت نامرئی” و هشدار سی و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده در مورد خطرات نفوذ سیاسی فزاینده، نشانه های آن بیشتر دیده شد.
مجتمع نظامی-صنعتی نیز در مورد آزادی آمریکایی ها و دموکراسی کشورشان، واکنش نشان داد ؛ تا این که چهل و پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، نیز در مبارزه با مخالفان دموکراتیک خود جرقه واژه «دولت عمیق» را زد.
پس از صحبت‌های واضح و صریح ترامپ در مورد دولت عمیق در آمریکا، که متشکل از دستگاه دولتی اداری بوروکراتیک و احزاب و جامعه امنیتی و برخی دموکرات ها و لیبرال های است که همه وفادار به رئیس جمهور سابق باراک اوباما و رسانه های لیبرال هستند و اتهام او به توطئه علیه خودش و تقلب در انتخابات، این مفهوم  در فضای عمومی آمریکا فراگیرتر از قبل شد.

ذهنیت آمریکایی و گفتمان سیاسی رایج به همین دولت عمیق اکنون در این کشور تا جایی پیش رفته است که حدود 60 درصد آمریکایی‌ها  بر این باورند که واشنگتن تحت کنترل دولت عمیق است.
اما در پایان، باید گفت که ایده «دولت عمیق» در ایالات متحده بخشی از یک بحث گسترده تر در مورد قدرت و نفوذ در نظام سیاسی آمریکا است، و این که آیا به عنوان یک واقعیت پنهان در نظر گرفته می شود، یا خیر نیز فعلا همانطور  است که چندین نظرسنجی نیز در گذشته آن را نشان داده اند و باور به آن وجود دارد.

در چند سال اخیر (و یا شاید صرفاً تنها بر اساس روایتی در یک تئوری توطئه ساختگی، همانطور که برخی دیگر ادعا می کنند)، اما نشانه های یک نگرانی شدید در بخشی از مردم آمریکا در مورد این که چه کسی واقعاً سیاست های کشور را کنترل می کند و مسیر آن را تعیین می کند، دیده می شود.

منبع: العربی الجدید

مطالب مرتبط

نویسنده: حسين مجدوبي |مترجم : علی سرداری

واشنگتن نیز فراتر از همه این‌ها معتقد است، از گسترش موشک‌های مافوق صوت و در اختیار داشتن آن‌ها توسط تعدادی از کشور‌ها می‌ترسد، و می تواند همانطور که در حال حاضر در مورد موشک‌هایی که ایران و ترکیه تولید می‌کنند و نقش آن‌ها در جنگ روسیه و اوکراین اتفاق می‌افتد، برای آمریکا باعث دردسر شود.

عبدالله خلیفه الشیجی | مترجم: علی سرداری

اسرائیل نزدیکترین، قویترین و بزرگترین متحد خود را  بیش از یک سطح تحریک کرده است. علیرغم اینکه ایالات متحده یک ناوگان دریایی را در دریای مدیترانه و دو ناو هواپیمابر با کشتیهای همراه آنها و هزاران تفنگدار و سرباز آمریکایی را در خلیج فارس بسیج میکند تا ایران را از انتقامگیری علیه اسرائیل بازدارد، نتانیاهو همچنان به تحریک و به چالش کشیدن بایدن ادامه میدهد. میانجیها با هدف طولانی کردن و گسترش دامنه جنگ بیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از پذیرش هرگونه پیشنهاد آمریکایی امتناع می کنند.

مهسا تاجیک

گرچه عقلانیت اروسی به این دلیل که لبریز از "شهوتِ بودن" و "سودای زندگی" است، امروز قابلیت پس زدن و اعراض از سلطه و استبداد دینی را دارد، اما چون مهار نخورده است و  ابعاد ناهوشیار و تکانشی اش والایش نشده است، بعید بنظرنمی رسد که فردا و فرداها خود شکل فجیع تری از سلطه را بازتولید کند چرا که هر نوع خردی که دیالکتیک میان دو بخش روح و نفس انسان را نادیده بگیرد، راه را برای تحولی اصیل  و زاده شدن انسان های نو سد می کند. ممکن است در عرصه سیاسی فرم ها و نظام ها تغییر کنند اما در واقع انسان تازه ای متولد نمی شود. فرم ها نو می شوند و انسان ها در کهنگیشان می پوسند. اساسا نوزایی در دیالکتیک میان نفس و روح اتفاق می افتد. هم رویکردی که قائل به معنویتی خشک و خالی و فرمالیته و ظاهری و متشرعانه باشد و در آن نفس و میل و معنویت راستین نادیده گرفته شود (مانند عقلانیت فقاهتی کنونی) و هم رویکردی که در آن برای نو شدن خاستگاه لیبیدویی و مادی در نظر می گیرد و حتی زیبایی و معنا را با شاقول امر مادی می سنجد(مثل عقلانیت اروسی) هر دو محکوم به شکست است و انسان را ناتوان از نو شدن می کند. در غیاب انسان نو، سلطه وقت را مغتنم می شمارد و خود را نونوار می کند و بارها و بارها رخ می نمایند.

مطالب پربازدید

مقاله