منافع ملی و منافع مردم

دنیای امروز، دنیای منافع ملی کشورهاست. منطقاً انتظار میرود دولتها اعم از اینکه در صحنه جهانی در ردیف دوستان یا دشمنان ما باشند، مواضع و تصمیماتشان جز بر مبنای منافع ملیشان نباشد. در ایران نیز تمامی جناحهای سیاسی فارغ از همه اختلافاتشان ادعا میکنند که در پی تامین منافع ملی هستند؛ اما آیا همه آنها مراد واحدی از منافع ملی دارند؟ درواقع در تعیین مصادیق منافع ملی باید دید چه کسی در حال تعیین و تعریف این منافع است.
سیاستمداران فقط درصورت عمل در راستای منافع ملی به بهبود وضعیت و قدرت کشور یاری میرسانند. اما از دیدی دیگر منافع ملی سلسله ارزشهایی است که برآیند نظرهای مختلف و گاه متناقض گروههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی درون مرزهای یک کشور است و به عبارتی منافع مشترک کلِ جامعه محسوب میشود. صحبت از منافعِ ملی سخن از ارزشهایی است که بسیاری یا شاید همه ی اعضای یک جامعه بر آن صحه میگذارند. با این اوصاف، اجماع درباره منافع ملی اهمیت فراوانی دارد.
گروهی از صاحبنظران به موازات منافع ملی بر مفهوم مسئولیت ملی تأکید میکنند. بر پایه این نگاه مسئولیت ملی دولتمردان، آنها را موظف به تامین رفاه شهروندان میکند. پایه هنجاری این نگاه -که دولتمردان تنها مسئول منافع ملی کشور خود هستند- در نظریه تعهد سیاسی است. مطابق این نظریه حکومت چه حاصل یک قرارداد اجتماعی یا تحول تاریخی باشد، چه با تصرف و یا هر شیوه دیگر شکل گرفته باشد، در جایگاه یک جامعه سیاسی خودبسنده مسئول سلامت، رفاه و توسعه ی یک ملت است؛ مجموعهای که از لحاظ اخلاقی مقدم بر هر تعهد ایدئولوژیک یا اتحاد بینالمللیی است که متعاقبا ممکن است به آنها بپیوندد.
منافع ملی هم بر حفظ بقاء و امنیت کشور و هم بر تأمین رفاه ساکنان آن استوار است. بر این اساس، منافع ملی ایجاب میکند یک دولت فقط در برابر شهروندان خود مسئول باشد. این دیدگاه مفهومی ثابت، مشخص و محدود از منافع ملی مطرح میکند و نسبت به اتخاذ اهداف نامحدود، ارزشهای اخلاقی و ایدئولوژیک حاکم مسلط به عنوان اهداف سیاست داخلی و خارجی و کاربرد و تعمیم آن به دولتها هشدار میدهد.
حدود یک صد سال است که ما با مفاهیمی این گونه همانند «منافع ملی، امنیت ملی، ملیت، هویت ملی و اهداف ملی» رو به رو هستیم. طرح مقولهای به نام «منافع ملی» همواره ربط وثیق و تنگاتنگی با قدرت حاکم و یا «گفتمان» حاکم داشته است. به عبارت دیگر صورتبندی مفهومی منافع ملی در این مرز و بوم، همواره ساخته و پرداخته قدرت بوده است و بیان گزارههای جدی درباره «منافع» و «ملی» بودن آن، همواره در اختیار جامعه نخبگان و نه جامعه مردمان. از این رو با آمد و رفت نخبگان و فراز و فرود گفتمان مسلط، این مفهوم نیز در معرض دگرگونی و گاه دگردیسی ژرف قرار گرفته است.
با وقوع انقلاب اسلامی و با توجه به اینکه سیاست خارجی به شدت متأثر از اسلام و اصول اعتقادی آن به عنوان مبنای اصلی نظام حاضر است، منافع ملی از منظری عقیدتی تبیین شده است. در دولت ملی، تفکیک داخل و خارج امری روشن است. آنچه در داخل مرزهای تعیین شده قرار دارد، داخلی و آنچه بیرون آن است، خارجی محسوب میشود؛ اما در اسلام، هرکس و هر چیز داخل دایرهی اعتقادی باشد مسئلهای داخلی است. از همین رو در حالی که در دولت ملی، منافع ملی همچون ستاره راهنما راه و مسیر ملتها را مشخص میکند، در سیاست دولت اسلامی چراغ راهنما، رسالت نجات همه انسانها و در نهایت، جهانگیر شدن اسلام است. چنین است که مهندس مهدی بازرگان گفته بود: «هدف اتخاذی دولت موقت خدمت به ایران از طریق اسلام بود، در حالی که هدف امام خمینی خدمت به اسلام از طریق ایران بود». دولت موقت و شخص نخست وزیر، به رغم اینکه متعهد و کاملا مذهبی بودند، بافت فکریشان معطوف به ارزشها و معیارهای ملی بود.
موضوع اساسی امروز ما به نحوی چگونگی تعریف و تعیین این ارزشهای مهم و حیاتی است. از منظر ملی جمهوری اسلامی ایران دولت ملتی است که دارای ماهیتی ملی و سرزمینی است و اصل بنیادین و چراغ راهنمای سیاست خارجی آن نیز منافع ملی یا منافع عموم مردم است و این منافع ایرانی باید بر مصلحت امت اسلام اولویت داشته باشد؛ لذا مصالح اسلامی فقط زمانی که در طول منافع ملی باشد و با آن تعارض پیدا نکند قابل پیگیری است. تنها عنصر هویتبخش ایرانی بودن است که همین ایرانی بودن مرز بین خودی و دیگران را نیز مشخص میکند؛ بنابراین منافع ملی جمهوری اسلامی ایران باید در اهداف و منافع ملی محدود شود که تحقق آن در گروه تحقق منافع دفاعی و اقتصادی یعنی رفاه و برخورداری مردم و تامین عدالت اجتماعی است.
http://t.me/iranfardamag