«خليل العناني» اهل مصر و استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه «جان هاپکینز» در این کشور است. او هم چنین به عنوان محقق ارشد در موسسه خاورمیانه نیز حضور دارد و در دانشگاه دورهام بریتانیا به عنوان محقق مهمان در موُسسه بروکینگز نیز فعالیت میکند. «خليل العناني» همچنین کتابهایی در مورد اخوان المسلمین از جمله پیری با زمان دست و پنجه نرم می کند و… منتشر کرده است. از این نویسنده اخیرا مقاله «اسرائیل آخرین پناهگاه اقتدارگرایان عرب است»منتشر شده که آقای علی سرداری آن را به فارسی برگردانده است.
متن:
در خبری که وب سایت آمریکایی «اکسیوس» منتشر کرده، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، از اسرائیل خواسته است که ارتش سودان را ترغیب کند تا به کودتای نظامی پایان دهد.
در خبر دیگری که وبسایت اسرائیل «والا» منتشر کرد نیز آمده است: «هیات اسرائیلی شامل عناصر سرویس اطلاعاتی (موساد) پس از اعلام تصرف قدرت توسط ارتش، مخفیانه از خارطوم، پایتخت این کشور بازدید کرده اند. یک دیپلمات غربی به این سایت گفت که هیات اسرائیلی با ژنرال محمد حمدان داگالو (همدی)، معاون شورای حاکمیت سودان و مسئول نیروهای «حمایت سریع» در خارطوم دیدار کرده است. همدی که روابط خوبی با موساد دارد، هفتهها قبل از کودتا در رأس یک هیات نظامی سودانی به اسرائیل سفر کرده و با مقامات شورای امنیت ملی اسرائیل با دیگر طرفها در دفتر نخستوزیر اسرائیل ودرتل آویو دیدارهایی داشتند.
به این ترتیب اسرائیل به منظور مقابله با نشست اضطراری سران عرب در خارطوم که در بیست و نهم اوت 1967 برگزار شد و در آن زمان به عنوان اجلاس سه تا نه (بدون صلح، بدون به رسمیت شناختن و بدون مذاکره)، برگزارش شد را با «دشمن صهیونیستی» شناخت.حاکمان و رهبران عرب در آن عصر معمولا «اعلیحضرت، بزرگوار، جناب عالی» نامیده می شدند و این خط دفاعی اصلی رژیم های اقتدارگرای عرب، درمواجه شدن با مردم و جوانان آن ها است.
و چه تناقضی است، میانجی مورد اعتماد برای مداخله و میانجیگری بین فرمان ده هان «ارتشهای» عرب و ارتشهای آنها از یک سو از سوی دیگر. مطمئناً این نه از روی عشق یا نگرانی برای دموکراسی است ، بلکه عمدتاً ترس از به باد رفتن تاج و تخت متحدان مستبد خود در جهان عرب می باشد. موضوعی که دیگر نیازی به شواهد زیادی برای اثبات آن نیست.
برای مثال، مصر را در نظر بگیرید که صریح ترین و واضح ترین مورد در باره نفوذ اسرائیل و نقش آن در برقراری حکومت اقتدارگرایان عرب و در بزرگ ترین و مهم ترین کشور عربی است. ژنرال عبدالفتاح السیسی بدون فشار نامحدود اسرائیل و در هماهنگی کامل با برادران و متحدان اماراتی خود و هماهنگی با دولت اوباما، در کودتای 3 ژوئیه 2013 نمی توانست موفق شود و رژیم خودکامه او هشت سال گذشته را در این کشور فرصت تثبیت موقعیت را نمی یافت و هم چنین اگر کنترل کامل اسراییل بر کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری ترامپ نبود، سیسی به «دیکتاتور مورد علاقه ترامپ» تبدیل نمی شد.
در مورد آخرین نشانه ها در این زمینه، این همان چیزی است که اخیراً از اظهارات نفتالی بنت، نخست وزیر جدید اسرائیل به نقل از وب سایت آمریکایی«اکسیوس»خواندیم که در اوایل سپتامبر گذشته در آن به «جو بایدن»، رئیس جمهور آمریکا، در دیدارشان هشدار داده بود که بایدن نباید مصر و عربستان سعودی را در مورد موضوع حقوق بشر مورد انتقاد قرار دهد!
این سخنان نفتالی بنت، رئیس جمهور اسرائیل، به این معنا است که اسرائیل سه دولت آمریکا را تحت سلطه خود درآورده است و هنوز هم آن را ادامه می دهد. از سوی دیگر اسرائیل در جهتِ تثبیت و حفظ رژیم سیسی حرکت می کند. بنابراین یک بار پشت سر او ، لابی صهیونیستی در آمریکا حامیان و مدافعان رژیم های عربی از ربودن مخالفان خود و کشتن آنها با گلوله های واقعی دریغ نمی کنند و از تکه تکه کردن آن ها و ذوب شدن بدنشان نیز دریغ نمی ورزند، همان طور که این اتقاق در مورد جمال خاشقجی، روزنامه نگار فقید سعودی رخ داد.
پرسش مهم در اما این است که مقابل اسرائیل از حمایت اقتدارگرایان عربی خود چه سودی می برد؟ بهایی که مردم عرب برای این حمایت می پردازند کدام است؟ اسرائیل یک «انجمن خیریه» و قطعاً «پاپانوئل» نیست که شیرینیها و هدایا را رایگان توزیع کند، و البته بهای آن را همیشه از قبل دریافت میکند.
آیا پس از کنترل سیاست ها و تصمیمات رخ داده ، کنترل بزرگ ترین پایتخت عربی سودی برای اسراییل حاصل می شود؟ آیا پس از کنترل توانمندی ها و ثروت کشورها روند اسرائیل موفقیت آمیز خواهد بود؟ آیا دیدارهای عادی سازی، احزاب و توافقات با نزدیک به یک چهارم تعداد کشورهای عربی جایز است؟ آیا پس از اهلی شدن نخبگان سیاسی و رسانه ای برای جوان عرب رویایی خواهد داشت؟
بهای آن چه رخ می دهد نیز بسیار زیاد، بزرگ و بیسابقه است و بخش بزرگی از جوامع عربی را تحت فشار قرار داده است و هنوز سقط رویای آزادی و تغییر بر مدار دهه گذشته می چرخد و آرزوی سیاستمداران و فرماندهان ارتش آن برای باقی ماندن در قدرت به هر قیمتی است. حتا اگر نتیجه آن نابودی دولت ها، تجزیه جوامع و درهم شکستن مردم باشد. این روند بر اساس سالهای گذشته دور می زد، در این روند کشورهای عربی بزرگ سقوط کردهاند، جوامعی که برای قرنها متحد و منسجم باقی مانده بودند تقسیم شدند، کل مردم آن آواره گشتند ، جنگهای داخلی درگرفت و اسرائیل پایتختهای عربی از اقیانوس تا خلیجفارس را به صورت اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی مورد حمله قرار داد و به اقتدارگرایان عرب بیشتر از هموطنان خود نزدیک شده است، زیرا حاکمان عرب اکنون به همتایان اسرائیلی خود بیشتر از نخبگان و مردم خود اعتماد دارند. به نظر می رسد که آن ها بیشتر مشتاق برآوردن خواسته های سیاستمداران تل آویو هستند تا خواسته های جوامع و مردم خودشان. بالاخره به جایی رسیدیم که مماشات با شهروند اسرائیلی یا بهتر است بگوییم مماشات او به یکی از موضوعات مهم در دستور کار اقتدارگرایان عرب تبدیل شده است. این را بارها در سخنرانی ژنرالها و حاکمان عرب شنیدهایم که در آن بیش از آن که از منافع و حقوق شهروندان خود دفاع کنند، از «منافع» و «امنیت» شهروندان اسرائیلی دفاع میکنند.
بنابراین، ما اکنون در مقابل «اتحاد شیاطین» ایستاده ایم که نه می مانند و نه می روند. ائتلافی که اکنون پیوندهای آن مشخص شده و بدی های آن هر روز و در همه تریبون ها آشکار می شود، محور چهارجانبه ضدانقلاب (مصر، امارات، عربستان و اسرائیل) دیگر برنامه و اهداف خود را پنهان نمی کند، بلکه همان طور که گفته می شود «به چشم تو ای بازرگان» اعتراف می کند و علناً درباره آن لاف می زند. این اتحاد پس از آن که اسرائیل بی چون و چرا به پناهگاه و قلعه ای امن برای محافظت از تاج و تخت اقتدارگرایان عرب از اقیانوس تا خلیج فارس تبدیل شده است. در ضمن این روند اکنون به خطرناک ترین مرحله خود رسیده است. اما بدون شک آخرین چاره برای این مردم تشنه آزادی، عزت و عدالت در این نبرد برای آزادی و رهایی ، یک نبرد و نبرد نهایی خواهد بود.
منبع العربی الجدید