اشتیاق ناگهانی واشنگتن به دمشق و تعداد ابتکارات حسننیت ایالات متحده در قبال دولت جدید سوریه، و همچنین ازسرگیری گفتگوها با حماس برای انعقاد یک توافق واقعی – این بار برای تبادل اسرا و آتشبس – ما را به این باور میرساند که ممکن است روزی آمریکا پشیمانی شدید خود را از اقدام شنیعش در آزار و اذیت القاعده و مهمترین شاخههای آن، یعنی جنبش داعش، نشان دهد؛ جنبشی که چیزی جز تجسم مادی فلسفه ساموئل هانتینگتون در مورد «برخورد تمدنها» نبود. این تجسم شتابزده پدید آمد تا آثار حماقت یا خطای شاگردش، فرانسیس فوکویاما، درباره «پایان تاریخ» را از بین ببرد، مفهومی که به نظر میرسد نزدیکتر از آن چیزی است که ما تصور میکنیم.
پس از شکست نظریه بازگشت به انزوا – که در بحثهای استراتژیسازان آمریکا درباره جهان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و متعاقباً پیمان ورشو مطرح شد – سیاست مداخله قویتر در امور جهانی، بهعنوان یک ضرورت برای حفظ منافع ایالات متحده و تحکیم موقعیت آن، برگزیده شد. این سیاست، گذار آمریکا از یک ابرقدرت، که نتیجه جنگ جهانی دوم بود، به بزرگترین دولتِ دوران جدید جهانیشده را تسهیل کرد. اما این سیاستها سرانجام آمریکا را به انتخابی نهایی سوق داد: «تروریسم اسلامی». چراکه اسلام نهتنها یک باور، بلکه تمدنی است که هانتینگتون آن را دشمن اصلی تمدنهای دیگر میدانست.
تلاش هانتینگتون برای نظریهپردازی درباره تغییر تضادهای ایدئولوژیک دوران جنگ سرد به تضادهای فرهنگی دوران پس از آن، و انتخاب تمدنهای اسلامی و آفریقایی بهعنوان مخالفان پیشرفت بشر، چیزی جز بازتولید ابزارهای قدیمی جنگ سرد نبود. این ابزارها، که پیشینهای دو قرنی دارند، شامل دستکاری هویت اسلامی توسط انگلیسیها و پس از آن آمریکاییها برای اهداف سیاسی میشوند. این دستکاریها در چارچوب درگیریهای ژئوپلیتیکی با روسیه برای کنترل جهان و جلوگیری از پیشروی آن به سمت جنوب، بهسوی اقیانوس هند در دوران سلطه بریتانیا، و به سمت آفریقا در دوران جنگ سرد تحت نفوذ آمریکا، انجام شد.
در همین چارچوب ژئوپلیتیکی – یعنی رقابت میان ایالات متحده و بلوک اوراسیا، یا میان قدرتهای زمینی و دریایی – و با وقوع حملات ۱۱ سپتامبر و افزایش نقش اسلامگرایان در واکنش به «مدرنیزاسیون» همراه با جهانیسازی اقتصاد بینالمللی، پرسشهایی جدید در تفکر استراتژیک آمریکا مطرح شد. این پرسشها شامل چگونگی بهرهگیری از اسلام در این درگیری، چگونگی مهار آن، و تعیین اولویتهای مواجهه با آن بودند. این تلاشها منجر به اقداماتی برای دموکراتیک کردن زندگی سیاسی شد که در برخی موارد به نتایجی فراتر از پیشبینی استراتژیستها انجامید و موجب سردرگمی شدید آنان در انتخاب بین مهار یا رویارویی شد.
نمونهای از این سردرگمی، ورود برخی گروههای اسلامگرای سیاسی به قدرت از طریق انتخابات پارلمانی در کشورهای عربی و فلسطین در سال ۲۰۰۶ بود. این در حالی است که آمریکا همچنان به جنگ آشکار با سایر گروههای اسلامگرا، مانند داعش، ادامه میداد. این دوگانگی میان مواجهه و بازتولید اسلام مدرن، که با ارزشهای «مدرنیستی» غرب همسو باشد، در موجهای بهار عربی برجسته شد. این روند، بهویژه در مصر، با هدف تأمین امنیت اسرائیل و تحت حمایت نهادهایی مانند شرکت رند، تقویت شد.
با شکست این آزمایش و موفقیت نیروهای مقاومت در نظام منطقهای عربی در جلوگیری از تغییر ارزشها، ماهیت رهبری، و کیفیت تعاملات، آمریکا تصمیم نگرفت که این پرونده را برای همیشه ببندد. بلکه این موضوع همچنان روی میز باقی ماند تا هر زمان که منافع آمریکا و اسرائیل اقتضا کند، به آن بازگردد. امروز، به نظر میرسد که پس از تجربه آمریکا از اسلام شیعی و تسلیحات آن – که همچنان تهدیدی برای وقوع یک جنگ منطقهای همهجانبه به شمار میرود و ممکن است از مرزهای جغرافیایی سنتی خود فراتر رود – ایالات متحده، در مسیر فعالسازی مجدد استراتژی مهار از طریق اسلام سیاسی گام بردارد، اما این بار در قالب و ظاهر یک رهبر ترک به نام اردوغان. او که بهعنوان یک ناسیونالیست دینی ترک شناخته میشود، به معنای سنتی این مفهوم نزدیکتر است.
این تفاوت بزرگی است، زیرا گرایش ملیگرایانه او نقش مهمی در آشکارسازی ابعاد ترکیه در سیاستهایش ایفا میکند. این ویژگی به ایالات متحده امکان میدهد که با باز کردن چندین پرونده مشابه – از جمله پرونده کردها – از این سیاستها برای محدود کردن جاهطلبیهای ملی ترکیه استفاده کند. این اقدامات، همچنین، توجیه بیشتری برای نفوذ منطقهای و گسترش دامنه تأثیر اسرائیل فراهم میآورد.
این روند، علاوه بر تغییر در مواضع و اولویتها، ترسهایی را در میان چندین طرف ایجاد میکند که منجر به نوعی سردرگمی و بیبرنامگی در احیای اتحادهای منطقهای میشود؛ روندی که تنها به نفع اسرائیل تمام خواهد شد. از سوی دیگر، مکانیسمهای گفتوگوی سازنده که فراتر از محاسبات محدود عمل کند، باید فعال شود، چراکه اسرائیل هرگز دوست هیچ طرفی جز خود نخواهد بود.
————————
منبع: رای الیوم