ویدئوها میگویند که ولایت فقیه از کجا میآید

غالباً در متون مختلف، ریشههای ایده ولایت فقیه را به نظریه امامت میرسانند و در دفاع یا نقد آن بحث میکنند. فیلسوفان مدرسی به ما آموختهاند که خطا در شناخت به خطا در مقدمات باز میگردد.
در کتاب نخست جمهوری افلاطون، تراسیماخوس ازخلال مباحثاش نتیجه میگیرد که عدالت، منفعت فرودستان و ضرر حاکمان است. در واقع تراسیماخوس، ایده سیاست را در نزاع و تضاد منافع بین حاکمان و محکومان ترسیم میکند. رابطه شاه و مردم از نظر او رابطهای همواره بحرانی است. افلاطون در برابر تراسیماخوس، رابطه میان سود حاکمان و ضرر محکومان را نقد میکند. از نظر او فرادستی در معنای ناب خودش، که فرادستی فیلسوفان و صالحان است، کاملا به نفع محکومان است. زیردستانی که چنین فرادستانی داشته باشند سعادتمندند زیرا که دموکراسی و یا به عبارت دیگر مشارکت تهیدستان در تصمیم گیری عملاً حاکم کردن نظر عموم مردمیاست که فهم کاملی از مسایل ندارند و سطحی نگراند. از نظر او این بردگی بخشی است از نظم طبیعی جهان که هر نوع اخلالی در آن، سازوکار شهر را از بین میبرد. حتی ارسطو بعدها نشان داد که هرچند که دموکراسی بخواهد امرحکومت را همگانی کند اما در نهایت و در هرصورت، حاکمان محدودند و چنانچه آنها فیلسوفان و صالحان نباشند، دولتشهر به نابودی کشیده میشود و سقراطها اعدام میشوند؛ این نقدی اساسی به دموکراسی بود که بعدها و در جهان اسلام هم تقریری تازه یافت و از طریق فیلسوفان اسلامی در قرون میانه به نظام معرفتی الهیاتی در اسلام راه گشود.
ایده ولایت فقیه بیش از آنکه متکی به نظریه امامت و الهیات دوران اولیه اسلام باشد، محصول افلاطونیسم و تفاسیر فیلسوفان مسلمان در قرون بعدی است. میدانیم که ادیان ابراهیمی، به تعبیر بسیاری افلاطونیسم توحیدیاند.
حکومت دینی (که اشتباهاً به جای حکومت فقها از آن استفاده میشود) آنگونه که تجربه شده و شکل نظری یافته است، در تطابق با فلسفه سیاسی اپوزیسیون آتن است. همانگونه که مسیحیت، دامنههای افلاطونگرایی را از عقل به حس کشاند و به تعبیر نیچه، اخلاق فرودستی را به نفع حاکمان ستایش کرد و درونی ساخت، ایده ولایت فقیه نیز در ستایش و توجیه فرودستانی است که زیردست شاه صالحاند.
این ایده با مساله امامت به عنوان پیشوای اخلاقی کاملاً متفاوت است. قراردادن ایده آتنی، سیاسی وفلسفی ولایت فقیه در مباحث اخلاقی-عرفانی-دینی امکان شناخت و نقد آن را از بین بردهاست. ما برای نقد و بررسی ولایت فقیه به دلیل اشتباه در شناخت ریشههای معرفتشناختی آن نتوانستیم به شناختی دقیق و انتقادی رادیکال دست پیدا کنیم و تنها به حمایت یا نقد ولیفقیه پرداختهایم. ویدئوها نشان میدهد که تا چه حد موضوع، نه ریشه در مباحث الهیاتی و کلامی که ریشه در موضوع قدرت و فلسفه سیاسی دارد.
منبع: فیس بوک نویسنده