در پیچ شمیران، خانه او بود.

طالقانی سرو سرسبز ستبر آزادی

غلامرضا امامی
در پیچ شمیران، خانه او بود. خانه دل ما و نسل ما. یک خانه نقلی مانند مناره‌ای در کویر. مثل فانوسی بلند در دریا در شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنان هایل. خانه او پناه ما بود و اندیشه او راهنمای ما. دلی به گستردگی دریا داشت و همتی به بلندای کوه. از آن خانه نقلی چونان پلی رنگین‌کمانی، زمین را به آسمان پیوند می‌داد. از میان همه آن رنگ‌ها، رنگ آسمانی آزادی و رنگ سبز امید و مهربانی چشمگیر بود.

او بیماری مهلک شرق را استبداد می‌دانست‌ و درمان را آزادی… و راه رسیدن به آزادی را شورا. همواره در اندیشه میهن و بهروزی مردمش بود. در این راه، به جد و به جهد و به جان کوشید. به توصیه وی کتاب ماندگار «طبیعت – استبداد» کواکبی و به همتش کتاب «تنبیه‌الامه» نائینی بازنشر شد. در ایام حصر در خانه‌اش، پاسبانی بر سر کوچه گمارده بودند که کسی به دیدارش نرود. زمستان بود و از سوز سرما، سرها در گریبان. طالقانی به خادم مسجد هدایت تلفن زد که هیمه‌های هیزم فراهم ‌و به خانه‌اش آورند. هیزم‌ها در وانتی به سر کوچه آورده شد، اما میان راننده و پاسبان گفت‌وگویی تند در‌گرفت. صداها بلند شد. مأمور با ذکر مذموم «مأمور و معذور» برای بردن هیزم‌ها اجازه کتبی ممهور می‌طلبید. طالقانی که سروصدا را شنید، پنجره را گشود و گفت: سرکار، هوا سرد است، من در خانه بخاری نفتی دارم. این هیزم‌ها برای شماست که از سرما شب تا صبح نلرزی و سرما نخوری. پاسبان از شرم و مهربانی سر به زیر افکند و زار‌زار گریست.‌ پس از انقلاب، زندانبانش استوار ساقی از کار برکنار شده بود؛ دست به کار شد و حقوقی برایش فراهم آورد. پاسبان زندانش در کنارش ماند و رساندن دارو و دوایش را بر عهده گرفت. طالقانی نماد مهر و مدارا بود؛ نمود رواداری، مظهر آگاهی و آزادی. انسان را باور داشت و رهایی انسان را. در همه عمر، واژه‌ای با جانش عجین شده بود؛ واژه‌ای‌ حرف اول و آخر الفبای فارسی‌ «آ… ز… ا… د…ی».

آزادی… ای خجسته آزادی.
شرق

مطالب مرتبط

 برخی نخشب را متاثر از افکار اراده‌گرایانه لنین‌‌‌‌ می‌‌دانند؟

 در بسیاری از تفاسیر تاریخی درباره نحوه برآمدن جریان‌های مذهبی سیاسی در تاریخ معاصر، نام محمد نخشب به عنوان یکی از پیشگامان این جریان‌ها مطرح بوده است. نظر شما در این باره چیست؟

دوغ و دوشاب

مرحبا و هزار آفرين به دكارت، متفكر فرانسوي. بي‌خود نيست يكي از بزرگ‌ترين فيلسوفان تاريخ است. همان اول كتاب مشهورش «گفتار در روش» آب پاكي را روي دست همه ريخته، با نوشتن اين جمله كه «ميان مردم عقل از هر چيز بهتر تقسيم شده است» با اين توضيح كه «هر كس بهره خود را از آن چنان تمام مي‌داند از عقل بيش از آنكه دارد آرزو نمي‌كند.» (با استفاده از ترجمه محمدعلي فروغي). من نمي‌گويم منظور دكارت قطعا اين بوده كه مي‌فهمم. اصولا در برابر اين شكاك بزرگ تاريخ به اين سادگي از قطعيت حرف زدن كار ساده‌اي نيست، اما احتمالا يكي از انگيزه‌هايش پاسخ به منتقداني است كه به او مي‌گويند: «تو با اين حرف‌ها مي‌خواهي بگويي بيشتر از ما مي‌فهمي يا عقل بيشتري داري؟!» دكارت همان اول كار با نوشتن اين جملات راه اين ايرادگيري‌ها را بسته و فروتنانه مي‌گويد: قبول دارم كه همه مي‌فهمند، اصلا عقل به يكسان توزيع شده و هيچ كس از اين بابت شكايت ندارد، حرف من اين است كه روش به كار بردن آن را خوب نمي‌دانيم.

كتابخانه هخامنشيان؛ معمايي با پيشينه فرهنگي چند هزار ساله

اشاره- فرهنگ تصويري- نوشتاري ايرانيان قدمتي به ‌اندازه حفاري‌هاي باستاني در«جيرفت» كرمان دارد كه گفته‌ مي‌شود حداقل تاريخ را به دو‌، سه‌ هزار سال پيش ‌از دوره‌هاي ‌تاريخي‌ آشور و بابل در بين‌النهرين (عراق) برمي‌گرداند. بنابراين كشف الواح ‌گلي در كتابخانه‌ سلطنتي هخامنشيان در تخت‌جمشيد، بايد از پيشينه ‌‌فرهنگي خيلي ‌‌ژرف‌تري در تاريخ‌ ايران ‌‌باستان برخوردار باشد كه توانسته‌‌ بودند در آن‌ دوره‌ تاريخي چنين كتابخانه ‌ارزشمندي را تاسيس‌كنند. ضمن ‌اينكه يكي ‌از ويژگي‌هاي ‌ايرانيان در هر دوره ‌تاريخي اين ‌‌بوده كه در هر زماني‌ مورد تجاوز اقوام ‌بيگانه قرار مي‌گرفتند و كشور كاملا نابود مي‌شد، در برگشتي‌ دوباره، از نو مدرسه و دانشگاه و كتابخانه‌هاي‌شان را مي‌ساختند و آنها را برپا مي‌كردند. از همين ‌روي، در اين ‌شماره از روزنامه «اعتماد» به ‌بررسي چگونگي كشف الواح گلي كتابخانه سلطنتي داريوش بزرگ مي‌پردازيم كه در سال۱۳۱۲ش. با مشاركت ايران و امريكا انجام شده است.

مطالب پربازدید

مقاله