زهدانِ قرن حامله‌یِ واژه‌ای نو است

خطاب به کودکانِ فلسطین:

سعید عبداللهی
اخبارِ فاجعه‌یِ مدرسه‌یِ «تابعین» را دنبال می‌کنم. حاجتی به گفتنِ چند‌و‌چونِ ماجرا نیست. بارِ دگر بمب‌هایی مدرن از انبانِ «تنها دموکراسیِ خاورمیانه» بر سرِ زنان و کودکانِ بی‌پناه در هنگامه‌یِ نمازِ صبح آوار گشت. اخبار را پیگیری می‌کنم، دخترکی را می‌بینم که بهت‌زده، گویی در میان تکه پاره‌هایِ بدن‌هایِ مطهرِ این شهدا، چیزی آشنا یافته است. خبرنگارِ دیگری را می‌بینم که زانویِ غم بغل گرفته، زبانش بند آمده، باور نمی‌کند آنچه را می‌بیند.گویی فصلی نو در خون‌ریزی و کشتار رقم خورده تا آنجا که به بازماندگان به جای بدنِ عزیزان‌شان کیسه‌ای از گوشت می‌دهند و در مواردِ غیرِ قابل شناسایی نیز می‌گویند: هر هفتاد کیلو به مثابه‌یِ یک بدن، یک شهید!
فلسطین و فلسفه اخلاق

دیگر اخبار را پیگیری نمی‌کنم، به این گزاره فکر می‌کنم: «کشتنِ کودکان نادرست است.» برای ماه‌ها است که به دلیلِ بحثی در فلسفه‌یِ اخلاق با این گزاره و گزاره‌هایی از این دست، سر و کار دارم. چه فیلسوفانی که در سراسرِ دنیا پیرامون چنین گزاره‌هایی سخن گفته و آنها را تحلیل و بررسی می‌کنند. کتاب و مقاله‌هایِ علمی پژوهشی می‌نویسند و سمینارهایِ مختلف فلسفی بر پا می‌کنند و در همین حال، هزاران هزار کودکِ بی‌گناه در گوشه‌ای از خاورمیانه و در وطنِ خویش به شهادت می‌رسند.
فلسطینیان و ماجرای حضرت موسی (ع)

کشتارِ کودکان و زنان از اندازه برون رفته است و هیچ آزاده ای نیست در جهان که این معنی را با پوست و گوشت خود لمس و درک نکرده باشد. اما این اندازه از درنده خویی و بی رحمی از جهتی برایم داستانِ حضرت موسی را یادآوری می‌کند. باری، فرعونیانِ قرنِ ما کمر بسته‌اند برای نیست و نابود کردنِ کودکان و نوجوانانی که پس از ماجرایِ هفت اکتبر و با دیدنِ شیری که دیگر یال و کوپال سابق را نداشته و دندان‌هایش ریخته، سودایِ آزادی، رهایی و نابودیِ یک رژیم اشغالگر را در سر می‌پرورانند. شاید بتوان مهم‌ترین تاثیر توفانی که ماه‌ها پیش گذشت را در ذهنِ کودکان و نوجوانانِ فلسطینی جست. در سراچه‌ی ذهنِ این کودکان هر روز و هر ساعت خیالِ آزادی بافته می‌شود و این خیال امروز بیشتر از هر زمانِ دیگری به واقعیت نزدیک شده است. این درست همان چیزی است که خوابِ فرعونیانِ را آشفته کرده و به آنها جوازِ چنین جنایت‌هایی را می‌دهد. آنها تلاش دارند با چنین کشتار‌ها و جنایت‌های هراس‌آور، هولناک و شگفت انگیزی، رعب و وحشتی در دلِ این نوجوانان بیندازند که خیالِ آزادی و رهایی از سر برون کنند. فرعونیان در پی رساندنِ این پیامند که آن شیر هنوز همان شیر است، توفان گذشته را از یاد ببرید و مبادا به آزادی و نابودیِ این شیر فکر کنید.
فرعونیانِ ناتوان در برابر آرمان فلسطینیان

اما به راستی مگر می‌توان ذهن‌هایی که حامله‌یِ مفاهیم و آرمان‌های نو شده‌اند را از میان به در کرد. فرعونیان نمی‌توانند ارزش، آرمان و معنا را سر ببرند. فرعونیان نمی‌دانند که «وطن» مادر است. وطن و مادر ریشه‌اند و همه چیزِ فرزندان. مگر می‌توان فرزند را به زور از مادر جدا کرد. بی‌جهت نیست که این کودکان و نوجوانان در میانِ آوارِ خانه‌هاشان مبل و صندلی‌ای یافته و آن را بیرون کشیده، گرد و غبار‌اش تکانده و همان‌جا می‌نشینند و با یکدیگر گفت‌وگو می‌کنند. بی‌جهت نیست که دخترِ دانشجویِ فلسطینی در میان آوار‌هایِ دانشکده‌اش جلسه‌یِ‌ دفاع نمادین خود را برگزار می‌کند. بی‌جهت نیست که عروسِ شهید اسماعیل هنیه پس از شهادتِ عزیز‌ترین کسان‌اش آنچنان استوار و صبور سخن می‌کند. فرعونیان نمی‌دانند که حتی آن فلسطینی‌هایی که از وطن نیز رانده شدند و دور از وطن به سر می‌برند، هر شب با خویش نجوا می‌کنند که:

وطن وطن نظر فکن به من که من

به هر کجا غریب‌وار که زیر آسمان دیگری غنوده‌ام

همیشه با تو بوده‌ام همیشه با تو بوده‌ام (1)
بشارت آزادی

حال خطاب به شما می‌گویم، شما کودکان و نوجوانانِ فلسطینی عزیز. موسایِ زمان در رحمِ ذهن و اندیشه‌ی شماست. فرعونیان یارایِ دسترسی به آن ندارند. دیری نمی‌پاید که این موسی‌زاده شود و دودماِن فرعون و فرعونیان را به باد دهد. دیری نمی‌پاید که شما نیز همچون دیگر همسالان خود در گوشه‌ گوشه‌ی دنیا، دغدغه‌تان تنها درس و تحصیل و پیشرفت باشد. دیری نمی‌پاید که به جای سنفونیِ جنگنده ها و موشک ها، در هر کوی و برزن به صدای سازهای عربی و نغمه‌های وطنی گوش دهید. دیری نمی‌پاید که به جای تشییع پرشمار خانواده، عزیزان و دوستان‌تان به مراسم عروسی، فارغ التحصیلی و دیگر جشن‌های‌شان بروید و دیری نمی‌پاید که رها شوید و آزاد و در وطن خود آزادانه زندگی کنید. آری، کودکان و نوجوانان فلسطینی بدانید: زهدانِ قرن حامله واژه ای نو است، واژه‌ی آزادی.
فهرست ارجاعات

1.کسرایی، سیاوش (1395) مجموعه اشعار سیاوش کسرایی، نشر نگاه

٭عنوان میانیِ یادداشت را از شعر زیبای شفیعی کدکنی وام گرفته‌ام. بنگرید به:

کدکنی، شفیعی (1401) طفلی به نام شادی، نشر سخن، ص 140

مطالب مرتبط

در ستايش نقد

به نظر مي‌رسد خاستگاه تفكر انتقادي در انسان خردمند را مي‌توان در تكامل مغز انسان و توسعه ساختارهاي اجتماعي پيچيده جست‌وجو كرد. بايد توجه داشت كه ريشه تفكر انتقادي در انديشه انسان‌هاست.مغز انسان بسيار سازگار و قادر به يادگيري و حل مسائل است كه به ما مزيت منحصر به فردي در قلمرو جانداران داده است.اصطلاح انديشه انتقادي توسط جان ديويي فيلسوف و مربي امريكايي درسال ۱۹۱۰م، در كتاب «چگونه فكر مي‌كنيم» ابداع و مطرح شد كه توسط جنبش آموزش مترقي به عنوان يك هدف آموزشي اصلي پذيرفته و جايگزيني مدرن و پويا به‌جاي روش‌هاي آموزشي سنتي گرديد.

صهيونيستي به رعب و وحشت انساني از پيشرفت تكنولوژي دامن زده است.

جنگ‌ها و بحران‌ها همواره يكي از مهم‌ترين و تأثيرگذارترين پديده‌هاي شوم در تاريخ بشر بوده و مبدا بسياري از تغييرات مهم تاريخي شمرده مي‌شوند. جنگ غزه، به تبع آن زنجيره آتش‌باري‌هاي منطقه‌اي و جنگ احتمالي در لبنان را كه نمي‌توان انكار كرد، كليد خورده است، مي‌توان از جمله جنگ‌ها و بحران‌هايي دانست كه در حال ورق زدن نه تنها تاريخ فلسطين و غرب آسيا، بلكه تاريخ جهان و حتي تاريخ تمدن بشري است. حمله رژيم صهيونيستي به لبنان در امتداد جنگ تاريخي در فلسطين اشغالي و جنگ يك سال اخير در غزه، از ابعاد گوناگون بسيار پرمعناتر و با دامنه گسترده‌تر از جنگ‌هاي دو دهه اخير منطقه خواهد بود. پس از پيمان وِستفالي در قرن 17 ميلادي، كشورگشايي به اقدامي مذموم تبديل شده و به جز معدود جنگ‌ها مرزهاي شناخته شده واحدهاي سياسي به ميثاقي بين‌المللي تبديل شده بود. اما به تبع سياست‌هاي جهاني امريكا چه در شرق اروپا و چه در غرب آسيا، اكنون كشورگشايي بار ديگر به روشي براي قدرت‌افكني تبديل شده است. جنگ در غزه با وجود كشتار حداقل 42 هزار نفر هنوز تمام نشده، رژيم صهيونيستي در اقدامي جنگ‌طلبانه به بيروت پايتخت لبنان حمله كرده، تماميت ارضي يك كشور مستقل را نقض مي‌كند و آشكارا بدون ذره‌اي نگراني از واكنش جهاني اقدام به ايجاد فاجعه كشتار غيرنظاميان بي‌گناه مي‌كند.

فلسفه ‌به ‌داد ما مي‌رسد؟

زماني كه درباره ذات صحبت مي‌كنيم، بايد ابتدا آن را تعريف كنيم. ذات چيست؟ ذات وجود ما است، پايه‌اي است در آن جهان كه بين دنياي داخلي خود و دنياي خارجي كه در آن زندگي مي‌كنيم محدود است. بنابراين بايد بدانيم كه دنياي خارجي و داخلي چيست؛ دنياي خارجي آن است كه نمي‌توانيم بر آن كنترل داشته باشيم، مانند بلاها، مرگ، بيماري و مشكلات. اما دنياي داخلي آن است كه مي‌توانيم بر آن كنترل داشته باشيم، مانند افكار و اعتقادات ما، به‌ويژه روش تفكر ما و از آنجا كه تغيير دنياي خارجي يا جايگزيني آن دشوار است، بايد به دنياي داخلي روي بياوريم، طبق گفته خداوند: «خداوند وضعيتي را كه براي گروهي است تغيير نمي‌دهد تا زماني كه آنچه در نفس خودشان است تغيير كنند.»

مطالب پربازدید

مقاله