نقش «گاست» در ایران، بیشتر از «هایزر» است
پژوهشگران ما کمتر سراغ «ژنرال گاست» را گرفتهاند و بسیاری از ما حتی اسمش را هم نشنیدهایم. به نظر من نقش او در ایران بیشتر و بالاتر از «ژنرال هایزر» است. او نیز همانند هایزر بر سر مردم ویتنام بمب ریخته است و از این نظر کارنامه درخشانی دارد…
وقتی «برژینسکی» از «هایزر» میپرسد: «چگونه در ایران تدارک کودتا امکان پذیر خواهد شد؟»
ژنرال هایزر جواب داد: «در ظرف ۲۴ ساعت میتوان آن را به راهانداخت کافی است شما به ژنرال گاست رئیس «گروه مستشاری ایالات متحده در ایران» فرمان بدهید.»
…
«ژنرال گاست» یکی از سران عملیات شکست خورده «پنجه عقاب» Eagle Claw یعنی ماجرای طبس و آزادی گروگانهای آمریکایی است. شاید بعضی از هموطنان ما نشنیده باشند که «ژنرال هایزر» نیز در این عملیات (در رابطه با هلیکوپترها) شرکت مستقیم داشته است.
به مَددِ «گاست» بود که «سرهنگ چارلى بکویث»، فرمانده «نیروى دلتا» (Delta force)و «ژنرال جیمز وات»… نقشه عملیات را کشیدند و همراه سران پنتاگون و CIA، و امثال «سایروس ونس» و «برژینسکی»…، به امضای جیمی کارتر رساندند. در نشست تصمیمگیری برای عملیات آزادی گروگانها (که براستی یک لشکرکشی تمام عیار بود) تنها عده انگشتشماری شرکت داشتند که «گاست» در رأس آنها بود.
از نقش «گاست» در عملیات «پنجه عقاب» بگذریم و به روزهای انقلاب برگردیم.
سحرگاه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، که جناب «برژینسکی»، و دیگر سران ایالات متحده گیج و ویج شده و در فکر اجرای طرح «ث» یعنی «عملیات کورتاژ» (کودتای ارتش) بودند، در تهران «ژنرال گاست» با مستشاران امریکایی و شماری از سران نظامی ایران، در ساختمان ستاد کل ارتش (خیابان شریعتی)، گیرافتاده و در محاصره جوانان مسلح قرار گرفتند. من آن روز را دقیقاً به خاطر دارم…
در آنزمان گاست مسئول اول اداره مستشاری ارتش ایران بود.
اداره مستشاری ارتش ایران تحت فرماندهی ژنرالهای آمریکایی اداره میشد که در آستانه انقلاب ژنرال گاست همه کاره آن بود و در عین حال رئیس ستاد نیز شناخته میشد.
وظایف اداره مستشاری عبارت بود از: تأمین نیازمندی نیروها به لحاظ آموزش اعضا٬ اعزام افسران و درجه داران برای طی دوره های آموزشی و تخصصی بـه آمریکا٬ امور لجستیکی یگانها (مانند تأمین قطعات یدکی اسلحه و مهمات خـریداری شده از آمریکا)٬ نظارت بر اجرای برنامه های آموزشی و نگهداری وسـایل نـظامی بـه منظور بالا بردن آمادگی رزمی نیروها و …
مستشاران آمریکایی به عنوان مشاوران و فرماندهان نظامی٬ در تمام بـرنامه های آمـوزشی٬ عـملیاتی٬ اطـلاعاتی و لجسـتیکی نیروهای سه گانه زمینی٬ هوایی و دریایی٬ در ستادها٬ ادارات و یگانهای رزمی فعالانه شرکت داشتند.
…
«گری سیک» نویسنده کتبِ America’s Tragic Encounter with Iran و «اکتبر سورپرایز»، به واقعه آنروز (۲۲ بهمن ۵۷ که گاست و…گیر افتاد) اشاره کرده است.
«این بزرگترین لطمه به آمریکاییها بود که همچنان به ارتش دل بسته بودند. ژنرال گاست که پس از رفتن ژنرال هایزر مسؤولیت تماس با سران ارتش را داشت چنان در اطاق خود گیر افتاده بود که حتی نمیتوانست یک قدم بیرون بگذارد. »
همچنین«هنری برچت»، مدیر بخش ایران در وزارت امور خارجه امریکا، که بین سالهای ۱۹۸۰ ـ ۱۹۷۸ پُستی کلیدی داشت و بین سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۶ نیز در مقام مأمور سیاسی ـ نظامی در سفارت آمریکا در تهران مشغول کار بود، واقعه مزبور را گزارش کرده و مینویسد:
انقلاب در روز یازدهم فوریه (۲۲ بهمن) پیروز شد. از آنجایی که هنوز واحدهای ارتش با یکدیگر بودند، تلفنی با ویلیام سولیوان صحبت کردم. او گفت همین الان با برژینسکی صحبت میکرده و او به من گفته بود به ژنرال گاست، مأمور ارشد نظامیان در ایران، بگوید که به رهبری ایران اطلاع دهد زمان کودتا فرا رسیده است. آنها باید بختیار را سرنگون کنند، کنترل کشور را در دست بگیرند و هر کاری را که لازم است برای اعاده نظم انجام دهند. ویلیام سولیوان نیز به برژینسکی گفته بود: «نمیفهمم، حتماً داری لهستانی صحبت میکنی. ژنرال گاست در زیرزمین مقر فرماندهی عالی گیر افتاده و حتی نمیتواند خودش را نجات دهد، چه رسد به این که بخواهد این کشور را نجات دهد.»
سولیوان در صفحه ۱۷۷ کتاب «مأموریت در ایران» نوشته:
«… نهایت خشم و عصبانیت من در این مکالمه موقعی بود که گفته برژینسکی درباره امکان ترتیب دادن یک کودتا برای استقرار یک رژیم نظامی به جای حکومت در حال سقوط بختیار از من – سولیوان – نظر میخواهد. این فکر و سئوال در آن شرایط به قدری سخیف و نامعقول بود که بیاختیار مرا به ادای یک کلمه زشت درباره برژینسکی وادار ساخت.»
ارتشبد فردوست در صفحه ۶۲۶ کتاب خاطرات اش (سقوط وظهور سلطنت پهلوی) نوشته «ژنرال هایزر» هم در جمع افراد محاصره شده در ستاد کل بوده که اشتباه است.
…
القصه، با تهاجم جوانان مسلح، محافظین ستاد کل که هوا را پس دیدند سلاحشان را تحویل دادند و کنار رفتند، قرارگاه محاصره و تیراندازی شروع شد و از قضا گلولهها پنجرهها را در بخش «ژنرال گاست» خرد کرد و او و همراهانش سراسیمه به زیر زمین ستاد خزیده و با بیبرقی و تاریکی در انتظار فَرج به سر بردند که البته از راه رسید!
بعداً معلوم شد در اثنای هجوم، از طریق تلفن با مدرسه رفاه و علوی تماس گرفته و درخواست کمک میکنند…
با سفارش آیتالله خمینی، دکتر یزدی، مهدوی کرمانی، حاج مهدی عراقی و سرهنگ توکلی میجنبند و برای آزادی آنها دست به کار میشوند. جوانان مسلحی که نگران توطئه آمریکائیها و سران ارتش بودند، زیر بار نمیروند اما پیغام پشت پیغام کلافهاشان میکند. بالاخره با پا درمیانی فرستادگان آیتالله خمینی آنها را دم دمای صبح سوار ماشین میکنند و به طرف مدرسه علوی راه میافتند و به ناچار، افسران آمریکایی و کارمندان همراهشان را در سفارت آمریکا تحویل معاون ویلیام سولیوان و Charles w Naas «چارلز دبلیوناس»، میدهند. سران ارتش هم (که سپهبد ناصر فیروزمند معاون ستاد بزرگ ارتشتاران در بین آنان بود)، در مدرسه علوی تحویل حاج مهدی عراقی میشوند که همه را آزاد میکنند.
نام «سپهبد ناصر فیروزمند» در شمار ۲۷ افسر عالی رتبهای است که اعلامیه بیطرفی ارتش را امضاء کرده اند.
نمی دانم که در جمع فرماندهانی که توسط مردم محاصره شدند، «ژنرال جرج کرتز» George. J. Kertesz نماینده آمریکا در نیروی هوایی و «آدمیرال فرانک کولینز» Frank C. Collins نماینده آمریکا در نیروی دریایی…حضور داشتند یا نه. اما خیلیها بودند و همه سراسیمه…
ناگفته نگذارم که آقای «چارلز دبلیوناس» پیشتر رئیس بخش مسائل ایران در وزارت خارجه بود و بعد از «ویلیام سولیوان» سرپرستی سفارت آمریکا در ایران را به عهده گرفت. او با «ماشاالله قصاّب» و «عزت الله جهانگیری» رئیس اداره هشتم ساواک که (قبلاً در گنبد کاووس دستگاههای امنیتّی را هدایت میکرد) و… ـ دَمخور بود.
شتر دیدی…ندیدی…
در گرماگرم انقلاب (دو روز بعد از ورود آیتالله خمینی و درست در روزی که مهندس بازرگان حکم نخست وزیـری خـود را دریـافت نمود) گاست و هایزر و سولیوان گل کاشتند!
آنان با دولت بختیار موافقتنامه عجیبی به امضا رساندند و خیلی راحت اعتبار یک قرارداد تسلیحاتی را که حدود ٨ تا ١٠ میلیارد دلار ارزش داشت (و پیشتر امضا شده بود) فسخ نمودند و ایران را در موضعی قراردادند که نتواند از زیربار تعهداتش شانه خالی کند.
این تفاهمنامه به حیثیت سیاسی و نظامی ایـران بسیار بسیار لطـمه زد و در محافل آمریکا با شگفتی روبه رو شد. حتی بـرژینسکی بـه دلیـل واهـمه از واکـنش احتمالی ایران امضای آن را یک هفته به تأخیر انداخت؛ اما در ایـران همه گرم انقلاب بودند و هیچ صدای اعتراضی برنخاست.
امضای تفاهمنامه ای با این درجه از اهمیت از سوی دولتی که عملاً سر کار نبود و اعتبار قانونی بخشیدن به آن از سوی دولت آمریکا ، خیانت به تمام معناست زیرا برای دولت آمریکا این امکـان را فـراهـم میکرد تـا از تحویل مقادیر هنگفتی سلاح و تجهیزات سفارش شده دولت ایران خودداری ورزد٬ به علاوه میلیونها دلار بابت جریمه لغو این قراردادهـا از حسـاب «تـنخواه گـردان ایـران» برداشت نماید.
ایران نه اسلحه ای دریافت داشت و نه دیناری از باقیمانده آن حساب که نزدیک به ٩ میلیارد دلار تخمین زده میشود٬ بازپس گرفت…
بعدها هم که ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا پیش آمد و اوضاع قمر در عقرب شد و مـذاکـرات مـربوط بـه ایـن موضوع مسکوت ماند…(…)
پانویس
…
جزیره گوادلوپ کجاست؟
گوادلوپ بخشی از کشور فرانسه و جزیرهای است در غرب اقیانوس اطلس در دریای کارائیب، جنوب مونتسرات و شمال دومینیکا واقع شدهاست. جزایر گوادلوپ را اولین بار دریانورد اسپانیایی کریستوف کلمب در سال ۱۴۹۳ میلادی کشف کرد و آنرا کاروکرا Karukera یا «جزیرهٔ آبهای زیبا» نامید. در سال ۱۶۳۵ گوادلوپ توسط فرانسویان تسخیر شد، البته مدتی نیز بریتانیا بر آن احاطه داشت. در سال ۱۹۴۶ گوادلوپ به صورت یکی از مستعمرات فرانسه درآمد.
…
پرسش و پاسخ در پارلمان انگلستان در مورد کنفرانس گوادلوپ
Mr. Walters
In regard to Iran, did the Prime Minister feel that serious progress was made in formulating a joint Western policy to deal with a situation that could have enormous significance to Western interests in a key strategic area?
The Prime Minister (Mr James Callaghan)
We had a serious discussion about the attitude that should be taken. We were meeting in the middle of an unresolved situation. I therefore do not claim that we reached a precise decision on what the attitude of the West should be. But there was a mind-clearing of the matter—[Interruption.] It is a difficult situation. The Shah left only today. It is not really a matter for laughter. I think it is true to say that as our officials continue to meet we shall try to evolve a situation that will safeguard the interests of the West but will at the same time permit the people of Iran to choose their own leaders properly and, I hope, democratically.
…
تقدیرنامه کارتر برای ژنرال هایزر
کاخ سفیدـ واشنگتن ۷ فوریه ۱۹۷۹ (۱۸ بهمن ۱۳۵۷)
مایلم تشکرات شخصی خود را از خدمت شایسته ای که در جریان ماموریت خود در ایران به کشورتان انجام داده اید ابراز دارم. ورود شما به تهران در اوایل ژانویه در لحظه ای صورت گرفت که بی سامان و عدم اطمینان کامل حکمفرما بود. در زمانی که قیام سیاسی خشونت باری در جریان بود.
تعهد شما پایداری شما و ثبات قدم شما به فرماندهان ارتش ایران کمک کرد مسئولیت وطن پرستی خود را که ما هم در ارتش خود اعمال میکنیم حفظ کنند. شما با چنین کاری کمک زیادی به اهداف سیاسی آمریکا کرده اید. برای شخص من اقامت شما در ایران باعث آسودگی خیال و پشت گرمی بود من در طول چهار هفته اقامت دشوار شما در آن کشور هرگز از شما نا امید نشدم.
شرایط منحصر به فردی که شما در آن کار کردید به مخلوطی ویژه از خرد شهامت و کاردانی نیاز داشت. عملکرد شما در چنین شرایطی مایه احترام و قدردانی من و همه مشاوران اصلی من است.
من کار با ارزش شما را میستایم
ارادتمندـ جیمی کارتر
…
ماجرای گیرافتادن «ژنرال گاست»
در ساختمان ستاد کل ارتش، از زبان «هنریبرچت»
The Iranian Revolution: An Oral History With
Henry Precht, Then State Department
Desk Officer
The military
went into hiding, fled the country or were arrested and held in jail. The revolution
had succeeded by February 11.
As fighting between military units was still going on, I spoke to Sullivan on the
phone. He said he had just come off the line with Brzezinski, who had told him to tell
General Gast, who was our MAAG chief and senior military officer, to tell the Iranian
leadership now was the time for a coup.
They must overthrow Bakhtiar and take
control of the country and do whatever is necessary to restore order. Sullivan said, “I
can’t understand you. You must be speaking Polish. General Gast is in the basement
of the Supreme Commander’s headquarters pinned down by gunfire and he can’t save
himself, much less this country.” That was the last gasp, for the Iranian regime collapsed at that point.
…
متن کامل گفتگوی «هنری برچت»
یکی از گزارشات محرمانه «ژنرال گاست»
در ۱۰ دسامبر۱۹۸۰، سانسور و خطخوردگی گزارش از خود او است
…
منابع
• The American Experience and Iran, Barry M. Rubin
• Harper’s Magazine, ( November 1974)
Frances FitzGerald (Giving the Shah everything he wants)
• Charles Kurzman, The Unthinkable Revolution in Iran, Harvard University
• Mohammed Reza Pahlavi, Answer to History
• Gary Sick, All Fall Down, America’s Tragic Encounter with Iran, Random
• Cyrus Vance, Hard Choices: Critical Years in American Foreign Policy
• Jimmy Carter, Keeping Faith, Memoirs of a President
• Robert Huyser, Mission to Tehran.
• Bani Sadr, Conspiracy ayatollahs, La Découverte, 1989
• Valéry Giscard d’Estaing , Power and Life,( Le Pouvoir et la Vie)
• The Fall of the Shah, Ferydoun Hoveyda
• The Shah’s Last Ride, William Shawcross
• An Enduring Love: My Life with the Shah: A Memoir
• Blood & Oil: A Prince’s Memoir of Iran, from the Shah to the Ayatollah
• Shah of Shahs (Everything is in confusion), Ryszard Kapuscinski
- ویلیام سولیوان:مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی
- جان. دی استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی
- مایکل لدین و ویلیام لوئیس، کارتر و سقوط شاه، ترجمه ناصر ایرانی
- مایکل له دین. شاه و کارتر، ترجمه مهدی افشار.
- ابراهیم سنجر. نفوذ آمریکا در ایران (بررسی سیاست خارجی آمریکا و روابط ایران)
- زیبگینیف برژینسکی، اسرار سقوط شاه و گروگانگیری، ترجمه حمید احمدی
- فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ا.مهران
- استفان کنزر، همه مردان شاه. ترجمه رضا بلیغ
- فرح پهلوی، زندگی من با شاه، عشقی پایا
- شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه سرنوشت یک متحد آمریکا، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی
- علیرضا ملائی، تحلیلی از مأموریت ژنرال هایزر در ایران
- غلامرضا افخمی، زندگی و زمانه شاه
- آتابای ابوالفضل، اسرار زندگی شاه و فرح
- یوسف بیدخوری، در گوادلوپ چه گذشت؟
- ابراهیم یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها
- ابراهیم یزدی٬ بررسی سفر هایزر به ایران
- عـبدالرضـا هـوشنگ مـهدوی. تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی به روایت رادیو بی بی سی
- جیمز بیل٬ عقاب و شیر
- عباس بشیری، انقلاب و پیروزی
- محمد ت. ماهیت و عملکرد امپریالیسم امریکا در ایران
- همنشین بهار: Operation Eagle Claw عملیات پنجه عقاب
- هوشنگ نهاوندی، آخرین روزها،
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دهه سرنوشت ساز (۲۲-۱۲بهمن۵۷)
- پرویز راجی، پشت پرده تخت طاووس
- جیمز بیل. شیر و عقاب (تراژدی روابط ایران و آمریکا) . ترجمه مهوش غلامی.
- باری روبین. جنگ قدرتها در ایران. ترجمه محمود شرقی
- محمود طلوعی. داستان انقلاب
- محمود طلوعی. شاه در دادگاه تاریخ.
- جمیله کدیور٬ رویارویی انقلاب اسلمی ایران و امریکا
- نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران،
- مذاکرات شورای فرماندهان ارتش، مثل برف آب خواهیم شد
- عباس قرهباغی، اعترافات ژنرال (خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی)
- مهدی بازرگان، خاطرات، تدوین غلامرضا نجاتی
- علی حیدر شهبازی، «دیدهها و شنیدههای محافظ شاه»
…
سایت همنشین بهار
ایمیل
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.