اگرنشریه «ایران فردا» وجریان ملی-مذهبی در شهر ها آوازه گرفت بخش بزرگی ازاین کار بردوش داورپناه در فومن و رشت و حسن زرافشان در قزوین و ابراهیم رضایی در اهواز و… بود که اکنون درمیان ما نیستند، اما یادشان با ماست.
در بهمن 1387ه.ش شورای فعالان ملی –مذهبی ستونی استوارو مردمی در شهر فومن را ازکف داد. اگر چه نام و یادش از جان ها نرفته است.
نامش منوچهر بود به داور پناه هم ملقب بود.نام ها با مسما بر افراد گذاشته می شوند. آن ها تداعی آرزوها و نیازها و راز های والدین برای فرزندان خود هستند که به نوعی استمرار امید و آرزوی والدین را هم نشان می دهند . هستند کسانی که از نام خود واقعیت می سازند و نیز هستند کسانی که بر نام خود به واسطه اعمال و رفتار نادرست خط می کشند.
اما منوچهر ما به تناسب نام خود در حد توان درخشش وجلوه ای داد.
او زندان کشیده در دهه 60 بود با آرمانی بر کف؛ با جانی شیفته و شوریده .عبور از دهه 60 و زندان شدن در زندان های شمال که برای زندان هایش نام جهنم سبز می توان گذاشت وی را پخته تر کرد؛ نه کینه ورز و کینه مند.
فضای امنیتی و سنگین استان گیلان برای فعالیت سیاسی به خصوص در فومن و رشت بس سنگتن تر و سخت تر از دیگر شهرها بود. اعدام های دهه 60 سکوت سنگین برای فعالیت مدنی و سیاسی این استان حاکم می کرد که شکستن این فضا ساده نبود. اما بودن امثال منوچهر که با داوری گذشته خود راه آینده را بنمایانند. یعنی نگاه مدنی به سیاسی و فعالیت مردمی و با مردم بودن.
نشریاتی که در اواخر دهه 60 منتشر می شدند خود مجرای فضای جدید در شهرها بودند. انتخاب منوچهر «ایران فردا» بود.
او ماهی فروشی در بازار سنتی فومن بود . در مغازه ماهی فروشی خود در ماه های اول فروش نشریه ایران فردا را تا 200 عدد رساند . در همان مغازه عکس های شریعتی و طالقانی و بازرگان بر دیوار بود که به حرمت و مرام مردانه منوچهر مورد هجوم افراطی ها قرار نمی گرفت.
او مجرای ورود هوای تازه به فومن بود. با تلاش و صمیمی تکیه گاه دانشجویان و هم روشنفکران فومن و هم دیگر شهرهای شمال به خصوص در شهر رشت نیز بود
در دوره اصلاحات هم در انتخابات مجلش ششم فعال تر شد. کاندیدا های مورد حمایت ملی- مذهبی ها در شهرهای گیلان آرای خوبی بدست آوردند که منوچهر در سامان دادن به این فعالیت های انتخاباتی در کنار دیگران فعالان بس موثر بود .
منوچهر توان جمع داری داشت و هم حوصله و توان حل اختلاف در میان دوستان و حتی مردم شهر. این دو ویژگی چهره وی را از یک فعال سیاسی به سوی چهره ای اجتماعی و مدنی می برد و هم او را در میان دوستان صاحب وزن و اعتماد می کرد.
بی گمان اگر او به آرمان های ملی-مذهبی وفا دار بود زندگی و منش و رفتار وی هم برای ملی-مذهبی ها اعتبار آورد. در مراسم های ختم وی مشخص شد که آن مرد یک لا قبا در فومن و و روستاهای اطراف چقدر اعتبار دارد.
تجلیل از منوچهر نشان داد که که نامی که بر وی گذاشته شده بس در خور او بوده است . او داروی بی طرف در حل اختلافات بود و پناه بسیاری در هدایت آنان و هم باز گشودن روزنه های فکری برای جوانان .
اگرنشریه «ایران فردا» وجریان ملی-مذهبی در شهر ها آوازه گرفت بخش بزرگی ازاین کار بردوش داورپناه در فومن و رشت و حسن زرافشان در قزوین و ابراهیم رضایی در اهواز و… بود که اکنون درمیان ما نیستند اما یادشان با ماست.
منوچهر در روزهایی که در تک و تای رفتن به دیار باقی بود چند بار در مرز زندگی و مرگ قرار گرفت. در این دوران تلقی او از مرگ این بود: انگار خواب شیرین 10هزار ساله است. چنان سبک بال رفتن و پذیرای مرگ بودن نشان از زندگی ساده و زیست پاک او می داد که رفتنش آه بر دل های ما نهاد.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه های گوناگون است.