موسوی را قبول نداشتم

نشریه «رمز عبور» متن یک سخنرانی منتشر نشده از آقای علی خامنهای در سال ۱۳۶۷ را منتشر کرده که در آن آقای خامنهای گفته میرحسین موسوی را قبول نداشته و هیچگاه «مسئول جنگ» نبوده است.
به گزارش دیگربان متن این سخنرانی از مرکز اسناد ستاد حفظ آثار و ارزشهای «دفاع مقدس» سپاه «محمد رسولالله» استخراج شده و در تازهترین شماره نشریه «رمز عبور» منتشر شده است.
آقای خامنهای این سخنرانی را در تاریخ دهم امرداد سال ۱۳۶۷ در جمع فرماندهان لشکر ۲۷ «محمد رسولالله» در اهواز ایراد کرده و پس از حدود ۲۶ سال متن این سخنرانی منتشر شده است.
رئیس جمهوری وقت در این سخنرانی به پرسشهای فرماندهان سپاه درباره حمایت نکردن حداکثری از جنگ که دستور آیت الله روحالله خمینی بوده پاسخ داده و به اختلافهای خود با میرحسین موسوی اشاره کرده است.
آقای خامنهای در این جلسه گفته «جنگ مسئولیتش با من نیست، حالا هم نبوده، دیروز هم نبوده. عرض کنم که از سال ۶۲ به این طرف، بنده هیچ گونه مسئولیتی در جنگ ندارم.»
وی افزوده از آنجا که مسئولیت دولت بر عهده وی نبوده و نخست وزیر {میرحسین موسوی} مسئول دولت است٬ پس بنابراین مسئولیت جنگ و اقدامات دولت را برعهده نمیگیرد.
خامنهای در این سخنرانی با صراحت گفته که به خاطر مسائل قانونی حتی توان تغییر یک وزیر «ضعیف» و «ناقص» را ندارد.
وی اضافه کرده «اگر نخستوزیر صد سال هم به فرض محال، یک نفری را پیشنهاد نکند که عوض کنیم، بنده قادر به کار نیستم. من مجبورم این وزیری را که دارم میبینم جلوی چشم خودم که نمیتواند کار کند و دارد اشتباه میکند و دارد غلط عمل میکند، باید تحملش بکنم، قبولش کنم. خب بنده چه کار میتوانم بکنم؟»
رئیس جمهوری وقت در ادامه سخنان خود تاکید کرده «وقتی که امکان قانونی من ندارم، فشار قانونی نمیتوانم روی مقامی بیاورم، بنده مسئولیت آن مقام را به عهده نمیگیرم.»
آقای خامنهای گفته «آن وزیری که من تعییناش نکردم، با حکمیت آمده، آن حرف من را گوش نمیکند.»
وی همچنین اضافه کرده میرحسین موسوی را قبول نداشته و با دستور آیت الله خمینی وی را به عنوان نخست وزیر پذیرفته است.
متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
«…قضایای جنگ هم که خودتان میدانید. جنگ مسئولیتش با من نیست، حالا هم نبوده، دیروز هم نبوده. عرض کنم که از سال ۶۲ به این طرف، بنده هیچ گونه مسئولیتی در جنگ ندارم و اگر شما سؤال کردید، اشکالی داشتید، ممکن است بنده آن اشکال شما را در مواردی وارد بدانم؛ ممکن است در مواردی هم چون خبرهای بیشتری از شما بدانم. شما اشتباه میکنید در یک سؤالی اما چه سؤال شما وارد باشد چه وارد نباشد، طرف سؤال من نیستم؛ این یک مقوله.
مقوله دوم: مسائل دولتی، این سؤالی که آقای کوثری اخیراً کردند که چرا سیاستهای دولت این نیست؟ خب این مسئولش دولت است نه من. ممکن است بگویید خب مگر دولت زیر نظر رئیس جمهور نیست؟ نه، جوابش نه است… حالا دیگر بالاخره قانون اساسی را میخواهید بیاورید اینجا بخوانید، آنی که من دارم میگویم، شما این را به عنوان یک برادر بزرگتر از خودتان که وارد هم هست تو کارها- من هم که دارم این حرف را میزنم، حرفی نمیزنم که آن طرف منکرش بشوند. این حرف را، در نماز جمعه هم میشود زد، منتها من مصلحت نمیدانم توی نماز جمعه این چیزها را بگویم، یا در ملأ- اما شما یک عده خواصید. هم صاحب فکرید، صاحب نظرید، لااقل بعضیهایتان و هم این که تو مسائل صاحب اعتقاد هستید، یعنی یک نظری دارید، اعمال نظر میکنید. برادرهای مسئولی هم هستید. باید شما اینها را بدانید؛ نه، مسئولش من نیستم.
بندهای که فلان وزیر سه سال است، چهار سال است از نظر من عملش غلط، موضعگیریاش در زمینه کاری، نه مسائل سیاسی و خطی- آن که خبر پوچ است- کار ملموس از نظر من غلط، ضعیف، ناقص است و بنده هیچ قادر نیستم که این وزیر را نه فقط برش دارم، طبق قانون اساسی من نمیتوانم وزیر را بردارم، باید نخست وزیر به من پیشنهاد کند، من قبول کنم. من نمیتوانم به نخست وزیر پیشنهاد کنم که بیا این وزیر را برداریم و اگر نخستوزیر صد سال هم به فرض محال، یک نفری را پیشنهاد نکند که عوض کنیم، بنده قادر به کار نیستم. من مجبورم این وزیری را که دارم میبینم جلوی چشم خودم که نمیتواند کار کند و دارد اشتباه میکند و دارد غلط عمل میکند، باید تحملش بکنم، قبولش کنم. خب بنده چه کار میتوانم بکنم؟ اتفاقاً آن وزیر هم شگرد کار را فهمیده… یک مدتی تا دو، سه سال اوایل ریاست جمهوری که این وزرا هنوز تازهکار بودند، نمیدانستند چی به کجاست، با اینها رفتار میکردیم. بعد یواش یواش وزرا فهمیدند نه، بیخودی از ما میترسند! اصلاً نباید بترسند. تنها جایی که رئیس جمهور میتواند در مورد وزیر اعمال نفوذ بکند، اول، پیشنهاد دولت است که وقتی نخست وزیر گفت آقا این وزیر را ما میخواهیم به مجلس بدهیم، رئیس جمهور بگوید: نه، آقا من این وزیر را قبول ندارم؛ اینجا آن گلوگاه قدرت رئیس جمهور است. آن هم که در دوره دوم ریاست جمهوری به خاطر مشکلاتی که در باب نخست وزیر پیش آمد که بنده آن نخست وزیر را قبول نداشتم، بعد امام فرمودند، بنده از امام تبعیت کردم، برادرمان آقای موسوی را تصویب کردم و ازشان حمایت هم کردم؛ تا این ساعت هم من از آقای موسوی همیشه حمایت کردم.
بعد این مسأله پیش آمد، من خودم به امام گفتم، گفتم: آقا ما سر قضیه نخست وزیری اینقدر مشکل تحمل کردیم. سر قضیه وزرا من و آقای موسوی به توافق نخواهیم رسید؛ من میدانم ۱۳ تا، ۱۵ تا وزیر ما اختلاف پیدا خواهیم کرد. ایشان یک کسی را معرفی میکند، من آن را قبول نخواهم داشت، قبول ندارم اصلاً. شما بیایید یک فکری بکنید، این را من خودم به امام گفتم، هیچ کس دیگر پیشنهاد نکرد. پیشنهاد من به امام این بود که شما بیایید یک حَکمی را- من نگفتم یک هیأت- گفتم یک شخصی را به عنوان حَکم معین کنید که هر جا من و آقای موسوی اختلاف نظر پیدا کردیم در وزیر، آن حَکم بگوید این، حرفش تمام باشد. امام گفتند این خوب فکری است. من سه نفری را معین میکنم؛ سه نفر معین کرد. سه نفر هم مورد رضایت من است: یکی آقای هاشمی، یکی آقای موسوی اردبیلی، یکی آقای حاج احمد آقا. خیلی خب، ما گفتیم بسیار خب، من خودم رفتم به برادرها حکمیت را ابلاغ کردم- سال ۶۴- و گفتم این پیشنهاد من به امام بوده. بنده هم میخواهم کار و تکلیف الهی انجام بگیرد؛ من چه کار دارم که کی میآید، کی میرود؟ هر کی میخواهد بیاید، هر کی میخواهد برود. این را شما بدانید، الان هم هر کسی میخواهد باید، هر کسی میخواهد برود، برای بنده یک سر سوزن والله تفاوت نمیکند. من فقط حجت شرعی داشته باشم، بتوانم فردا جواب خدا را بدهم. اگر حجت شرعی داشتم، جواب شماها و جواب ملت را خواهم داد. من از جواب دادن اصلاً باکی ندارم. هر کسی بگوید: آقا چرا؟ میگویم که: وظیفهام بود؛ دهانها بسته میشود. من باید آنجا را قرص کنم. حجت را سر قضیه نخست وزیر هم به امام گفتم. گفتم آقا من حجت شرعی میخواهم، این جوری برای من حجت شرعی نیست؛ حجت شرعی به من بدهید، من اقدام میکنم. امام هم حجت شرعی به من داد، من هم اقدام کردم. سر قضیه وزرا هم همین بود، من گفتم آقا حکمیت، حکمیت را هم امام معین کردند. این حکمیت هم به لطف الهی در حدود ۱۱-۱۰ مورد بین من و آقای نخست وزیر اختلاف سر وزرا بود- به نظرم ۱۱ مورد بود- در ۱۱-۱۰ مورد، ۱۱ تا رأی به نفع آقای نخست وزیر دادند، بنده هم هیچ اظهار نگرانی نکردم.
همان وزرا بودند که وقتی نخستین جلسه هیأت دولت تشکل شد، من آمدم بیرون مصاحبه کردم،- همهتان شنیدید قاعدتاً- گفتم: بسیاری هیأت دولت خوبی است، چهرهها، چهرههای پرنوری هستند، چهرههای باصفایی هستند؛ من محیط صفا اینجا دیدم و اعتقادم هم واقعاً این است که باید از اینها حمایت کرد، تا الان هم حمایت کردم. این حرفهایی هم که دارم به شماها میزنم، به کمتر جمعی ممکن است من بزنم این حرفها را. حالا ممکن است یک فرد، دو فردی، اما به جمعها من این حرفها را نمیزنم. برای خاطری که ظرفیتش را ندارند. شما ظرفیتش را دارید، باید بدانید این را. آن وزیری که من تعییناش نکردم، با حکمیت آمده، آن حرف من را گوش نمیکند؛ حالا شما هم هر چی دلت میخواهد، میگویی.
قبل از این جریان هم من به یکی از برادران وزرا- وزیری است که اسمش هم تو همین جلسه آورده شده- یک چیزی را من نوشتم. آن برادر جواب من را نوشت. کاغذ نوشت که مثلاً یک بهانهای آورد. من دوباره جواب نوشتم که آقا این بهانه است، اینی که شما نوشتید، این درست نیست، این بهانه است؛ همانی که گفتیم عمل کنید. آن برادرمان باز یک جواب نوشت که آره، مثلاً به این دلیل فلان. خب من که ولکن معامله نیستم که باید دنبال کنیم قضیه را تا به جایی برسیم. این مال سال ۶۳ است یا اوایل ۶۴، قبل از دوره دوم ریاست جمهوری. من دوباره، سه باره نوشتم؛ اینها همهاش محفوظ است. اینها کاغذهایی است که هست توی سوابق و پروندههای دستگاه ما؛ موجود است در دفتر. ایشان در جواب چون دید نمیتواند هر چی بنویسد ما جواب میدهیم، نوشتش که: برای این که وقت مثلاً ریاست محترم جمهوری و اینها به مکاتبه و اینها تلف نشود، من دیگر بعد از این جواب نامه را نمیدهم! این یعنی تا این حد یک وزیر گستاخی میکند بنده هیچ ضعیف نیستم. این را شاید بدانید، من آدمی هستم که به فضل پروردگار زحمت را بر تن خودم و بر جان خودم تحمیل میکنم؛ من تنم از زحمت نمیترسد. هیچ لذت و آسایشی را که به طور معمول وجود دارد، بنده دنبالش نیستم؛ نه این که اگر لذت بیاید، پس میزنم. اما اصلاً بدن من احتیاج به لذت ندارد. روی زمین خوابیدن، تنها خوابیدن، گرسنگی کشیدن، حتی سختیهای روحی را من میتوانم تحمل کنم؛ به هیچ وجه احتیاج به هیچ کس و هیچ چیز و هیچ مقامی ندارم که بخواهم از آن ملاحظه بکنم. آدم دنبالگیری هستم، آدم این جوری قوی است.
…آدمی که این جور است، از گروه فشار نمیترسد؛ دنبال آسایش و راحتی خودش نیست؛ این آدم، ضعیف نمیتواند باشد؛ من ضعیف نیستم. اما وقتی که امکان قانونی من ندارم، فشار قانونی نمیتوانم روی مقامی بیاورم، بنده مسئولیت آن مقام را به عهده نمیگیرم.
…یا وزیر صنایع سنگین ملزم نیست که نیسان پاترول را بگذارد کنار؛ مثلاً تویوتا لندکروز را که سپاه لازم دارد بسازد یا آن مقدارش را به سپاه بدهد. همین اواخر، یک کاری اینها میکردند؛ به نهادها از سهمیه دولتی به قیمت بیش از دولتی، مثلاً فلان ماشین که قیمت دولتیاش ۱۵۰ هزار تومان است، به ۳۵۰ هزار تومان به نهادها میفروختند که نهاد این را به قیمت دولتی بگیرد، توی بازار آزاد بفروشد که استفاده پولی بکند؛ ناسالمترین کارهای عالم، موجب تورم، موجب فساد، موجب ضعف دستگاهها از لحاظ ارتباطات با یکدیگر، کار غلط اندر غلط اندر غلط. بنده وقتی که اعتراض به این کار کردم، پاسخ من مثبت نبود از طرف مسئولانی که من به اینها اعتراض کردم که چرا این کار را میکنید؟ البته به نهاد ریاست جمهوری هم آمدند، همین را پیشنهاد کردند- پیشنهاد کرده بودند، من خبر دارم- مثلاً به فلان نهاد به فلان نهاد به فلان نهاد، صدتا، ۲۰۰ تا، ۳۰۰ تا، هزار تا، فلان ماشین را دادند. من به نهاد گفتم: یک دانهاش را قبول نکنید؛ ما توی این سیکل غلط، حتی به این اندازه قرار نخواهیم گرفت و من قبول نخواهم کرد؛ رد کردم من. وقتی که اعتراض کردم به مسئولانش، پاسخ این بود که خب چه کار کنیم؟ ما ارز میخواهیم، ما فلان میخواهیم ما میخواهیم کارخانه اشتغال داشته باشد. البته بعداً فهمیدند؛ از بس اعتراضها از اطراف زیاد شد، فهمیدند که کار غلطی است. اما بنده که مسئول قانونی هستم و طبق قانون اساسی شخص اول کشور هستم (بعد از رهبری) و مسئولیتهای قانون هم زیاد است، اختیارات قانونی من آنقدر نیست که من بتوانم جلوی این کار غلط را بگیرم. حالا شما میفرمایید: چرا پاترول تولید میکنند؛ نمیدانم، تویوتا نمیزنند. این اعتراضها را به من نباید بکنید، سؤال از من نباید بکنید. البته من حالا جواب خواهم داد، بعضیهایش که جواب دارد، اما هدف و به اصطلاح، مخاطب این سؤالها هیچ کدام بنده نیستم؛ این را بدانید و اصلاً به این عنوانی که بنده بخواهم مسئولیت را برگردانم، نیست. هر چی که مسئولیتش با من است، با کمال میل قبول میکنم و خوب هم انجامش میدهم، اما اینها مسئولیتش با بنده به هیچ وجه نیست؛ نه آن مسأله جنگ، نه این. بخشی از سؤالهای آقایان از این دو مقوله است.»
(بیانات در جمع فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله، ۱۰/۵/۱۳۶۷، پادگان گلف اهواز، مرکز اسناد ستاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس سپاه محمد رسولالله)